گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

چو هستم سزاوار یار توام

برین پهن میدان سوار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

من اینک به هر کار یار توام

چو جنگ آوری مایه دار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

تو دانی که من دوستدار توام

به هر نیک و بد ویژه یار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

چو برگرددت روز یار توام

بگاه چرا مرغزار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

که گر چند من شهریار توام

برین کینه بر مایه‌دار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹

 

بدین مرز بی‌یار یار توام

بهر نیک و بد غمگسار توام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹

 

که تا زنده‌ام ویژه یار توام

بهر نیک و بد غمگسار توام

فردوسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۲ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز

 

بگیر آنکه من دوستار توام

گرفتار خوبی و کار توام

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام

بتن و جان و دل دیده خریدار توام

تو مه و سال کمر بسته به آزار منی

من شب و روز جگر خسته ز آزار توام

گرچه از جور تو سیر آمده‌ام تا بزیم

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

یعلم‌الله که دوست‌دار توام

عاشق زار بی‌قرار توام

بی‌تو ای جان و دیدهٔ روشن

چون سر زلف تابدار توام

در سر من خمار انده تست

[...]

انوری
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱

 

عاشق لعل شکربار توام

فتنهٔ زلف نگونسار توام

هیچ کارم نیست جز اندوه تو

روز و شب پیوسته در کار توام

بر من بی دل جهان مفروش از آنک

[...]

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

از همه عالم خریدار توام

باورم کن عاشق زار توام

پای بر کار دل من می نهی

گرچه میدانی که بر کار توام

چند گوئی دامنم خواهی گرفت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶

 

از دل و جان عاشق زار توام

کشتهٔ اندوه و تیمار توام

آشتی کن بامن، آزرمم بدار،

من نه مرد جنگ و آزار توام

گر گناهی کرده‌ام بر من مگیر

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۶

 

بیار باده که دیر است در خمار توام

اگرچه دلق کشانم نه یار غار توام

بیار رطل و سبو کارم از قدح بگذشت

غلام همت و داد بزرگوار توام

در این زمان که خمارم مطیع من می باش

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۷

 

مگریز ز من که من خریدار توام

در من بنگر که نور دیدار توام

در کار من آ که رونق کار توام

بیزار مشو ز من که بازار توام

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۱

 

من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار توام

مهر تو دارم ذره سان وز جان هوادار توام

بشنو که با یوسف چه گفت آن پیرزن گریه کنان

گر بر درم قادر نیم باری خریدار توام

هر خشت کز خاکم زند دست اجل کردم بحل

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

خراب کردهٔ چشمان پرخمار توام

به هم آمده زلف تابدار توام

مرا مران تو به خواری که زار می‌مانم

اگر چه خوارم و زارم، نه خوار و زار توام؟

به دوستی که مکن دشمنی تو با دل من

[...]

ناصر بخارایی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۸۳

 

علمش آمد که یار غار تو ام

عمل آمد که دوستدار تو ام

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