فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۱
بدانید کو یادگار من است
به نزد شما زینهار من است
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۶ - شراب خوردن پهلوانان ایران در پیش کیکاوس و بدمستی کردن
جهان پهلوان هم تبار من است
کنون دخت او جفت و یار من است
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۷ - بردن شهریار شنگاوه را به پیش ارژنگ شاه گوید
ندانی کاو خود شکار من است
در و دشت یکسر سوار من است
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۹۴ - زنهار دادن طیهور آتبین را
به یزدان که پروردگار من است
به سختی و اندوه یار من است
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۹۸ - لشکرکشی کوش برای محاصره ی سرزمین طیهور
ولیکن چنین کار، کارِ من است
که پرخاش و کین روزگار من است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۲ - فی تحقیق العشق
گفت چشمش چو چشم یار من است
این که در دام من شکار من است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۳ - حکایت
گفت این زه نگاهدار من است
در بد و نیک نیک یار من است
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
قمری اندر بهار یار من است
مونس نالهای زار من است
فاخته طوق عشق برگردن
در غم دوست غمگسار من است
بلبل از شاخ گل گشاده زبان
[...]
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
دی بر ورقی که آن ز اشعار من است
جانی دیدم که آن نه گفتار من است
دل گفت قلم تراش بر گیرو بکن !
گفتم آری کندن جان کار من است!
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳
زانجا که فریب طبع دلدار من است
می گفت وفا و مهر تو کار من است
گفتم باری تو دعوی مهر مکن
کاین قاعده دل وفادار من است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۴ - در بیان آنکه هرکه در ترک کردن عوض بیند ترک بر او آسان شود بلکه عاشق ترک گردد. چنانکه کشتاورز از خانه و انبار غله را بیرون میآورد و بعشق تمام در صحرا میافشاند زیرا یقین میداند که عوض یکی ده و بیست خواهد برداشتن و صورتهای این بسیار است چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که من ایقن بالخلف جاد بالعطیه
اینچنین پند بند کار من است
عکس این گوید آنکه یار من است
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
شب دراز که مانند زلف یار من است
چو زلف یار به دست است، کار کار من است
ز روزگار همین یک دم است حاصل من
که کارساز دلم یارِ سازگار من است
نخواهم آخرِ این شب ولی چه شاید کرد
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
اگر عنایت غم نیستی که یار من است
که را غم من و اندوه بیشمار من است
غم تو یک نفس از من نمی شود غایب
هم اوست در همه عالم که یارغار من است
مرا نه یار و نه اغیار جز تو یاری نیست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹
ز آنگهی که دل من به سوی یار من است
زهی دراز که شبهای انتظار من است
ز من نماند نشان و دلم به زلف تو ماند
به گوش داری، جانا، که یادگار من است
مگر تو خود کنی این لطف، ورنه می دانم
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۶ - چگونگی احوال سام با عاق جادو
هنر از پدر یادگار من است
دگر پیشه ننگ و عار من است
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۵ - جنگ کردن سام با عوج بن عنق
جهاندار دادار یار من است
سر اختر اندر کنار من است