گنجور

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳ - در شکوه از والی عراق

 

ای داور دین پرور عادل که ز عدلت

کبک دری انصاف ز شهباز ستاند

آنی تو که در مصر جهان هر که عزیزست

از طاعت درگاه تو اعزاز ستاند

حکم تو چنان است که گر نافذ گردد

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴ - در هجو حاجی حیدر علی خان شیرازی صندوق دار و مهردار ولی عهد عباس میرزا

 

جهان داور خدیوا آن توئی امروز در عالم

که پشت چرخ گردون پیش خدام تو خم باشد

نحوس چاکرانت از چه گرد آری تو کز طالع

سعود اخترانت جمله در سلک خدم باشد

میان با شگون و بی شگون فرق و تفاوت نه

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵ - ایضاقطعه ای است در نکوهش و شکایت از همو

 

خسروا جز دل من بنده که خود قابل نیست

کو خرابی که نه در ملک تو آباد بود

شکوه ها دارم اما ز فلک زان که فلک

یار اوباش شود یاور اوغاد بود

ندهد سیم و زر آن را که نه هم چون شب و روز

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶ - قائم مقام از قول میرزا شهدی گفته

 

خسروا، دین پرورا: ای آن که کار ملک را

هر زمان از دولت تو رونق دیگر بود

این همان ملک است و آن کشور که پیش از عهد تو

گفتی از بس شور و شر هنگامه محشر بود

وین زمان در سایه اقبال روز افزون تو

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷ - در نکوهش آصف الدوله و سرداران فراری از جنگ روسیه

 

دین ز چه باقی است از بقای ولی عهد

ملک ز تیغ جهان گشای ولی عهد

دولت دنیا و پادشاهی عقبی

هر دو مهیاست از برای ولی عهد

مهر سپهر از چه شمع جمع جهان است

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸ - این قصیده را قائم مقام در شکست ایران و استیلای روس از روی دل تنگی گفته است

 

روزگار است این که گه عزّت دهد گه خوار دارد

چرخِ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد

مهر اگر آرد بسی بی‌جا و بی‌هنگام آرد

قهر اگر دارد بسی ناساز و ناهنجار دارد

گه به خود چون زرق‌کیشان تهمت اسلام بندد

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹ - قطعه

 

صاحبا ای که به میدان سخن دانی

چون تو یک مرد ندیدم که سوار آید

به هنر فخر نمایند و تو آن ذاتی

که هنر را به وجود تو فخار آید

چون لب لعل تو خواهد گهر افشانی

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰ - قطعه تقاضایی بره

 

«رهی را، هست عرضی بر جنابت

که بالاتر ازین زرین قباب است»

«برای بره موعود دیروز

دلش در آتش حسرت کباب است»

«نمی‌داند تمنای وصالش

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱ - جواب قائم مقام از قطعه تقاضائی بره

 

قطعه ای را که اوستاد عراق

در تقاضای بره فرماید

قطعه ای آن چنان که با دل و جان

کار سوهان و اره فرماید

نه همین دودمان آدم را

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در شکست چوپان اوغلی و پیروزی ولی عهد

 

نصره و اقبال و بخت و دولت و فتح و ظفر

چاکران آستان شهریار دادگر

هم در آن ساعت که خسرو خیمه زد بیرون شدند

با غلامان رکابش هم رکاب و هم سفر

چون رقیبان در ره خدمت تک و پو میزدند

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳ - در شکایت از حاکم عراق

 

بیا و راحت جان من ای غلام بیار

منم غلام تو برخیز و یک دو جام بیار

از آن مولد هر خیر و شر به فتوی عقل

صلاح خاص بخواه و فساد عام بیار

ریا و زهد چو ناموس دین به باد بداد

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴ - نامه منظومی است که به شاهزاده خانم عیال خود نبشته

 

تا شد دل من بسته آن زلف چو زنجیر

هم دل بشد از کارم و هم کار ز تدبیر

تقدیر چنین بر من و دل رفت و نشاید

با قوت تقدیرش اندیشه تغییر

چون دل که اسیر آمد در حلقه آن زلف

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵ - به رسم مطایبه در باب فرامرز خدمت گزار ولی عهد فرماید

 

گر سرو به بیند قدرعنای فرامرز

از پا فتد و بوسه زند پای فرامرز

نه سرو بود در همه تبریز و نه شمشاد

از شرم قد و قامت زیبای فرامرز

این جای به خلخ کند آن جای به نوشاد

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶ - در موعظه به نایب السلطنه و نا به سامانی اوضاع آذربایجان

 

جانا نفسی آخر فارغ ز دو عالم باش

نه شاد ز شادی شو نه غم زده از غم باش

وارسته ز کفر و دین آسوده زمهر و کین

نه رنجه و نه غمگین نه شاد و نه خرم باش

نه عید جهان افروز چون روز خوش نوروز

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷ - در شکایت از عمال تبریز گوید

 

دلی دیوانه دارم وندران درد نهان دارم

که گر پنهان کنم یا آشکارا بیم جان دارم

مرا تبریز تب خیزست و لب از شکوه لبریزست

چه آذرها به جان از ملک آذربایجان دارم

چر از ضابطان ارونق صد طعن ودق بینم

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸ - قطعه ای است که از قول عبدالرزاق بیک دنبلی به یکی از عمال نبشته

 

ای عزیزی که مال و جاه ترا

به فنا و زوال مشتاقم

بالله آن روز و روزگار گذشت

که منت گفتمی ز عشاقم

بس کن این ناز و غمزه کاندر شرع

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹ - قصیده شکوائیه از فتنه جوئی ابنای زمان و از بخت بد خود

 

ای بخت بد ای مصاحب جانم

ای وصل تو گشته اصل حرمانم

ای بی تو نگشته شام یک روزم

ای باتو نرفته شاد یک آنم

ای خرمن عمر از تو بر بادم

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰ - قائم مقام این قصیده را از قول پاشاخان ایروانی فرموده

 

چشمی بگشا مگر نه من آنم،

کز حسن نظیر ماه تابانم؟

با تیر نگه مگر نه فتا کم

با زلف سیه مگر نه فتانم؟

در عشوه مگر نه راحت روحم

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱ - قطعه ای است هنگام تبعید در خراسان

 

ای وای به من که یک غلط گفتم

از گفته خویشتن پشیمانم

جز جاده کوی تو نمی دانم

با این همه وسع ملک سبحانم

در ملک رضا نشستنم خوش تر

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - نامه منظومی است به یکی از عمال

 

ای بزرگی که در دو عالم نیست

جز تو مخدوم و جز تو محبوبم

خوب اگر بگذرد به من یابد

از تو باشد همه بدو خوبم

تا تو از لطف صاحبم بودی

[...]

قائم مقام فراهانی
 
 
۱
۳۰۷
۳۰۸
۳۰۹
۳۱۰
۳۱۱
۳۷۳