ملک بهار گشت مقرر به نام گل
ناکام شد ولایت بستان به کام گل
بلبل خطیبوار بر اطراف شاخها
برخواند خطبهٔ ملکانه به نام گل
از دام گل گرفت حذر زاغ حیله گر
وندر فتاد بلبل مسکین بدام گل
مانند خلد گشت ز آثار گل جهان
گل را چنین بود اثر، ای من غلام گل
باد صبا ،که نایب اخلاق خسروست
هر صبح دم به باده رساند پیام گل
ای رشک گل، به وقت گل آماده دار جام
وی دولت چو باده، پر از باده دار جام
اطراف بوستان ز گل آرایشی گرفت
آن کم شده طراوتش افزایشی گرفت
آرایشی نبود به بستان درون، ولی
از مقدم سپاه گل آرایشی گرفت
الحان جان فزای برآورد عندلیب
زاغ از نفیر بی مزه آسایشی گرفت
بر باغ و راغ دیدهٔ ابر گهر فشان
چون دیدهٔ عنا زده پالایشی گرفت
وز لاله کوهسار چنان شد که گوییا
از خون گشتگان شه آلایشی گرفت
باغست آن، ندانم، یا بزم خسروست
راغست آن، ندانم، یا رزم خسروست
بار دگر هوای علم فتح باب زد
وز ابر پرده پیش رخ آفتاب زد
باد صبا درید به بستان حجاب گل
تا ابر پیش چهرهٔ انجم حجاب زد
گل روی چون نگار به نامحرمان نمود
بلبل ز رشک عربدهٔ احتساب زد
باد از نسیم در ره صحرا عبیر بیخت
ابزار سرشک به رخ ز لاله گلاب زد
در باغ شهریار، به هنگام نو بهار
خرم کسی که دست به جام شراب زد!
خسرو علاء دولت، خورشید روزگار
آن کیقباد عالم و جمشید روزگار
پیرایهٔ لباس معانی بیان اوست
سرمایهٔ اساس ایادی بنان اوست
ملت سپهر و طلعت او آفتاب اوست
دولت جهان و همت او آسمان اوست
چرخ، ارچه گردنست، مطیع زمام اوست
مهر، ارچه توسنست، اسیر عنان اوست
از نکبت حوادث ایام ایمنست
آن کس که در حمایت حفظ و امان اوست
دانندهٔ عجایب ایام رای اوست
بینندهٔ سرایر آفاق جان اوست
شاهی، کزو لوای شریعت مظفرست
فخر ملوک، نصرت دین، بوالمظفرست
ای شاه، در فنون معالی ممیزی
انواع فضل را سبب و اصل و حیزی
هنگام نطق صاحب الفاظ معجبی
هنگام حرب حامل اسباب معجزی
تو آن ممیزی، که به عهد وجود تو
معدوم گشت قاعدهٔ نا ممیزی
عالم ز تست عاجز و من بی عنایت
مقهور عالمی شدهام، اینت عاجزی
وین عجز صعب تر که: بباید گذاشتن
بی کام دل، ستانهٔ والای اتسزی
ای برده شور صولت تو اقتدار چرخ
بر موجب مراد تو بادا مدار چرخ
شاها، فلک قبول در تو طلب کند
در وصلت تو بکر معانی طرب کند
کیوان، که از نجوم به رفعت فزونترست
چون ارتفاع قدر تو بیند عجب کند
در زهر حسن تربیت تو شفا نهد
وز خار عون منفعت تو رطب کند
ز آثار دودمان تو آرد همه دلیل
آن کو بیان فخر عجم در عرب کند
در عین اعتراض بدود، هر که از ملوک
جز تو حدیث مکتسب و منتسب کند
بر من همه شداید ایام رفته گیر
وز خاک حضرت تو به ناکام رفته گیر
ای شاه، جز دل تو خرد را خزانه نیست
جز درگه تو تیر امل را نشانه نیست
هست این ستانه مأمن احرار و کی بود
ایمن کسی که در کنف این ستانه نیست
از تو مرا جفای زمانه جدا فگند
وین بر تنم نخست جفای زمانه نیست
بر من زمانه بد کند، ایرا نگشتهام
منقاد اهل او و جزینش بهانه نیست
ای جاه بی کرانهٔ تو با رهی قرین
چون جاه تو جفای فلک را کرانه نیست
آخر زمانهٔ همه پرخاش بگذرد
این ریشخند جملهٔ اوباش بگذرد
شاها، من این جلالت و آلا گذاشتم
وز عجز این ستانهٔ والا گذاشتم
وین حضرتی، که خاک جنابش کشیدمی
چون سرمه در دو دیدهٔ بینا، گذاشتم
