خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳
تا مرا عشق یار غار افتاد
پای من در دهان مار افتاد
چکنم چون ز گلستان امید
دیدهام را نصیب خار افتاد
کشتی صبر من چو از غرقاب
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
کار ازین صعبتر، که بار افتاد؟
وارهان وارهان که کار افتاد
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸
کشتی عمر ما کنار افتاد
رخت در آب رفت و کار افتاد
موی همرنگ کفک دریا شد
وز دهان در شاهوار افتاد
روز عمری که بیخ بر باد است
[...]
عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۷
تا ابروی طاقِ تو کماندار افتاد
تیرِ مژه جفتِ او سزاوار افتاد
در من نگر و گره بر ابروی مزن
کز ابرویت گره برین کار افتاد
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۹
شمع آمد و گفت: کار در کار افتاد
در سوختنم گریستن زار افتاد
از بس که عسل بخوردم از بیخبری
در من افتاد آتش و بسیار افتاد
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چنان در دام آن دلدار افتاد
که صد عمرش بیک دم کار افتاد
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی
که در خلق جهان بسیار افتاد
درین دَیرم کنون این کار افتاد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
به هرمز گفت اکنون کار افتاد
که گل را بار دیگر خار افتاد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
ولیکن چون کنم چون کار افتاد
جهان را این چنین بسیار افتاد
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
مرا زین کارغم بسیار افتاد
ولیکن چون کنم چون کار افتاد
عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید
دلا چندین مدم چون کار افتاد
که همچون سر ترا بسیار افتاد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
از آن جامی که در کهسار افتاد
یکی قطره ز هستی زار افتاد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
در این سرّ فنا عطّار افتاد
یقین گفتار من با یار افتاد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۸
وه وه که دلم به غم گرفتار افتاد
در دام ستمگر و جگرخوار افتاد
با او بنسازم چه کنم بگریزم
عشق است نه بازی چه کنم کار افتاد
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸
در عشق توام واقعه بسیار افتاد
لیکن نه بدین سان که ازین بار افتاد
عیسی چو رخت بدید دل شیدا شد
از خرقه و سجاده به زنار افتاد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۲
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۵
ای دل ز گلی که جفت صد خار افتاد
بگذر که بر او گذار بسیار افتاد
آن نان چه خوری که سگ بر او دندان زد
وآن آب چه نوشی که در او مار افتاد
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹
کس نداند که مرا با که سر وکار افتاد
گر چه در عشق چنین واقعه بسیار افتاد
غرّه بودم به شکیبایی و خود بینی عقل
برق عشق آمد و در خرمن پندار افتاد
شوق غالب شد و وجدم به خرابات کشید
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
تا نهایت بران قرار افتاد
که بباید شدن چو کار افتاد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰
مرا به صبحدمی در چمن گذار افتاد
ز بوی گل به مشامم خیال یار افتاد
گذشت یک دو سه بیتی به خاطرم به هوس
چو از هوا نظرم سوی آن نگار افتاد
نگاه کردم و دیدم گرفته آشوبی
[...]