ای باد شمالت چو گل آورده ببر بر
لرزان ز نهالت دل هر برگ ببر بر
از غیرت دندانت و، از خجلت رویت؛
لؤلؤست ببحر اندر و، لاله است ببر بر!
از درج درت، طعنه زند لعل بیاقوت؛
وز برگ گلت، خنده زند گل بشکر بر
داد ایزدت از لطف، یکی حقه ی یاقوت؛
انباشته آن حقه بسی و دو گهر بر
تا چشم منت ماند از آن درج گهر دور؛
عمدا ز دی از لعل ترش قفل بدربر
خال تو، برخ، خرده ی عودی است بر آتش؛
هر ذره اش آمیخته گویی بشرربر
خط سیهت، خاسته دودی است؛ که بنشست
از سوختن عود قماری بقمر بر
زلفت که سراسیمه بپای تو سرافگند
خونخواری چشمان تو بودش بنظر بر
زنگی بچه را ماند، کز فتنه ی ترکان
سرگشته فتاده است بکوه و بکمر بر
تا بر حجری، بوسه زنند از حرم احرار؛
هر ساله گزینند سفر را بحضر بر
در عشق تو بت، چون بحرم برد جنونم
زان پیش که دستم زندش حلقه بدر بر
طفلانش، بمن بسته سر ره بپذیره؛
از هر طرف انباشته حجرم بحجر بر
شهری بمن، از دوستیت، دشمن جانند؛
لیک از نسق شرع ز قتلم بحذر بر
و امروز که شد مفتی شهرم ز رقیبان
دانم که دهد فتوی خونم بهدر بر
القصه، اگر عاشقی این است، عجب نیست؛
هر روز گر فتاریم از بد به بتر بر
با هر که کنم ز اهل جهان شکوه چنان است
کافسانه ی خود عرضه دهد گنگ بکر بر
بالجمله، چه تدبیر بناسازی گردون؟!
جرم فلک از جا نتوان برد بجر بر!
آمد مه آزار و، بخانه تو دل آزار؛
تا کی بود آخر ز تو خاطر بخطر بر؟!
حیف است تو را پرده، چو گل، خاصه درین فصل؛
کز پرده برآمد، گل و نسرین باثر بر
چرخ و چمن، از انجم و ازهار، شب و روز؛
گردیده مرصع بدراریث و درر بر!
گل مانده بگلزار، چه در شهر نمانده است؛
یک تن که ز عشرت زندش چون تو بسر بر
از مرد و زن، القصه بکاشانه کسی را
مشغول ندانم نه بخواب و نه بخور بر
از شاه و گدا، پیر و جوان، هر که خردمند
گلگشت چمن را، زده دامن بکمر بر
دیوانه هم، امروز بویرانه نماند؛
در خانه چه مانیم چو عاصی بسقر بر؟!
بشتاب، که تا سال دگر گل بگلستان
ناید نه بزاری، نه بزور و، نه بزر بر!
ور زآنکه خمارت نگذارد که گذاری
گامی دو درین فصل خوش از شهر بدر بر
خوشتر ز بهشت است درین کوچه یکی باغ
کافتاده ز گل آتش طورش بشجر بر
بر هر سر شاخ آمده مشغول مناجات
مرغانش چو موسی همه شب تا بسحر بر
بلبل بسر شاخ، ز داوود و سلیمانش؛
آواز بمنقار برد، نامه بپر بر
بر آستی مریم شاخ است، دمان باد
کز میوه کشد عیسی شش ماهه ببر بر!
بر رسته، ز سرتاسر هر شاخ، کنون برگ
هر برگ بگل حامله، هر گل بثمر بر!
چندانش هوا معتدل و، آب گوارا؛
کز لطف دهد جان بمدارا بمدر بر
هر برگ ترش، عمر ابد یافته گویی؛
نه جرعه ی خود ریخته خضرش بشمر بر
از تربیت نامیه، هر سبزه ی نوخیز
هر فاخته را آمده سروی بنظر بر
از فیض هوا، در همه آن باغ ندارند؛
سرو و گل نوخاسته حاجت بمطر بر
از زمزمه ی بلبل و، از شعشعه ی گل؛
شادند کر و کور، بسمع و ببصر بر
شب باز کند باد در باغ از آن پیش
کز خنده شود باز لب گل بسحر بر
نه روضه ی خلد است و اگر بگذری آنجا
رضوان نگذارد که زنی حلقه بدر بر
اکنون تو و آن باغ، که در سایه ی سروی
ریزی گل تر گاه بسر، گاه ببر بر!
