ای جسم تو، جان آفرینش؛
جان تو، جهان آفرینش!
ای کرده بعالم آشکارا
نام تو نشان آفرینش
ای گشته بلند در زمانه
از شان تو شان آفرینش
پیدا شد، ز آفریدن تو
بس راز نهان آفرینش
بر چون تو مکینی، از جلالت؛
تنگ است مکان آفرینش
مثل تو ندیده در جهان کس
از بدو زمان آفرینش
چون تو نشکفت و، نشکفد نیز
گل از بستان آفرینش
ز آغاز بهار باغ ایجاد
تا فصل خزان آفرینش
نقشی ز شمایل تو خوشتر
نابسته بنان آفرینش
آراسته داشت روی یوسف
روزی دودکان آفرینش
امروز، بآفرین حسنت
گویاست زبان آفرینش
در شکر چراغ رویت امروز
کافروخت شبان آفرینش
روشن شده شمعها درین دیر
از پیر مغان آفرینش
از تیر قلم فگنده یی خم
بر پشت کمان آفرینش
سر برزده خامه ات ز یک شاخ
با چوب شبان آفرینش
گردت گله وار، خلق عالم؛
روزی خور خوان آفرینش
در رزم تو آسمان گذارد
از دست عنان آفرینش
تیغت چو زند زبانه، افتد؛
از کار زبان آفرینش
از سهم تو، بر فلک رساند؛
خصم تو فغان آفرینش
هم آباد است، و هم خراب است؛
ای از تو توان آفرینش
از خلق تو، بوستان ایجاد
از جود تو، کان آفرینش
رای تو و بخت تو گزیدم
از پیر و جوان آفرینش
تا تو بمیانه آمدستی
پیدا نه کران آفرینش
حمدا لله ثم حمدا
بر رنج کشان آفرینش
از سودای محبت تو
شد سود زیان آفرینش
ای در شرح بلند قدریت
کوتاه بیان آفرینش
از انوری این قصیده کش گفت
بیرون ز گمان آفرینش
خواندی و، بچشم مینمودت؛
دشوار بسان آفرینش
من نیز، گلی دو دسته بستم
از لاله ستان آفرینش
تا درنگری بچشم انصاف
ای قاعده دان آفرینش
نی نی، غلط است آنچه گفتم؛
فرق است میان آفرینش
او از قند و کلیچه شیرین
کرده است دهان آفرینش
من تره و نان جو نهادم
بر گوشه ی خوان آفرینش
ز استعداد است آنچه دادند
ای مسأله خوان آفرینش
این استعداد تا که بخشند
اکنون، نه در آن آفرینش
آذر کوتاه کن زبان، باش
چون من حیران آفرینش
لال آمده روستایی عقل
در شهرستان آفرینش
بادا تا باد، خرم این باغ؛
از رطل گران آفرینش
چون گل، بر روی دستانت
در خنده دهان آفرینش
چون ابر، بروز دشمنانت
در گریه روان آفرینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعری است که به تمجید و ستایش از یک شخصیت خاص پرداخته و زیباییها و عظمت او را در قالب آفرینش بیان میکند. شاعر به نقش و قدرت این شخصیت در جهان اشاره میکند و او را به عنوان منبع جان و حیات تصویر میکند. او حدود و مرزهای آفرینش را برای این شخصیت تنگ و نامناسب میداند و بر این باور است که مانند او در جهان وجود ندارد. همچنین، شاعر به فرآیند خلاقیت و آفرینش اشاره میکند و تناقضات عشق و محبت را در زندگی نشان میدهد. در نهایت، شعر به دلمردگی و ناامیدی در برابر عظمت این شخصیت اشاره دارد و از علاقه و تحیر خود در برابر او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تو جسمی هستی که باعث حیات و وجود خالقانه جهان میگردی؛ و روح تو، نیرویی است که کل عالم را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که نامت در تمام جهان آشکار است و نشانهای از آفرینش به شمار میآیی.
هوش مصنوعی: ای که در دوران خود به مقام بلندی رسیدهای و ویژگیهای آفرینش را در خود جای دادهای.
هوش مصنوعی: آفرینش تو به گونهای است که رازهای نهفتهاش آشکار میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت تو، فضای آفرینش برای تو تنگ است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو را در این جهان از آغاز خلقت تا کنون ندیدهام.
هوش مصنوعی: اگر تو نروی و شکوفا نشوی، هیچ گل دیگری نیز از باغ خلقت نخواهد شکفت.
هوش مصنوعی: از آغاز بهار، باغی ایجاد میشود که تا فصل خزانی که همگی به پایان میرسد، ادامه دارد.
هوش مصنوعی: تصویری از زیباییهای تو وجود دارد که در هیچ خلقت دیگری نمیتوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: روزی، چهرهی زیبای یوسف جلوهگر شد و به زندگی و آفرینش رنگ و بویی خاص بخشید.