زین جا به عجز رفتم و بسیار یادگار
در مدح تو ز طبع خود اینجا گذاشتم
اقبال بی نهایت درگاه فرخت
از جور بی نهایت اعدا گذاشتم
از حادثات گنبد خضرا، نه بر مراد
این صدر همچو گنبد خضرا گذاشتم
گر آفت اجل نرسد بندهٔ ترا
هم باز بیند این در فرخندهٔ ترا
ای آنکه ذات فرخ تو محض کبریاست
در اعتقاد پاک تو نه کبر و نه ریاست
گفتم ثنای تو، که ثنای تو واجبست
وندر زمانه جز تو که مستوجب ثناست؟
واکنون خدای داند کندر ضمیر من
اندوه اجتناب جناب تو ت کجاست
گرچه صواب نیست رحیل از درت و لیک
بودن میان زمرهٔ حساد هم خطاست
تو جاودان بمان، که صلاح جهان ز تست
ور خود چو من کسی نبود در جهان رواست
ما را به حضرت تو نیاز آمدن بود
گر بخت برنگردد و باز آمدن بود
شاها، کمینه بندهٔ تو روزگار باد
احسانت پیشه باد و ایادت کار باد
در کارزار خصم تو رفتهست روزگار
از روز خصم تو در کارزار باد
از آبدار خنجر آتش نهیب تو
مانند باد دشمن تو خاکسار باد
ای از سیاست تو بهار عدو خزان
بر خاک فرخ تو خزان چون بهار باد
پیوسته سال و ماه به هر کام و هر مراد
یار تو باد و ناصر تو کردگار باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف بهار و زیباییهای گل نوشته شده است. شاعر به تمجید از ملک گل و بلبل میپردازد و بخصوص به تاثیرات مثبت گل بر طبیعت و جهان اشاره میکند. او از بلبل به عنوان پیامآور زیبایی گل یاد میکند و به اینکه چگونه گل به باغ و بوستان طراوت میبخشد، اشاره دارد. شاعر همچنین به قدرت و عظمت شاه، که به او لقب "علاء دولت" داده شده، میپردازد و خصوصیات او را در زمینه عدالت و حکمرانی بسیار ستایش میکند. شاعر تأکید میکند که بیرحمی زمانه نمیتواند بر عزت پادشاه و کشور سایه افکند و از او میخواهد که به حمایت و سرپرستی بر ادامه حکومتش بپردازد. در نهایت، شاعر آرزوی سلامتی و طول عمر برای شاه میکند تا بتواند کشور را بسازد و از بلایا محفوظ نگه دارد.
هوش مصنوعی: بهار به لطف گل، در سرزمین باغها مستقر شد، اما با این حال، دولت باغ نتوانست به آرزوی گل دست یابد.
هوش مصنوعی: بلبل مثل یک خطیب با شور و نشاط بر روی شاخهها آواز میخواند و در مدح گل، سخنرانی میکند.
هوش مصنوعی: زاغ حیلهگر از دام گل دوری میکند، اما بلبل مسکین در دام آن گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر نشانههای زیبای گل، دنیا شبیه به بهشت شده است. این اثر گل، اینقدر شگفتانگیز است که من خود را خدمتگزار گل میدانم.
هوش مصنوعی: باد صبا که نماینده ویژگیهای نیکو و شایسته خسرو است، هر صبح با نغمه خود پیام زیبایی و لطافت گل را به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: ای زیبا مثل گل، در زمان شکوفاییات، آمادهی پذیرفتن جشن و سروری باش. همچون جامی پر از شراب که تجلیگر دولت و خوشحالی است، جامی پراز شادی آماده داشته باش.
هوش مصنوعی: در اطراف باغ، زیبایی گلها بیشتر شده است، اما از طرفی طراوت و شادابی آن کم شده است.
هوش مصنوعی: بستان به خودی خود زیبایی نداشت، اما با ورود گلها به آن، زیبایی و جلوهای خاص به خود گرفت.
هوش مصنوعی: پرنده خوشخوان، با آواز زیبایش، از نالهی زاغی که بیمزه و آزاردهنده است، آرامشی به دست آورد.