یادآوری از سوز دل خسته ی آذر
هر لاله که بینی ز تو داغش بجگر بر
من بر در باغ آمده، بر خاک نهم سر
وز بیم فراق تو کنم، خاک بسر بر
پس خوانمت این تازه قصیده ز معزی:
که «ای تازه تر از برگ گل تازه ببر بر»
گر بلبل طبعم، کند آهنگ ترنم؛
گویم که: ازین نغمه بگلزار دگر بر
جایی که دهد عرض هنر میر معزی
خود را چه بری عرض، باظهار هنر بر؟!
او را، سخن آویزه ی عرش آمد و ؛ نتوان
با معجزه دم زد بخیالات و فکر بر
نازند بشیرین سخنش، اهل سمرقند؛
چون نازش خوبان سپاهان به شکر بر
رام است مرا نیز کمیت قلم، اما
دجال چو عیسی نزند تکیه بخر بر
بنهاد معزی رخ اگر بر در سنجر
یا شاعر دیگر، بدر شاه دگر بر
من پای نهم بر سر والی ولایات
گر شاه ولایت نهدم پای بسر بر
سلطان خراسان، علی موسی جعفر؛
کارش بقضا جاری و حکمش بقدر بر
یعنی، ولی خالق و والی خلایق؛
کامد ز ازل، همسر آبا بگهر بر!
آن سرور هشتم، زده و دو سر و سرور،
کافگنده چو سروم، همگی سایه بسر بر
راضی بقضا جانش و، صابر ببلا تن؛
آغشته زبان نیز ز شکرش بشکر بر
خاک حرمش، شسته کلف ماه فلک را؛
ماه علمش، بسته ره سیر بخور بر
تا روح الامینش، شرف آمد بملایک؛
تا بوالبشرش، فخر باصناف بشر بر
نازد بپدر هر پسری، از که و از مه؛
او را پدر است آدم و، نازد به پسر بر!
آری بزبان نام پدر آورد آدم
آن را که پسر اوست، چه حاجت بپدر بر؟!
ای چار کتاب فلکی را، تو مفسر؛
بینا نه کسی جز تو بآیات و سور بر
چون چار پرنده، که ز انفاس خلیلی
جان یافته، آراسته تن نیز بپر بر
از روز ازل، حکم تو جاری بعناصر؛
و آمیخته از حکمتشان، یک بدگر بر
و امروز همت دست بر اوضاع موالید
چون خامه ی نقاش، به اشکال و صور بر
از رفعت و شان، ماهچه ی رایت قدرت؛
ماهیش بزیر اندر و ما، ماهش بزبر بر
چون خاست ز کر و فر گردون ز جهان گرد
و افتاد از آن لرزه به تیر و به تبر بر
جاه تو شها، رو بهر آورد گه آورد؛
از معرکه برگشت بفتح و بظفر بر
در معرکه بدخواه تو، کش روی سیه باد؛
از شرم تو گر روی بپوشد بسپر بر
آهت بفلک چرخ سیاهی است که بسته است
صیاد اجل نامه ی فتحش بسه پر بر
نشنیده کسی، شیر شود ضامن آهو؛
غیر از تو که صیاد چو دیدیش بسر بر
ضامن شدی از رحمش و، تا رفت بخدمت؛
بازآمد و، آهو بره بودش باثر بر!
