گنجور

 
خواجوی کرمانی

آنزمان کز من دلسوخته آثار نبود

بجز از ورزش عشق تو مرا کار نبود

کوس بدنامی ما بر سر بازار زدند

گرچه بی روی تو ما را سر بازار نبود

هرکه با صورت خوب تو نیامد در کار

چون بدیدیم بجز صورت دیوار نبود

هیچ خسرو نشنیدیم که همچون فرهاد

بسته ی پسته ی شیرین شکر بار نبود

هرگز از گلبن ایام که چیدست گلی

که از آن پس سر و کارش همه با خار نبود

از سر دار میندیش که در لشکر عشق

علم نصرت منصور بجز دار نبود

خواجو انفاس تو این نکهت مشکین ز چه یافت

که چنین غالیه در طبله ی عطار نبود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فضولی

ای خوش آن دم که بهر نیک و بدم کار نبود

بیمم از طعنه اغیار و غم یار نبود

روش عاشقی و عشق نمی دانستم

دل بی درد من از درد خبردار نبود

پرده دیده ام آلایش خونابه نداشت

[...]

نظیری نیشابوری

باعث راندنم از بزم بجز عار نبود

ورنه کس را به من و بودن من کار نبود

تا شدم از تو جدا تفرقه پامالم کرد

دولت آن بود که این فرقت دیدار نبود

همه آسان ز جدایی تو مشکل گردید

[...]

قدسی مشهدی

هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود

شوق تا بود، به این گرمی بازار نبود

بود بسیارم ازین پیش ضرورت، اما

هرگزم عشق چو این مرتبه در کار نبود

برو ای عقل و مشو مانع رسوایی من

[...]

حزین لاهیجی

یاد وصلی که دل از هجر خبردار نبود

در میان این تن ویران شده دیوار نبود

حسن درپیرهن عشق تجلّی می کرد

پردهٔ دیده حجاب رخ دیدار نبود

داشت جا، فاخته در جامهٔ یکتایی سرو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
آذر بیگدلی

یاد باد آنکه ز یاری منت عار نبود

یار من بودی و کس غیر منت یار نبود

روز حشرم، تو گواهی که شب هجرم کشت

کان شب ای دیده کسی غیر تو بیدار نبود!

از دل آزاری رشک، آه کنون دانستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه