گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۵۵ - جنگ شاه چین با ایرانیان و شکست چینیان

 

سپیده چو بر کوه پرتاب زد

جهان از بر قیر سیماب زد

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۳۴ - گوی زدن آتبین با طیهور شاه

 

پرستنده چون هوش بر خواب زد

به میدان شد و گرد را آب زد

۱ بیت
ایرانشان
 

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - نیز در مدح ملک اتسز گوید

 

بار دگر هوای علم فتح باب زد

وز ابر پرده پیش رخ آفتاب زد

باد صبا درید به بستان حجاب گل

تا ابر پیش چهرهٔ انجم حجاب زد

گل روی چون نگار به نامحرمان نمود

[...]

۵ بیت
وطواط
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۱ - آذری اسفراینی، کاتبی نیشابوری و امیرشاهی سبزواری

 

باز شب شد چشم من میدان گریه آب زد

سیل خون آمد شبیخون بر سپاه خواب زد

۱ بیت
جامی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد

شمع رویت شعله بر خورشید عالمتاب زد

دید در محراب نقش طاق ابرویت امام

شد دلش بیتاب و سر در گوشه ی محراب زد

دل که سوی غمزه ی مژگان خونریزت شتافت

[...]

۸ بیت
بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترکیب بند در مدح رستم بیگ بن مقصود بیگ آق قوینلو

 

بر عزم کین چو پا بدوال رکاب زد

شد گرم و پنجه در کمر آفتاب زد

۱ بیت
بابافغانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳

 

برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب زد

طاق آتشخانه ام صد خنده بر محراب زد

مرحبا ای عشق گلبانگی که بی آشوب تو

عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد

موج توفان سایه هر گه بر سر کشتی فکند

[...]

۵ بیت
عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰

 

زاهد امشب تا سحر با ما شراب ناب زد

ساغری هر دم به طاق ابروی محراب زد

آنکه از عقل است جایش بر سر مسند، چرا

تکیه چون دیوانه بر خاکستر سنجاب زد؟

خاک بادا بر سرش، نام قناعت گر برد

[...]

۸ بیت
سلیم تهرانی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۳

 

مست ما امروز نقش تازه ای بر آب زد

شیشه می را به طاق ابروی محراب زد

چون بر آرم سر میان خاک و خون غلتیدگان؟

بال من سیلی به روی خنجر قصاب زد

صبح بیداری ندارد در پی این خواب گران

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۴

 

از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد

باز آن آیینه رو نقشی عجب بر آب زد

شمع من امشب کجا بودی، که بر یادرخت

تا سحر پروانه من سینه بر مهتاب زد

گرد خجلت از دل بیرحم قاتل می فشاند

[...]

۱۲ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۴

 

زین نقش نو که روی تو از خط برآب زد

صد حلقه پیچ وتاب فزون آفتاب زد

چشم سیاه مست تو در مجلس شراب

جام هلال را به سر آفتاب زد

فریاد چون سپند ز یاقوت می کشد

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹۴

 

بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب زد

شهپر پروانه سیلی بر رخ مهتاب زد

از شکرخواب خزان امید بیداری نداشت

سایه سرو تو بر روی گلستان آب زد

۲ بیت
صائب
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۷۲ - کاردگر

 

کاردگر امرد شبی بر آتش من آب زد

سینه تفسیده ام را دید و چرخ و تاب زد

۱ بیت
سیدای نسفی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

صبح ست خوش بود قدحی بر شراب زد

یاقوت باده بر قوه آفتاب زد

نشتر به مغز پنبه مینا فرو برید

کافاق امتلا ز هجوم سحاب زد

ذوقی می مغانه ز کردار بازداشت

[...]

۱۱ بیت
غالب دهلوی