فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
که گر چند من شهریار توام
برین کینه بر مایهدار توام
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۲ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز
بگیر آنکه من دوستار توام
گرفتار خوبی و کار توام
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام
بتن و جان و دل دیده خریدار توام
تو مه و سال کمر بسته به آزار منی
من شب و روز جگر خسته ز آزار توام
گرچه از جور تو سیر آمدهام تا بزیم
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴
یعلمالله که دوستدار توام
عاشق زار بیقرار توام
بیتو ای جان و دیدهٔ روشن
چون سر زلف تابدار توام
در سر من خمار انده تست
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
گویی انده مخور که یار توام
کار خود کن که من به کار توام
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱
عاشق لعل شکربار توام
فتنهٔ زلف نگونسار توام
هیچ کارم نیست جز اندوه تو
روز و شب پیوسته در کار توام
بر من بی دل جهان مفروش از آنک
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
از همه عالم خریدار توام
باورم کن عاشق زار توام
پای بر کار دل من می نهی
گرچه میدانی که بر کار توام
چند گوئی دامنم خواهی گرفت
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶
از دل و جان عاشق زار توام
کشتهٔ اندوه و تیمار توام
آشتی کن بامن، آزرمم بدار،
من نه مرد جنگ و آزار توام
گر گناهی کردهام بر من مگیر
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۶
بیار باده که دیر است در خمار توام
اگرچه دلق کشانم نه یار غار توام
بیار رطل و سبو کارم از قدح بگذشت
غلام همت و داد بزرگوار توام
در این زمان که خمارم مطیع من می باش
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۷
مگریز ز من که من خریدار توام
در من بنگر که نور دیدار توام
در کار من آ که رونق کار توام
بیزار مشو ز من که بازار توام
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۱
من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار توام
مهر تو دارم ذره سان وز جان هوادار توام
بشنو که با یوسف چه گفت آن پیرزن گریه کنان
گر بر درم قادر نیم باری خریدار توام
هر خشت کز خاکم زند دست اجل کردم بحل
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹
خراب کردهٔ چشمان پرخمار توام
به هم آمده زلف تابدار توام
مرا مران تو به خواری که زار میمانم
اگر چه خوارم و زارم، نه خوار و زار توام؟
به دوستی که مکن دشمنی تو با دل من
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۵ - قصه ملاقات ذوالنون مصری قدس الله تعالی سره در حرم مکه با آن کنیزک و مقالات ایشان با یکدیگر
به حق آنکه دوستدار توام
در همه کار و بار یار توام