بخش ۹ - نعت دوم در صفت معراج که از آسمان رسالت وی پایه ایست بس بلند و از آفتاب جلالت وی سایه ایست بس ارجمند
یک شبی از صبح دل افروزتر
وز شب و روز همه فیروزتر
طره او نافه دولت گشای
غره او نور سعادت فزای
بارقه لطف درافشان در او
ابر عنایت گهر افشان در او
خواجه که آمد دو جهان بنده اش
کرد مدد دولت پاینده اش
عشق رگ جانش کشیدن گرفت
دل پی جانانش طپیدن گرفت
بر مژه از اشک ره خواب زد
راه طلب از ز سرشک آب زد
چون نم آن ابر کرامت نثار
باز نشاند از ره مقصد غبار
قاصدی از کشور نورانیان
پاک ز آلایش ظلمانیان
آمد و آورد براقی چو برق
پیکری از نور قدم تا به فرق
اوج سپر همچو شهاب اشهبی
چرخ ممر همچو قمر کوکبی
رفتن او جستن تیر از کمان
جستن او حجت طی مکان
پیش نرفته نظر از گام او
بود به هم جنبش و آرام او
گفت که ای ساقی ابرار خیز
جرعه بر این گنبد دوار ریز
ساخته ای عرش برین فرش را
فرش قدم کن چو زمین عرش را
راهرو راسترو «ماغوی »
رهبر روشن نظر «ماطغی »
خلعت اسری به برانداخته
جامه شب رفتن ازان ساخته
پای درآورد به پشت براق
خواند بر آفاق که هذا فراق
تافت ز بیت الحرم او را لگام
زد به طواف حرم قدس گام
بود ازو گام نهادن همان
در حرم قدس ستادن همان
باز از آنجا کمر عزم جست
روی سفر کرد به قصر نخست
شد به در خانه ماه آفتاب
یافت به یک حلقه زدن فتح باب
رفت در آن خانه به صد عز و ناز
خانه نشینان به هزاران نیاز
سجده کنان بوسه به پایش زدند
طبل دعا کوس ثنایش زدند
کای به درت ملک و ملک ملتجی
جئت الینا و لنعم المجی
آمدی و آمدنت بس خوش است
دیدن روی تو عجب دلکش است
خاک رهت بر سر ما تاج باد
هر شب عمرت شب معراج باد
خانه به خانه به همین رسم و راه
سایه طوبی شدش آرامگاه
باز برافراخت از آنجا لوا
رو به سراپرده «ثم استوی »
همنفسش زد نفس «لو دنوت »
زو شرف همنفسی گشت فوت
پای ازان پایه فراتر نهاد
عرش به زیر قدمش سر نهاد
خرقه تن را ز تن جان فکند
بر کتفش خلعت احسان فکند
آن که ازین خرقه مجرد شده
جاذبه شوق یکی صد شده
خیمه برون زد ز حدود و جهات
پرده او شد تتق نور ذات
تیرگی هست ازو دور گشت
پردگی پرده آن نور گشت
کیست کزان پرده شود پرده ساز
زمزمه ای گوید ازان پرده باز
هست ز پرده بدر این گفت و گوی
به که شود مختصر این گفت و گوی
خواجه در آن پرده چو دید آنچه دید
وانچه نیاید به زبان هم شنید
یافت اجازت که ز اقلیم راز
راحله راند به حریم مجاز
کرد گذر بر صف افلاکیان
شد ز تواضع شرف خاکیان
آمد و بر ریگ حرم بسترش
گرم هنوز از تن جان پرورش
چون طلبیدند ازان گنج پاک
بهره خود خانه خرابان خاک
در دل هر خانه خرابی که خواست
ریخت نصیبی به نصابی که خواست
بود به یک لحظه در آن نیمه شب
آمدن و رفتن او ای عجب
بود بلی نور زمین و آسمان
در سفر نور نگنجد زمان
عالم ازان نور بود مستنیر
دست بزن جامی و دامانش گیر
بو که از آنجا به ضیایی رسی
راه بیابی و به جایی رسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن شبی پرنور و دلانگیز میپردازد که در آن عشق و زیبایی تجلی مییابد. شاعر از جمال یار صحبت میکند و چگونگی ورود او به عالم عشق و معنویت را توصیف میکند. این یار با نور و لطافت خود، دلها را میرباید و در دل عاشق شوری ایجاد میکند.