هوش مصنوعی: ابرها مانند چشمانی هستند که در باغ و دشت گوهری را میبارند، و این بارش شبیه به چشمی است که با غم و اندوه نگاهی عمیق به چیزها دارد و پاکی و صفا را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: از لالههای کوهستان به نظر میرسد که گویی از خون کشتهشدگان رنگ و بویی تازه گرفتهاند.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی شک و تردید در مورد مکان و حالتی که شاعر در آن قرار دارد اشاره دارد. شاعر نمیداند که آیا در یک باغ زیبا و آرامش بخش است یا در یک بزم باشکوه که به نوعی متعلق به شاه و بزرگی است. همچنین او در تردید است که آیا در حال سپری کردن اوقات خوشی هست یا در میانهی جنگ و نبردی قرار دارد. به طور کلی، این ابیات بیانگر دوگانگی احساسات و موقعیت شاعر هستند.
هوش مصنوعی: بار دیگر تمایل به کسب علم و دانش آغاز شد و مانند ابر، پرده را از روی چهره خورشید کنار زد.
هوش مصنوعی: باد نرم و ملایم به باغی که پر از گل بود، پردهای را که روی گلها بود کنار زد تا ابر، به آرامی چهرهٔ ستارهها را بپوشاند.
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیباییاش، خود را به رخ میکشد و بلبل از حسادت و عشق به آن، شروع به نغمهسرایی و شوری به پا میکند.
هوش مصنوعی: باد ملایمی در جاده بیابان عطر و بوی خوشی را پخش کرد و به همراه آن، اشک شادی از گلهای لاله و گلاب به زمین ریخت.
هوش مصنوعی: در باغ شهریار در روزهای بهار، کسی خوشحال و سرحال است که لیوان شراب را خالی کرده و از آن لذت میبرد.
هوش مصنوعی: خسرو عالیمقام، درخشش و روشنایی زمانه، مانند کیقباد و جمشید در تاریخ جهان است.
هوش مصنوعی: زینت و زیبایی لباس معانی، حاصل بیان اوست و این سرمایه و دارایی اصلی، دستهای او را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ملت مانند آسمان و چهرهاش مانند آفتاب است؛ قدرت و عظمت او همچون آسمان دنیا است و ارادهاش به وسعت آسمان.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که هرچند چرخ و گردونه به نظر میرسد که آزاد و مستقل هستند، اما در واقع تحت کنترل و هدایت قرار دارند. همچنین، حتی اگر خورشید مانند یک اسب تند و سریع به نظر بیاید، اما باز هم در نهایت به دست آخر به آنچه که هدایتش میکند وابسته است. تمام چیزها در این دنیا، هرچقدر هم که مستقل به نظر برسند، در نهایت به نیروهای برتر و کنترلکنندهای که آنها را هدایت میکنند وابستهاند.
هوش مصنوعی: آن کسی که تحت حمایت و حفاظت قرار دارد، از بدبختیهای روزگار در امان است.
هوش مصنوعی: شخصی که رازهای زمان را میداند، دیدگاهش بر اساس دانشی است که از جستجوی جهان به دست آورده و حقیقت وجود او، مرتبط با جان و روح آن است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که علم و پرچم دین را بر دوش دارد، مایهٔ افتخار دیگر پادشاهان است و به یاری دین کمک میکند.
هوش مصنوعی: ای شاه، در مهارتهای عالی، همواره برای شناخت و تمایز انواع فضیلتها دلیل و اساس وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی با کلمات زیبا و جذاب سخن میگوید، در برابر جنگ و درگیری نیز، ابزارهایی شگفتانگیز و معجزهآسا را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که به وجودت قانون ناممکنی را از بین بردی.
هوش مصنوعی: جهان به سبب وجود تو ناتوان است و من به خاطر بیتوجهیات، تسلیم شدهام. این نشاندهنده ناتوانی توست.
هوش مصنوعی: این ضعف و ناتوانی از این هم دشوارتر است که باید بدون رسیدن به خواسته دل، بر آن صبر کرد و تحمل نمود.
هوش مصنوعی: ای کسی که تحت تأثیر هیجان و شور و شوق هستی، امیدوارم که قدرت و استحکام چرخ زندگی، به آنچه که خواسته و نیاز داری، کمک کند و تو را به آرزوهایت برساند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آسمان در پاسخت درخواست میکند و در پی تو لیاقتهای تازهای را به وجود میآورد که تمام معناها را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: کیوان، که از ستارهها بالاتر است، وقتی نمیازش تو را میبیند، شگفتزده میشود.