از جود تو، بر دشمن و بر دوست رسد فیض؛
چون ابر ببارد، چه بخشک و چه بتر بر
نشنیده کسی لا ز زبانت مگر آن دم
کاری پی تهلیل دو لب یک بدگر بر
گر راحت روح آمده بنت العنب، اما
عناب چو داد از عنبت تن بضرر بر
ز آنگونه خود از دختر رز مهر بریدم
کآبستنی تاک نخواهم بثمر بر
تا مهر، خرامد بسرای حمل از حوت؛
تا ماه شتابد ز محرم بصفر بر
از مهر رخت، دوستت آرد به جنان گل
وز کینه کشد دشمنت آتش به سقر بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از شاعر فارسیزبان است که دارای مضامین عاشقانه و طبیعتی است. شاعر به باد شمال اشاره میکند که گلها را به همراه دارد و از آن میخواهد که دل برگها را بلرزاند. او به زیبایی و ارزشهای یاقوت و لؤلؤ در صورت معشوقهاش اشاره میکند و از درد فراق و عشق خود سخن میگوید.
در ادامه، شاعر به وصف باغ و زیباییهای آن پرداخته و احساساتی از دلشکستگی و شوق را بیان میکند. او به تأثیرات عشق بر ارکان وجودش اشاره میکند و وجودش را با مظاهر طبیعت پیوند میزند.
شاعر همچنین از حال و روز مردم و معشوق خود میگوید، و در نهایت به زیبایی و قدردانی از وجود معشوقهاش میانجامد. به طور کلی، این شعر به دنبال ابراز عشق و زیباییهای طبیعی است و احساسات عمیق عاشقانه را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ای باد شمالی، تو که گلها را با خود میآوری، برو و دل هر شاخه را که به حالت لرزان است ببر.
هوش مصنوعی: از شدت غیرت دندانت و خجالت چهرهات، تو مانند دریاچهای پر از مروارید و مانند لالهای در بستر رودخانهای.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جواهرات تو، لعل (یاقوت) حسرت میخورد و از گلبرگهای تو، گلهای دیگر به شکرگزاری میپردازند.
هوش مصنوعی: به تو از سوی خداوند، یک انگشتری از یاقوت داده شده است؛ این انگشتر پر از جواهرات و دارای دو سنگ گرانبهاست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به انتظار تو نشستهام و چشم به راهت هستم، درب قفل شده و عبور از آن دشوار است و این اتفاق به عمد از دیروز تا امروز ادامه دارد.
هوش مصنوعی: نقطه ی خالیت مانند تکه ای کوچک از چوبی است که بر روی آتش قرار دارد؛ هر ذره از آن گویی با شعله آتش ترکیب شده و میدرخشد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نشانهها و اثرات غم و اندوه دارد. در واقع، خط سیاه به نوعی نماد غم و درد است که از سوختن عود (یک نوع بخور) ناشی میشود و این سوختن به خاطر شوق و عشق به کسی یا چیزی بوده است. به طور کلی، این تصویر به بیان تاثیرات عاطفی و روحی ناشی از عشق و احساسات درونی میپردازد.
هوش مصنوعی: زلفهای تو که در هم و برهم است، نشاندهندهی تأثیر و تألمی است که چشمان تو بر من دارند؛ گویا چشمان تو به خونریزی میانجامند.
هوش مصنوعی: بچه زنگی مانند کسی است که از آشفتگی و بلوا به کوه و دمنوش پناه برده و هراسان و سردرگم است.
هوش مصنوعی: هر ساله مردم آزاد، برای زیارت به حرم میروند و بر سنگی بوسه میزنند.
هوش مصنوعی: دلم برای عشق تو دیوانه شده و وقتی که به یاد تو میافتم، احساس میکنم که فرو میروم. گمان میکنم پیش از این که به دستم برسی، در عشق تو غرق شدهام.
هوش مصنوعی: کودکانش، به من راه را نشان میدهند؛ از هر سو سنگها بر سنگها انباشته شدهاند.
هوش مصنوعی: شهری که من در آن زندگی میکنم، به خاطر دوستیات، دشمنانی برای جانم هستند؛ اما به خاطر قوانین شرع، از قتل من پرهیز میکنند.
هوش مصنوعی: امروز که به مقام مفتی شهر رسیدهام، از رقبایم مطمئنم که اجازه میدهند خون من بیسبب بر زمین ریخته شود.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، اگر این وضعیت عشق است، تعجبی ندارد؛ زیرا ما هر روز از شرایط بد به شرایط بدتر میافتیم.