شاعر به وصف سفری میپردازد که در آن یار به آسمانها و نزدیکان خداوند سفر میکند و دچار تغییرات روحانی میشود. او در این سفر، از حجابها و محدودیتهای دنیوی فراتر میرود و با جلوههای نورانی خود، ترسیم میکند که چطور عالم در نور او مستنیر میشود.
شعر در نهایت به اهمیت عشق و نور در زندگی اشاره دارد و به نوعی دعوت به طلب و جستجوی حقیقت و زیباییهای معنوی میکند.
هوش مصنوعی: یک شب است که صبحش از دلافروزی بیشتر است و این شب و روزها همه برکت و خوشحالی بیشتری دارند.
هوش مصنوعی: موهای او مانند گیسویی است که به دولت و خوشبختی فرد میافزاید و زیبایی او نوری است که بر سعادت میافزاید.
هوش مصنوعی: نوری از محبت و رحمت در او درخشیده است و مانند ابر رحمت، ثروت و نعمت را به اطرافش پخش کرده است.
هوش مصنوعی: سخت کوش و تلاشکنندهای که وقتی به قدرت و ثروت رسید، آن دو جهان را تحت اختیار خود آورد و از این طریق، به کار خود استحکام بخشید.
هوش مصنوعی: عشق در وجودش به شدت تأثیر گذاشته و او را به شدت به محبوبش مشتاق کرده است. قلبش به خاطر عشق به معشوقش به تپش افتاده و احساساتش در حال شدت گرفتن است.
هوش مصنوعی: اشک چشم به مژهها نشسته و خواب را به دنبال خود کشانده، در حالی که چشمان پر از اشک نشاندهندهی درخواستی هستند که از دل نشات میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی باران رحمت نازل میشود، غبار را از مسیر مقصد برمیدارد و آن را پاک میسازد.
هوش مصنوعی: پیامی از دیاری پر از روشنایی و پاکی که از آلودگیهای ستمگران خالی است.
هوش مصنوعی: او آمد و مانند صاعقهای درخشنده، پیکری از نور را با خود آورد که از سر تا پایش درخشان بود.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دو عنصر آسمانی میپردازد. اولین بخش اشاره به اوج یک چیز درخشان و با نسبتی به شهابی دارد که در آسمان میدرخشد. بخش دوم به دوری و زیبایی اشاره میکند و تشبیه به ماهی دارد که درخشی خاص و زیبا دارد، مشابه ستارهای در آسمان. به طور کلی، این بیت به زیبایی و درخشش آنچه در آسمان وقوع میافتد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی او میرود، مثل این است که تیر از کمان رها شده است، و رفتن او به معنای برقراری شک و تردید در فضا و زمان است.
هوش مصنوعی: پیشرفت او به خاطر نگاهش بود، که به هم آمیختگی و آرامش او را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: ساقی نیکوکار، از تو میخواهم که بلند شو و نوشیدنی را بر این گنبد گردان بریزی.
هوش مصنوعی: تو با ناز و زیبایی خود، به آسمان و منزلت بلندی دست یافتهای، پس هر جا که قدم میگذاری، آنجا را مانند فرش زیر پای خود بپندار و این زمین را به مقام آسمانی خود نزدیک کن.
هوش مصنوعی: مسیر درست و مستقیم را نشان دادن، در حالی که رهبری با بینش و بصیرت در آن جلو قرار دارد.
هوش مصنوعی: پوشش زیبایی را بر تن کرده و جامه شب را از خود جدا کرده است.
هوش مصنوعی: او پایش را از این دنیا بیرون آورد و به پشت براق (پشتی که اجازه سفر به آسمان را میدهد) نشسته و به آفاق (سوی عالم) ندا داد که اینجا پایان کار است.
هوش مصنوعی: او از حریم کعبه به دور گام برداشت و به دور حرم قدس درحرکت بود.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که همانگونه که قدم گذاشتن در مکانهای مقدس اهمیت دارد، ایستادن در آنجا نیز ارزشمند است.
