شاها ز کاسه ی سر دشمن، شراب خواه؛
وز بانگ کوس فتح، نوای رباب خواه
چون شاهباز، از پر کبکان اتاقه زن
چون شرزه شیر، از دل گوران کباب خواه
از لعل، آنکه آب ز مینای خضر ریخت؛
تا شویی آن لبان می آلوده، آب خواه
وز جزع، آنکه خواب ز چشم غزال برد
از رنج راه، تا شوی آسوده خواب خواه
با تاج و تخت، بیعت احسان و داد ده
با عقل و بخت، نسبت شیب و شباب خواه
محجوبه ی جلال، که مخطوبه ی تو شد
در حجله اش، ز حاجب این نه حجاب خواه
منع فساد دهر، ز سیف صقیل کن
دفع خطای چرخ، ز رای صواب خواه
بر دوش حلم، بار غنی و فقیر کش؛
وز دست لطف، پرورش شیخ و شاب خواه!
خاک ستم شعار ببیزو، جهاد دان؛
خون گناهکار، بریز و، ثواب خواه!
خوان کرم مپوش، ز غوغای حاسدان؛
گوش سپهر پر ز طنین ذباب خواه!
غبن است، سر بتاج کیان آیدت فرود؛
ای سایه ی خدا، کله از آفتاب خواه!
گر کشوری خراب، رسیدت ز دیگران؛
آباد کن چو خضرش و، گنج از خراب خواه!
تا برق دیده، کشت رعایا بپروری؛
از ظل چتر، بر سر عالم سحاب خواه!
گر در زمانه ی تو کند سایلی حریص،
از دیگری سؤال؛ ز جودت، جواب خواه!
هر جا فتاده بی پر و پا کبک و آهویی،
بینی؛ در آبصفه ی دیوان حساب خواه
از جنس باز، با ناخن و منقار و کج طلب؛
وز نوع شیر، پنجه و دندان ناب خواه
گر خصم بد رگ تو، ز حکم تو سر کشد
بر گردنش هم از رگ گردن طناب خواه
داری معذب، اهل حسد را ز رشک عدل
پیوسته زین روش همه را در عذاب خواه
گر بر فروزد آتش نمرود دشمنت
تو چون خلیل، از آیه ی رحمت خطاب خواه
چون ز آبروی فخر بشر گیرد انطفا
گو بولهب ز آتش کین التهاب خواه
محتاج باج نیستی، اما ز روم و روس
طوق و کمر، ز بهر فهود و کلاب خواه
ترک فلک، چو با تو جدل سر کند؛ مپیچ!
پایان کار رستم و افراسیاب خواه!
ناید تو را بمعرکه، هر کس رخ تو دید؛
هر گه کنی عزیمت میدان، نقاب خواه!
بر گردن عدو فگنی چون خم کمند
از بازوان دو رشته، توان خواه و تاب خواه!
سیل فنا، بکشت عدو تا کنی روان؛
از اقتران تیر و کمان، فتح باب خواه!
تا چشم بد بتیر بدوزی، ز روی ملک؛
آهن ز سنگ خاره و پر از عقاب خواه
از تشنگی، چو خنجرت آرد زبان برون؛
از خون سرد دشمن بدخواه آب خواه
در بحر خون، چو غوطه دهی خصم را بتیغ؛
بنشان ز درع موج و، ز خودش حباب خواه!
یک روز، تیغ بر کش و، از پیکران سران
هفتاد ساله قوت نسور و ذئاب خواه!
از خصم سخت کوش گران جان، بروز جنگ؛
بینی اگر درنگ، ز عمرش شتاب خواه!
تا تیغ زرنگار، بر آری ز دست خور؛
بر رخش نیلگون، ز مه نو رکاب خواه!
نعل و سمش، ز عظم قتیلان، بسیم گیر؛
یال و دمش، ز خون شهیدان خضاب خواه!
زان چار صولجان، سر دشمن برزمگاه؛
غلطان چو گوی، گاه ذهاب و ایاب خواه
با ذوق فتح و عدل، چو شوق طرب کنی؛
آسوده رو، ز ساغر زر لعل ناب خواه
خورشید را، بمیدان، قایم مقام ساز؛
برجیس را، در ایوان، نایب مناب خواه!
تا روزگار اهل هنر گیرد انتظام
در وضع چار رکن جهان انقلاب خواه
یعنی بخشم و لطف خود و، عزم و حزم خویش؛
تبدیل نار و ماء و هوا و تراب خواه
آذر، ز بندگان تو داعی دولت است
شاها دعای بنده ی خود مستجاب خواه
کامیش، غیر گوشه ی چشمی ز شاه نیست،
شاها، ورا بنیم نگه کامیاب خواه!
زد انوری ز معجزه دم، و بن قصیده گفت
گر باورت نمیشود از وی، کتاب خواه!
ور نظم آبدار وی، از من طلب کنی؛
گویند اهل دانشت: آب از سراب خواه!
پرواز شاهباز، که گفتت ز صعوه جوی؟!
آواز عندلیب، که گفت از غراب خواه؟!
تا زهره بیدرنگ زند ناخنی بچنگ
از مطربان زمزمه پیرا، رباب خواه!
تا جام مه ز مهر، لبالب کند سپهر؛
از ساقیان آینه سیما شراب خواه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش یک پادشاه شجاع و دانا میپردازد و از او میخواهد که با قدرت خود عدالت را برقرار کند و به دشمنان حمله کند. او از پادشاه میخواهد که در برابر ظلم و فساد بایستد و با بخشش و لطف، کشور را آباد کند. تصویرهایی از شجاعت، بربری و زیباییهای طبیعت در کنار هم آمدهاند تا عظمت و قدرت پادشاه را نشان دهند. شاعر به اهمیت انصاف و نیکوکاری اشاره میکند و از پادشاه میخواهد که در سایه خدا، برای مردم خود رفاه و آسایش به ارمغان بیاورد. در مجموع، این شعر دعوت به حکومتی عادلانه و قوی است که به دفاع از ملت بپردازد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، از سر دشمنات شراب بیاور و از صدای طبل پیروزی، نغمه ای از کمانچه بخواه.
هوش مصنوعی: تا مانند شاهبازی از پرهای نرم و زیبا به سوی آسمان بروی، و مانند شیر قوی و شجاع از دل خاکی گوران به دنبال طعمه و غذا باش.
هوش مصنوعی: از سنگی که سبز رنگ است و به آن میگویند مینای خضر، آبی بریز تا بتوانی آن لبان که به می آلوده شدهاند، شستشو دهی.
هوش مصنوعی: از روی نگرانی و اضطراب، کسی که خوابش را از چشمان شفاف غزال گرفته، به خاطر سختیهای مسیر، تا بتوانی به آرامش برسی و خواب راحتی داشته باش.
هوش مصنوعی: با مقام و قدرت، به نیکی و انصاف پیمان ببند و با خرد و سرنوشت، نسبت به روند جوانی و پیری توجه کن.
هوش مصنوعی: زنی که با زیبایی و جلالش محصور شده و در حریم او قرار گرفته، به خاطر حجاب او، از تو دور نیست. تو به خاطر این حجاب نباید نگران باشی.
هوش مصنوعی: از ظلم و فساد زمانه جلوگیری کن، و با نیروی قوی خود اشتباهات روزگار را با اندیشه درست اصلاح کن.
هوش مصنوعی: با بردباری، تحمل مشکلات ثروتمندان و فقیران را به دوش بکش و از رحمت و مهربانی، جوانان و سالخوردگان را تربیت کن!
هوش مصنوعی: خاکی که ستم بر آن حاکم شده است را رها کن و به مبارزه بپرداز؛ خون کسانی که گناه کردهاند را بریز و به دنبال پاداش باش!
هوش مصنوعی: سفره کرم و مهربانیات را پنهان نکن، به خاطر شلوغی حسادتورزان؛ زیرا آوای پر طنین خود را در آسمان پخش کن!
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که نباید در زندگی خود را کمتر از مقام و ارزش واقعیتان ببینید. در واقع، با اشاره به نیاز به افتخار و عظمت، میگوید که انسان باید همواره درخشان و با شکوه باشد و به جای نشستن در سایه، باید به سمت نور و روشنایی برود. در این مسیر، به دیگران نیز یادآوری میشود که نباید به سادگی از ارزشهای خود غافل شوند.