هوش مصنوعی: شکفتن زیباییها که از تربیت تو ناشی میشود، دردها را از بین میبرد و زخمها را درمان میکند. همچنین، از مشکلات و سختیها میتوان بهرهبرداری کرد و به نفع خود استفاده کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از نشانهها و آثار خانواده و نسل تو، همه چیز مشخص میشود. کسی که بتواند افتخار زبان فارسی و قوم ایرانی را به عربی بیان کند، دلیل این موضوع است.
هوش مصنوعی: هر کسی که غیر از تو از پادشاهان داستانی بگوید و مدعی چیزی شود، در عین حال باید با اعتراض و مخالفت از آن بگذرد.
هوش مصنوعی: از سختیها و تلخیهای روزگار گذشته، احساس غم و تاثیر منفی آنها بر زندگیام دارم. به من الهام کن که از خاک و ریشهات، امیدی برای بهبود و نجات خود بگیرم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تنها دل توست که ارزش و معنا دارد و هیچ گنجینهای مانند آن نیست. جز در دربار تو، هیچ هدفی برای آرزوها و تلاشها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این مکان، پناهگاه آزادگان است و کسی که زیر این چتر نیست، در امنیت نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانه با تو جفا کرد و این خنجر بر تن من، اولین بار نیست که از زمانه آسیب میبینم.
هوش مصنوعی: زمانه به من سخت میگیرد، اما من تسلیم کسانی که به آن تعلق دارند نشدهام و دلیلی برای این تسلیم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای مقام بیپایان تو با راهی که دنبال میکنم، چون مقام تو هیچ حد و مرزی برای نادیدهگیری آسمان و سرنوشت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در نهایت، زمان دشواریها و مشاجرهها به پایان خواهد رسید و همهی تمسخرها و ناپسندهایی که از سوی افراد بیمروت و تندخو صورت میگیرد، نیز ناپدید خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من به خاطر عظمت و شکوه تو، از این مقام و موقعیت خود صرف نظر کردم و از ناتوانی در برابر این مقام بلند، دست کشیدم.
هوش مصنوعی: این شخصی که عظمتش مورد توجه است، مانند سرمهای که در چشمان بینا گذاشته میشود، به من نشان داده شده و من او را با احترام خاصی یاد میکنم.
هوش مصنوعی: از اینجا به ناتوانی خود اعتراف کردم و بسیاری از نشانهها که نشاندهنده ستایش توست، از ذاتی که دارم در اینجا به یادگار گذاشتهام.
هوش مصنوعی: من از شدت ظلم و ستم دشمنان، به درگاه بیپایان پروردگار امیدوار و پناهنده شدم.
هوش مصنوعی: از رویدادهای آسمان آبی، نخواستم که این سرزمین را همچون آسمانی برآورده سازم.
هوش مصنوعی: اگر حادثهٔ مرگ به من نرسد، بندهٔ تو همچنان این در خوشبختی و سعادت تو را خواهد دید.
هوش مصنوعی: ای کسی که وجود مبارکت تنها از عظمت و بزرگی است، باور پاک تو هیچ نشانی از خودپسندی و برتری جویی ندارد.
هوش مصنوعی: گفتم که تو را ستودن لازم و ضروری است و در این زمان هیچ کس غیر از تو شایستهی ستایش نیست.
هوش مصنوعی: من اکنون در درون خودم میگویم که تنها خدا میداند چقدر در دل من اندوه و ناراحتی به خاطر دوری تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه ترک کردن درگاه تو کار درستی نیست، اما حضور در جمع حسودان هم اشتباه است.
هوش مصنوعی: تو همواره باید باقی بمانی، چون سعادت دنیا به وجود توست. اگر کسی مانند من در دنیا نیست، پس این وضعیت برای جهان طبیعی است.
هوش مصنوعی: برای ما نیاز به حضور تو احساس میشود، اگر شانس دوباره برنگردد و فرصتی برای بازگشت به پیشگاه تو فراهم نشود.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، امیدوارم روزگار به نیکی و خوشی بر تو بگذرد و همیشه در کارهایت مورد حمایت و یاری قرار بگیری.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد زمان به نفع دشمن گذشته است و تمام روزهای تو در جنگ با او تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از تیغ تیز و آتشین تو، مانند بادی که بر دشمن میوزد، دشمن تو به خاکی تنزل میکند و سرافکنده میشود.
هوش مصنوعی: تو با سیاست خود به دشمنان بهاری میدهی و زمینت، که خود در عین خزان است، از شکوه و زیبایی بهاری بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: سال و ماه همیشه بر حسب خواستهها و آرزوهایت به خوشی و همراهی دوستت باشد و خداوند همواره یاور تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.