گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۷
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

ز نرگس تهی یافتم خواب را

ندیدم جوان سرو شاداب را

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

حجابی مغانی بد آن آب را

نپوشیدی از دیدها تاب را

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۵ - گذار کردن اسکندر دیگر باره به هندوستان

 

چو خورشید جوشان کند آب را

به خود در کند جوش سیماب را

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن

 

پرده‌نشین کرد سر خواب را

کسوت جان داد تن آب را

۱ بیت
نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۷ - حكایت

 

سال‌ها باید درون آب را

قطره‌ای باید که آرد تاب را

۱ بیت
عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را

 

جان کمست آن صورت با تاب را

رو بجو آن گوهر کم‌یاب را

۱ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی

 

آن کشیدن چیست از گل آب را

جذب تو نقل و شراب ناب را

۱ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزلِ شمارهٔ ۹

 

گر ماهِ من برافکند از رخ نقاب را

برقع فروهلد به جمال آفتاب را

گویی دو چشمِ جادویِ عابدفریبِ او

بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را

اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل

[...]

۹ بیت
سعدی
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن

 

یک شبی بر کف گرفتم آب را

جمع کردم جمله اصحاب را

۱ بیت
حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را

بلبل نغمه ساز کن بلبله شراب را

ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد

بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را

مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

دیوانه می کنی دل و جان خراب را

مشکن به ناز سلسله مشک ناب را

بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال

تو خون من بریز ز بهر ثواب را

بوی وصال در خور این روزگار نیست

[...]

۱۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را

تا نبرد به جادویی جان و دل خراب را

از پی نقل مجلست هست بر آتشم جگر

چاشنیی نمی کنی گوشه این کباب را

از مه و مشتری چرا دست نشوید آسمان

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را

بنمود ساقی آن رخ چون آفتاب را

اینک رسید وقت که مردان آب کار

گردان کنند هر طرفی کار آب را

ساقی، ازان دو چشم که در بند خفتن است

[...]

۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۲۵