کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - ایضا له
هر که این هر دو قطعه بر خواند
که ازین پیش کردم آنرا یاد
پرسد از من که خواجه نیز ترا
چند خروار غلّه بفرستاد
نیک باشد که من جوابش را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۳ - وله ایضا
دوش خر بنده کرد پیشم یاد
کاسبک خواجه زندگی بتو داد
نیک دلتنگ گشتم از خبرش
که جوان بود و زیرک و استاد
گرچه غمگین شدم ز واقعه اش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
خواجه از بخل در مسلمانی
اعتقادی برای خود بنهاد
روزه گوید بهین طاعاتست
وز زکاتش همی نیاید یاد
من بگویم که بر کجا باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - این قطعه در پشت تقویم نویسد و با ناصرالّدین منگلی نورّالله قبره فرستد.
جهان پناها،سال نوت همایون باد
کمال عدل تو معمار ربع مسکون باد
در اختیار قضایای عالم علوی
رموز کلک تو تقویم ساز گردون باد
ستوده ناصردین منگلی که طالع تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۶ - وله ایضا
بزرگوارا ایّام نیک خواه تو باد
میان مند اقبال جایگاه تو باد
بهر کجا که روی و ز هر کجا کآیی
سپاه حفظ الهی خفیر راه تو باد
عنایت ازلی در مجاری احوال
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۷ - وله ایضا
ای بزرگی که در جهان کرم
کس چو تو داد اصطناع نداد
بدهد سر ز دست آنکه ترا
گردن از روی امتناع نداد
بودم از تو بسی توقّعها
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - وله ایضا
سرفرازا خدای عزّ وجل
بتو اقبال بی تناهی داد
این چنین دولت اکتسابی نیست
که ترا قدرت الهی داد
عصمت خون و مال خلق تویی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - ایضاً له
تا از این نام ازل برره دل دام نهد
ای بسا جان که سر اندر سر این نام نهاد
دام دلگیر بگسترد ز بسم الله و پس
دانۀ نقطهّ با در پس آن دام نهاد
از رحیمیّ وز رحمانی آغاز گرفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - ایضا له
ای که از عدل تو هر مظلومی
داد بیدادگر آسان بستد
قابض تو که به تهدید و وعید
ارتفاع همه سیچان بستد
آب دهقانان یکباره ببرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - ایضا له
کریم طبع سخی دل کسی بود کانعام
به دست خویش کند گاه و گاه بفرستد
اگر به شهر بود خود عطای او نقدست
وگرنه نباشد از آن جایگاه بفرستد
چو آفتاب که چون حاضرست نور دهد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا
همچو ابرست دست خواجه فلان
خود کرا دستی آنچنان افتد؟
نه چنان ابر کز ترشّح آن
تشنه را قطره در دهان افتد
لیک ابری گران سایه فکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً
ستم نوردا نزدیک شد در ایّامت
که بیخ فتنه بیکبار منقلع گردد
زحرص بخشش دان رای سال خورد ترا
که همچو طفل یا افسانه منخدع گردد
اگر ثنای ترا من بکوه بر خوانم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۴ - ایضاً له
دل که با یادش آشنا گردد
گر بیهوده ها چرا گردد؟
مرد این راه آنکس است که او
همه پیرامن بلا گردد
غرقه در آب چشم خود شب و روز
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - ایضا له
خواجۀ خواجگان خطیر الرّین
کز کفت بحر بی خطر گردد
نام پاک ترا چو بنگارند
دهن کلک پر شکر گردد
هر زمانی ز رشک بحر کفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۶ - ایضا له
خدایگان اکابر که پادشاه نجوم
طریق بندگی او به چشم دل سپرد
فلک که بر سر عالم رواست فرمانش
ز حدّ طاعت او پای ز استر نبرد
به حکم بنده نوازی چو فرصتی باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - وله ایضا
به عمرهای چنین تیز تاز زود گذر
فراقهای چنین دیر یاز در نخورد
اگر به قرصۀ خورشید برکشد آنها
که در فراق تو بر جان ما همی گذرد
دهان مشرق ازو نام بر زبان نارد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۸ - و له ایضاً
ای بلند اختری که همت تو
سر بهفت آسمان فرو نارد
باز گیر امل چو گل دامن
ابر کلک تو چون گوهر بارد
با همه پردلیّ خود خورشید
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - وله ایضا
گرچه در عقل ناپسندیده ست
هجو کان روی در طمع دارد
هجو آنکس ز واجبات بود
کو حق من به من بنگذارد
غم آزار انکسی بخورم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - وله ایضا
گل باز طراوتی دگر دارد
کز باد بهار جلوه گر دارد
در پوست همی نگنجد از شادی
غنچه ز نشاط آنکه زر دارد
سوسن بزبان حال می گوید
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - ایضا له
ای آنکه همای همّت تو
جز بر فلک آشیان ندارد
یک نکته ز راز خویش گردون
از خاطر تو نهان ندارد
بی رای تو مملکت چه باشد؟
[...]