هوش مصنوعی: هر بار که با کسی از اهل جهان شکایت میکنم، وضع من به گونهای است که مانند این است که یک داستان عجیب و غریب را برای ناخودآگاه و بیزبان خودم بیان کنم.
هوش مصنوعی: در نهایت، به چه راهحل یا تدبیری برای ساخت و ساز آسمان میتوان دست یافت؟ جرم و سنگینی فلک را نمیتوان از جای خود جابجا کرد، جز به کمک قدرتی عظیم!
هوش مصنوعی: ماه زیبا به خانهات آمده و دلربا است؛ اما این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت که خاطر تو در خطر باشد؟
هوش مصنوعی: حتماً، در این فصل بهار، گلها و نسرینها رو به شکوفایی هستند و زیباییشان به اوج میرسد. بنابراین، زودتر از پرده بیرون بیایید و خود را نشان دهید، چرا که زیباییتان مانند گلهاست و پنهان ماندن شما در پرده، زیبا نیست.
هوش مصنوعی: زمان و مکان، با رونق و زیبایی خود، مانند جواهرات گرانبها و درخشان شدهاند.
هوش مصنوعی: در باغ گل، گلی باقی نمانده و در شهر هم کسی نیست که لذتی از زندگی را مانند تو بچشد.
هوش مصنوعی: من به هیچ کس از مرد و زن در خواب و خوراک مشغول نیستم.
هوش مصنوعی: هر کسی از هر قشر و سنی که خوشفکر و داناست، برای بهرهبرداری از زیباییهای باغ و طبیعت، خود را آماده و مجهز کرده است.
هوش مصنوعی: امروز حتی دیوانهها هم در بیپناهی نیستند؛ پس چرا در این مکان بمانیم وقتی که عاصی در خاک بر اثر نافرمانیاش گرفتار است؟
هوش مصنوعی: فوری حرکت کن، زیرا تا سال آینده دیگر گلی در باغ نخواهد بود، نه به زحمت و نه به زور، نه حتی به بزرگی!
هوش مصنوعی: اگر خماری تو اجازه ندهد که قدمی در این فصل خوش برداری، بهتر است که از شهر به سوی بدر بروی.
هوش مصنوعی: در این کوچه، باغی وجود دارد که زیباییاش از بهشت هم بیشتر است. در این باغ، گلی روییده که مانند آتش میدرخشد و درختان آن را زینت بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: بر هر شاخهی درخت، پرندگان در حال راز و نیاز و دعا هستند، مانند موسی که تمام شب تا سحر به عبادت مشغول بود.
هوش مصنوعی: بلبل بر روی درخت آواز میخواند و از زیباییهای داوود و سلیمان سخن میگوید؛ با نوایش پیامی را به من میرساند تا بروم و به پرواز درآیم.
هوش مصنوعی: بر شانه مریم، درختی میروید که وقتی باد بوزد، میوهاش به زمین میافتد و عیسی ششماهه را به دنیا میآورد.
هوش مصنوعی: برگ هر درخت اکنون پر از شکوفه و میوه است، به گونهای که هر شاخه از درخت از سر تا پا زنده و بارور شده است.
هوش مصنوعی: هوا به حدی ملایم و آب به قدری پاک و خوش است که از این لطف و نعمت، جان به آرامی و صبر ادامه حیات میدهد.
هوش مصنوعی: هر برگ تازهای که به نظر میآید، گویی عمر طولانی و جاودانی دارد؛ نه آنکه بخواهد خود را به حساب بیندازد و به حساب خضر برساند.
هوش مصنوعی: از تربیت خوش و سازگار، هر جوانه و گیاهی در نظر میآید که چون سرو رشید و بلند است.
هوش مصنوعی: در هوای خوب، در آن باغ هیچیک از درختان سرو و گلهای تازه به بار نیازی به باران ندارند.
هوش مصنوعی: کر و کور نیز از آواز بلبل و زیبایی گل شادمان هستند و به رغم نداشتن شنوایی و بینایی، از این زیباییها لذت میبرند.