هوش مصنوعی: اگر کشوری خراب و ویران به تو برسد، آن را مانند خضر (نوازشگر طبیعت) آباد کن و از دل ویرانیها گنج و ثروت بیافرین.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روشنایی چشم تو برقرار باشد، مردم را حفظ و پرورش بده؛ از زیر سایه چتر خود، برای جهان باران برسان.
هوش مصنوعی: اگر در زمان تو شخصی حریص و طماع بود، از دیگران بپرس؛ از بخشندگی و بزرگواری او پاسخ بگیر!
هوش مصنوعی: هر جا که کبک و آهو بدون پر و پا افتادهاند، آنجا باید به حسابکتاب و حساب و کتابی نگاه کنی.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای حیوانات مختلف میپردازد. در اینجا به موجوداتی اشاره شده که با ابزارهای خاص خود مانند ناخن و منقار در پی شکار و تأمین نیازهای خود هستند. همچنین، اشاره به شیر و دندانهای تیز آن، نشاندهنده قدرت و توانایی شکارچیان است که در جستجوی غذا و بقا هستند. به طور کلی، مفهوم این بیت تأکید بر ویژگیهای طبیعی و غریزی موجودات است و نشاندهنده تلاش آنها برای زنده ماندن و بقا در دنیای طبیعت است.
هوش مصنوعی: اگر دشمنت از قدرت و فرمان تو سرپیچی کند، بر گردن او باید چیزی مانند طنابی باشد که از رگ گردن تو میگذرد.
هوش مصنوعی: شما در حال رنج کشیدن هستید و حسودان به خاطر عدل و انصاف شما همیشه در عذاب خواهند بود.
هوش مصنوعی: اگر آتش نمرود بر افروخته شود، تو مانند ابراهیم خلیل، از آیات رحمت الهی کمک بگیر و یاری بطلب.
هوش مصنوعی: وقتی آبروی انسانها به خطر بیفتد و با مشکلات مواجه شود، ناراحتی و خشم به وجود میآید. در این شرایط، مانند شعلههای آتش که به شدت میسوزد، احساسات نیز به شدت ملتهب میشوند.
هوش مصنوعی: تو به باج نیازی نداری، اما از روم و روس زینت و تزئیناتی داری که به خاطر زیبایی و تجملات است.
هوش مصنوعی: اگر آسمان با تو به مشاجره بپردازد، خودت را خسته نکن! نتیجه این جدل مثل پایانی است که برای رستم و افراسیاب رقم خورده است.
هوش مصنوعی: هر کس که چهره تو را ببیند، در بزنگاه جنگ، برایت صحنهای شگفتانگیز خواهد بود؛ بنابراین هر زمانی که قصد رفتن به میدان را داری، باید روی خودت را بپوشانی!
هوش مصنوعی: دشمن را به دام بینداز با قدرت و استواری، مانند این که کمند را با دو دست محکم نگهداشتهای.
هوش مصنوعی: خروش ناپایدار روزگار، دشمنان را نابود میکند، تا تو به آرامش برسید؛ از همپیوندی تیر و کمان، دروازههای پیروزی را بگشایید!
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو بتوانی چشم بد را با نگاه خود، از روی زمین دور کنی، به دنبال آهنی باش که از سنگ سخت و پر از قدرت و شجاعت باشد.
هوش مصنوعی: اگر از تشنگی زبانت را به مانند خنجری بیرون آوری، برای ظلمت و سردی خونی که دشمن بدخواه بر تو ریخته، طلب آب کن.
هوش مصنوعی: اگر دشمن را در دری از خون غوطه ور کنی و با تیغ به زمین بکشی، موجی از درع (زره) او به راه میافتد و خود او به صورت حباب درمیآید.
هوش مصنوعی: یک روز، شمشیر خود را دربیاور و قدرتی همچون پرندگان شکاری و گرگها از کسانی که هفتاد سال عمر کردهاند، بگیر!
هوش مصنوعی: اگر با دشمنی قوی و سختکوش مواجه هستی و نشانههای جنگ را دیدی، اگر لحظهای درنگ کنی، عمر او را کوتاهتر کن!
