گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

نه ابرست آن تو گفتی تند بادست

کجا در کوه خاکستر فتاده‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

خدای آسمان هر چند رادست

همه چیزی به یک بنده نداده‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۳ - خرداد ماه

 

زینت باغ ماه خرداد است

گر به باده گرایی از دادست

بت نو شاد گشت گلبن و باغ

گویی از حسن و زیب نو شادست

بلبلان را که خطبه خوان شده اند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - صفت پری بانی

 

چون گریبان به ناز بگشادست

عامل او را سه توله زر دادست

مسعود سعد سلمان
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹ - در مدح امام حمیدالدین ابوبکر بن عمر محمودی

 

حمیدالدین ، در انواع محامد

که از مادر نظیر تو نزادست

ره آزادگی خلقت نمودست

در فرزانگی طبعت گشادست

تویی گردون فراز دهر و در دهر

[...]

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹

 

رخت مه را رخ و فرزین نهادست

لبت بیجاده را صد ضربه دادست

چو رویت کی بود آن مه که هر مه

سه روز از مرکب خوبی پیادست

کجا دیدست بیجاده چنان خال

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی و شکر نعمت او

 

از خواص سخای مجد کرم

که همه دین و دانش و دادست

آنکه گردون در انتظام امور

تا که شاگرد اوست استادست

آنکه تا بنده می‌خرد جودش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید

 

تو آن فرزانهٔ آزاد مردی

که آزادی ز مادر با تو زادست

دلت گر یک زمان در بند ما شد

به ما بر دست فرمانت گشادست

اگر بی‌تو نشستی بود ما را

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - در طلب جو این قطعه فرموده

 

ای بزرگی که دین یزدان را

لقبت صد کمال نو دادست

دان که من بنده را خداوندی

میوه و گوشتی فرستادست

میوه در ناضج اوفتاد و کسی

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - کمال الدین محمود

 

دوستی دی سخنی خوش میگفت

دوستی کو بسخن استادست

که کمال الدین محمود الحق

پسری سخت کریم ورادست

در وی انصاف بسی معنی هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - نیز هم

 

بخدائی که هر که بنده اوست

در دو عالم حقیقت آزادست

کاصفهان بی حضور مخدومان

اصفهان نیست وحشت آبادست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۷