صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۹ - الوصل
تووصل آنوحدتی دان کو حقیقی است
بسویش انفصالی مطلقا نیست
از آن باشد مگر پیوند محکم
میان ظاهر و باطن مسلم
شود تعبیر هم از سبق رحمت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۰ - وصلالفصل
ز وصل الفصل بشنو گر برانی
که جمعالفرق باشد بیگمانی
ظهور وحدت آمد آن بکثرت
ز وحدت فصلها را هست وصلت
بمعنی اتحاد کثرت آمد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۱ - وصلالوصل
ز وصلالوصل گویم با تو حالی
شنو از جان گر اهل اتصالی
تو را آنعود از بعد ذهاب است
نزولت را عروج مستطاب است
چه نازل شد ز ما هر یک بمشهود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۲ - الوفاء بالعهد
وفا بالعهد آن باشد که عاشق
برون آید ز عهده عهد سابق
با قراری که کرد او در بدایت
بتعظیم روبیت بغایت
الست ربکم را او بلی گفت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۳ - الوفاء بحفظ عهد التصرف
وفا بر حفظ آن عهد تصرف
چه باشد در مقامات تصوف
که بر عجز و عبودیت اعادت
بود او را بگاه خرق عادت
شود ز او هر چه ظاهر در علامات
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۴ - الوقت
شنو از وقت گر خود ره نوردی
شناسی گر که قدر وقت مردی
مشو تو ماضی و مستقبل اندیش
مکن غفلت ز وقت حاضر خویش
چو ماضی و مضارع نیست چیزی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۵ - الوقفیه
بود وقفیتت دور از تکلف
بما بین مقامینت توقف
خوداز بهر قضای حق اول
که باقی مانده بر وی اندر اسفل
تهیا بر ترقی هم که دانی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۶ - الوقوف الصادق
وقوف صادقت آنست و لایق
که باشد با مراد حق مطابق
بحال فقر و اعمال تصوف
نباشد جز بوفق حق توقف
نشانی وانمایم زین مقامت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۷ - الولی
مهیا بهر تحقیق ولی باش
ز معنای تولی ممتلی باش
کسی باشد که کارش با خدا شد
بهر خیری الهش رهنما شد
مهمش را بخود سازد کفایت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۸ - الولایه
پس از ذکر ولی اندر ولایت
بیان آموزدم حق از عنایت
قیام عبدبالحق از ولا دان
ز نفس خویش گردد چون فنا آن
رساند از تولایش بتعیین
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۹ - الولایه الصغری
عبارت باشد از صغری با کمال
خود از سیر تجلیهای افعال
دگر سیر ظلالی کش ثبات است
چه منسوب آن باسماء و صفاتست
ز اسماء و صفات ایدون ظلالش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری
عبارت آن بسیرت گر ثباتست
ز دور کل اسماء وصفاتست
دگر هم از شئون ذات واجب
شد این کبری ولایت بر مراقب
چو شد وارد بسلاک صعودی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۱ - الولایه العلیا
کنم بر عارفی چالاک و بینا
بیان آن ولایت کوست علیا
تو را گفتم گرت یاد آن مقال است
مبادی تعینها ظلال است
ظلالی کان مگر ز اوصاف و اسماست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۳ - الهو
بود هو اعتبار از ذات حضرت
ز حیث اختفا و فقد غیبت
از آن وضع نفس مانند هوشد
که روح اندر تن از پیوند هوشد
تو را هستی دلیل تام ذات است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۴ - الهبا
هبا آنرتبهئی باشد که عنقا
باو گویند و هم قومی هیولا
گشاید صورت عالم در او خاص
وز او بنمود صورتهای اشخاص
شد اندر معنی عنقا بیانش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۵ - همهالافاقه و همهالانفه و همهه الغالیه
ز همتها یکی باشد افاقت
که اول همت است اندر لیاقت
بود آن باعث ارجوئی نشانی
بکسب باقی و هم ترک فانی
تو ثانی همت آنرا آنفه دان
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۶ - الهوا و الهواجس
هوا میل است سوی مقتضیات
که باشد از طبیعتاند اوقات
بود اعراضش از حالات علوی
بسوی کون و کونیات سفلی
هوا حبس خطرههای نفس دونست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۷ - الهواجم
هوا جم واردات ناگهانیست
بدل از قوه وقت آن نشانیست
ورودش را بدل نبود قراری
رسد دون عمل یا اختیاری
شده اندر بوادر ز او اشارت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۸ - الهیولی
هیولی باشد آن شیئ که صورت
ازو ظاهر شود در وقت نسبت
بدون صورتش شیئیتی نیست
بشیئش جز بصورت نسبتی نیست
بود آن ماده یعنی که هر شیئی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۹ - حرف الیاء یاقوته الحمراء
دگر یاقوته الحمرا کدام است
مراد از نفس کلی در کلام است
چو نورانیتش ممزوج ظلمت
شد از حیث تعلق با طبیعت
تعلق یافت با جسم و کدر شد
[...]