هوش مصنوعی: امروز زیباییات باعث شده که همه چیز به ستایش تو بپردازد.
هوش مصنوعی: امروز زیبایی صورت تو مانند شکر میدرخشد و به خاطر این زیبایی، هر شب، خالق جهان را ستایش میکنم.
هوش مصنوعی: شمعها در این معبد به دست پیر مغان روشن شدهاند و نمایانگر وجود خلاقیت و آفرینش هستند.
هوش مصنوعی: از نیروی خلاقیت و نوآوری، اثری زیبا و شگفتانگیز خلق شده است که همچون تیری از کمان آفرینش رها میشود.
هوش مصنوعی: قلم تو مانند شاخهای سرسبز و زنده است که با نیرنگ و هنر آفرینش به تحرک درآمده است.
هوش مصنوعی: ای مردم، تو مانند گلهای هستی که روزیشان را از سفره آفرینش دریافت میکنند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، آسمان کنترل آفرینش را به دست تو میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی تیغ تو به حرکت درآید، کار زبان آفرینش متوقف میشود.
هوش مصنوعی: سهم تو، به آسمان رسید و دشمن تو باعث وحشت و ناآرامی در خلقت شد.
هوش مصنوعی: این مکان هم دلانگیز و هم ویران است؛ ای کسی که قدرت آفریدن را داری.
هوش مصنوعی: از وجود تو، باغی پر از زیبایی به وجود آمده و از generosity (سخاوت) تو، زمینههای آفرینش شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: من سرنوشت و انتخاب تو را از میان همهی انسانها، چه پیر و چه جوان، برگزیدهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو وارد میشوی، همچنان آفرینش محدودیتی ندارد و بیکران است.
هوش مصنوعی: سپاس خدایی را که پس از تمامی شگفتیهای آفرینش، بر زحمتکشان و رنجبردهها درود میفرستم.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که وجود و هستی به نفع و زیان برگردد.
هوش مصنوعی: ای موجودی که عظمت و بلندی قامتت بیش از آن است که بتوانم به درستی تو را توصیف کنم، آفرینش را با کلمات نمیتوانم شرح دهم.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که شاعر، از هرگونه خیال و تصوری فراتر رفته و به حقیقتی عمیقتر در مورد آفرینش و وجود دست یافته است. او به یک نوع درک و شعور عمیق رسیده که فراتر از حد تصور انسانهاست.
هوش مصنوعی: تو خواندی و در چشمت نمایان شد؛ سخت و دشوار مانند آفرینش.
هوش مصنوعی: من هم گلهایی را با دو دسته از لالههای زیبا که در آفرینش وجود دارد، درست کردهام.
هوش مصنوعی: ای دانای آفرینش، به انصاف بنگر و دقت کن.
هوش مصنوعی: نه، اشتباه است آنچه گفتم؛ بین آفرینش و چیزهای دیگر تفاوت وجود دارد.
هوش مصنوعی: او با شیرینی هایی همچون قند و کلیچه دهان آفرینش را خوش طعم کرده است.
هوش مصنوعی: من به سادگی کنار سفره زندگی، مقداری تره و نان جو قرار دادم.
هوش مصنوعی: اینکه هر چیزی به استعداد و توانایی خود برمیگردد، و این موضوع نشاندهندهی اهمیت قابلیتها و امکانها در فرآیند آفرینش است.
هوش مصنوعی: این استعداد حالا که به ما داده میشود، نه در زمانی که به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زبانت را کوتاه کن و مانند من از زیباییهای آفرینش شگفتزده و حیران باش.
هوش مصنوعی: عقل مثل موجودی بیصدا و ناکام به روستایی آمده که در شهرستانی پر از خلاقیت و ابتکار قرار دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد میوزد، این باغ سرسبز و شاداب خواهد بود؛ به خاطر بار سنگین آفرینش.
هوش مصنوعی: مثل گلی که بر دستانت است، با لبخند زیبای وجودت، خداوند را ستایش میکنی.
هوش مصنوعی: همچون ابر، دشمنان تو را در حال گریه و اندوه به وجود میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شادی جان آفرینش
وی گوهر کان آفرینش
ای محرم خلوتی که آنجا
محسوت نشان آفرینش
ای بلبل بوستان تجرید
[...]
ای لعل تو کانِ آفرینش
در دست تو جانِ آفرینش
نگذشته به تنگی دهانت
چیزی به گمان آفرینش
لعلت نمک است و ابروانت
[...]
ای مهر تو جان آفرینش
نعت تو زبان آفرینش
لطف تو چمن طراز امکان
خشم تو خزان آفرینش
جودت همه بخش عالم کون
[...]
ای از تو نشان آفرینش
این سوز و فغان آفرینش
جانی تو و آفرینشت جسم
ای جان تو جان آفرینش
درکان چو تو گوهری ندارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.