هوش مصنوعی: تا زمانی که شمشیر زیبا را به دست بیاوری، بر اسب نیلگون بنشین و از ماه نو راه خود را بپیمای.
هوش مصنوعی: نعل و سم اسب، از جسد کشتهها بهدست آورده شده، پس از آن بگیر؛ یال و دم او را باید با خون شهیدان رنگین کنی!
هوش مصنوعی: از آن چهار تیر، سر دشمن را در میدان جنگ میزنم؛ همچون گوی که گاه در حال رفتن و گاه در حال برگشتن است.
هوش مصنوعی: اگر با شور و شوق پیروزی و عدالت زندگی کنی، میتوانی به آرامش برسی و از شراب باارزش لذت ببری.
هوش مصنوعی: خورشید را به میدان بیاور و به جای خود قرار بده؛ و برجیس را در ایوان به عنوان نماینده من بیاور!
هوش مصنوعی: تا زمانی که اوضاع دنیا به سامان نرسم و چهار پایه اصلی جهان دچار تغییر و تحول نشود، هنر و هنرمندان نیز در روند خود دچار نوسان خواهند بود.
هوش مصنوعی: در این بیت منظور این است که من با مهربانی و اراده خود، تصمیم دارم که شرایط سخت و ناپسند را به چیزهای خوشایند و سودمند تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: آذر، یکی از بندگان تو، به درگاهت استغاثه میکند و از تو میخواهد که دعاهای این بندهات را پذیرا باشی و برآورده کنی.
هوش مصنوعی: آرزویم این است که فقط یک نگاه از تو داشته باشم، ای شاه، بیتو به هیچی نمیرسیم و فقط چشمانتظار نگاه تو هستم!
هوش مصنوعی: انوری از معجزهای سخن گفت و اگر به تصدیق آن اعتقاد نداری، کتاب را بخوان!
هوش مصنوعی: اگر از من بخواهی که برایت شعری زیبا و پرمحتوا بسرایم، اهل علم و دانش به تو خواهند گفت که آب را از سراب نخواه! یعنی انتظار داشتن چیزی واقعی و با ارزش از من، در حالی که فقط سراب دارم، منطقی نیست.
هوش مصنوعی: پرواز پرنده بزرگ و شگفتانگیز، به چه کسی تعلق دارد که از پرنده کوچکی چون صعوه بپرسد؟! صدای دلنواز بلبل هم به چه کسی مربوط است که از کلاغ بخواهد؟
هوش مصنوعی: هر زمان که زهره (دختر) به سرعت دستانش را به طرف کسانی که مینوازند دراز کند، به من بگو که ساز رباب را بنوازند!
هوش مصنوعی: چون آسمان پر از عشق و زیبایی است، بیایید از گلابیهای زیبا و دلنشین شراب بنوشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها صبوح فتح و ظفر کن شراب خواه
نرد و ندیم و مطرب و چنگ و رباب خواه
از دست آنکه غیرت ماهست و آفتاب
در جام ماه نو می چون آفتاب خواه
وز خد آنکه قطرهٔ آبست و برگ گل
[...]
شاها هلال ماه نو از آفتاب خواه
ابروی یار بین وز ساقی شراب خواه
هر شب هلال عید ز ابروی یار بین
و ندر هلال جام ز می آفتاب خواه
چون دست صبحدم دهد اوراق گل بباد
[...]
شاها بقای عهد شباب از شراب خواه
بهر درنگ عمر ز ساقی شتاب خواه
خواهی اگر مفرح روح و غذای جان
از جام گوهرین می چون لعل ناب خواه
بزم تو چون سپهر و سپهریست باسکون
[...]
شاها به بزم جشن چو شاهان شراب خواه
زر بی حساب بخش و قدح بی حساب خواه
بزمت بهشت و باده حلال ست در بهشت
گر بازپرس رو دهد از من جواب خواه
تو پادشاه عهدی و بخت تو نوجوان
[...]
شاها ز ساغر لب ساقی شراب خواه
آخر سکندری تو ازین چشمه آب خواه
از لعل یار بوسهٔ همچون شکرستان
ز الماس جام جوهر یاقوت ناب خواه
ساقی بخواه باده و بوس وکنار جوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.