هوش مصنوعی: او دوباره از آن مکان تصمیم سفر به سوی قصر نخست را گرفت.
هوش مصنوعی: ماه به در خانه آفتاب رسید و با یک حلقه زدن، در را گشود و به دنیای جدیدی ورود کرد.
هوش مصنوعی: او با شرافت و زیبایی به آن خانه رفت و زندگیاش را در کنار دیگران که نیازهای بسیاری دارند، ادامه داد.
هوش مصنوعی: با توجه به فضایل و بزرگی او، به دورش جمع شدند و با احترام فراوان، برایش سجده کردند و به نشانه عشق و احترام به او، پایش را بوسیدند. همچنین، آرزوها و دعاهای خود را با صدای بلند اعلام کردند و به ستایشش پرداختند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خانهات پادشاه و ملت پناه آوردهاند، خوش آمدی و چه خوب که به ما آمدهای.
هوش مصنوعی: وقتی که تو آمدی، حضور تو بسیار خوشایند است و دیدن چهرهات واقعاً دلنواز و جذاب است.
هوش مصنوعی: خاک راه تو بر سر ما مانند تاج است و هر شب زندگیات به مانند شب معراج باشد.
هوش مصنوعی: به تدریج و با همین روش و شیوه، سایه درخت طوبی آرامگاهی برای او شد.
هوش مصنوعی: پرچم را از آنجا برافراشتند و به سوی چادر برگشتند.
هوش مصنوعی: همنفسش با او صحبت کرد و گفت: اگر به من نزدیک میشدی، از مقام و موقعیت دوستیام بهرهمند میشدی.
هوش مصنوعی: کسی که از اصول و پایههای خود فراتر میرود، به اوج و مقام بلندی دست پیدا میکند، به گونهای که همه چیز زیر پای او قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: جامه بدن را کنار گذاشت و بر دوش خود لباس بخشش را انداخت.
هوش مصنوعی: کسی که از این لباس و ظاهر دنیایی خود را جدا کرده، عشق و شوق او به حدی افزایش یافته که به گسترهای بینهایت رسیده است.
هوش مصنوعی: خیمهای از قید و بند مکان و زمان بیرون زده و پردهاش به نور وجود خاصی روشن شده است.
هوش مصنوعی: تاریکی به وسیله او از بین رفت و پرده روشنایی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: کیست که از پس پرده خارج شود و آن کسی که پردهدار است، زمزمهای از او بشنود؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که وقتی گفتگویی از حالت پنهانی خارج میشود، بهتر است که این گفتگو به صورت مختصر و مفید بیان شود.
هوش مصنوعی: وقتی خواجه در آن پرده چیزهایی را مشاهده کرد، آنچه را که دید و همچنین آنچه را که نمیتواند به زبان بیاورد، نیز درک کرد.
هوش مصنوعی: اجازهای یافت که از دنیای اسرار خارج شود و به مرز فهم و واقعیت قدم بگذارد.
هوش مصنوعی: او از کنار صف آسمانیها گذشت و به خاطر تواضع، مقام خاکیها را ارج نهاد.
هوش مصنوعی: او آمد و بر روی ریگهای حرم خوابیده است، همچنان که از گرمای بدنش، روحش در حال رشد و پرورش است.
هوش مصنوعی: وقتی از آن گنج پاک خواستند، بهرهی خود را بدست آوردند، اما نتیجهاش خانۀ ویران کسانی بود که از خاک ساخته شدهاند.
هوش مصنوعی: هر خانهای که آسیب دیده باشد، روزی به اندازهای که شایستهاش است، نصیبش خواهد شد.
هوش مصنوعی: در آن نیمه شب، آمدن و رفتن او به اندازهای شگفتانگیز بود که تنها در یک لحظه اتفاق افتاد.
هوش مصنوعی: نور زمین و آسمان در سفر وجود دارد، اما در زمان نمیگنجد.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر آن نور روشن است، پس به یک جام دست بزن و دامن آن نور را بگیر.
هوش مصنوعی: اگر از آن مکان بوی خوشی به مشام برسد، نشان میدهد که به روشنایی و سعادت نزدیک میشوی و به مکان نیکویی خواهی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.