هوش مصنوعی: در شب، باد دوباره وارد باغ میشود و این باد باعث میشود که گلها دوباره با لبخند به صبح خوشامد بگویند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این مکان خاص، باغ بهشت نیست و حتی اگر از آنجا عبور کنی، فرشتهای که نگهبان است اجازه نخواهد داد که حلقه را به درب بهشت بکوبی. به عبارتی، ورود به آنجا آسان نیست و شرایط خاصی برای ورود به بهشت وجود دارد.
هوش مصنوعی: اکنون تو و آن باغ، در حالی که زیر سایه درخت کوچکی هستید، گاه در حال لذت بردن از گلها و گاه در حال بازی و سرگرمی هستید!
هوش مصنوعی: وقتی لالهها را میبینی، یاد سوز دل آذر را در خاطر میآورند. هر لاله در واقع یادآور یک درد و داغ عمیق در دل است.
هوش مصنوعی: من به درِ باغ آمدهام و به خاک زانو میزنم و از ترس جداییات، خاک را به سر میزنم.
هوش مصنوعی: پس این شعر جدید را برای تو میخوانم که میگوید: «ای زیباتر از گل تازه، زیباییات را به نمایش بگذار.»
هوش مصنوعی: اگر بلبل دل من، شروع به خواندن کند؛ میگویم که از این آهنگ به باغی دیگر بروم.
هوش مصنوعی: در جایی که میر معزی به نمایش مهارتهایش میپردازد، چه نیازی به ابراز هنر خود دارد؟
هوش مصنوعی: سخن او به آسمانها رسید و نمیتوان با معجزه به خیالها و اندیشهها ورود کرد.
هوش مصنوعی: سخنگوی دلنشین و خوشزبان از سمرقند، همانند زیبایی و نازکدلان سپاهان که شبیه شکر است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که من نیز با قدرت کلمات و قلمم میتوانم تأثیر بگذارم، اما قدرتی که دجال دارد، به مانند عیسی نیست و نمیتوان به آن تکیه کرد. به عبارتی دیگر، اگرچه من توانایی و قدرتی در بیان دارم، اما نباید به توهم و فریب دجال ایمان آورد.
هوش مصنوعی: اگر معزی چهرهاش را به درِ سنجر بگذارد یا شاعر دیگری حضور یابد، در برابر شاه دیگری خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: من اگر بخواهم بر بالای مقام بالایی بایستم و سروری کنم، باید به اندازه کافی قدرت و نفوذ داشته باشم که بتوانم بر شاه ولایت غالب شوم.
هوش مصنوعی: علی موسی جعفر، فرمانروای خراسان، کارهایش بر اساس قضا و تقدیر انجام میشود و فرمانهایش به اندازه و متناسب با شرایط موجود صادر میشود.
هوش مصنوعی: یعنی خالق و سرپرست مخلوقات، از آغاز آفرینش به همراه نیاکان و نسلها در اینجا حضور دارد!
هوش مصنوعی: آن سرور هشتم، که مقام و منزلتش بلند است، دچار مشکلات و رنجها شده و تمامی کسانی که به او وابستهاند، در سایهی مصائب او به سر میبرند.
هوش مصنوعی: رضایت از سرنوشت و صبر در برابر مشکلات نشاندهندهی تسلیم و آرامش فرد است. او حتی در گفتارش نیز شیرینی و خوشحالی را حس میکند و بر این باور است که زندگی با همهی چالشها زیباست.
هوش مصنوعی: خاک حرم او، چنان پاک و باعظمت است که حتی کلفت ماه را شسته و زیبا کرده است؛ و علم و دانش او به قدری عمیق و اثرگذار است که مسیر رستگاری و بهروزی را برای همه مشخص کرده است.
هوش مصنوعی: روحالامین (فرشته وحی) به همراه خود شرف و بزرگی را به ملائکه آورد و باعث شد تا انسان، نخستین موجود برتر و فخرآور در میان سایر انسانها شناخته شود.
هوش مصنوعی: هر پسری به پدرش افتخار میکند و از نسب خود میبالد؛ اما او باید بداند که اصل و نسب انسان به آدم برمیگردد و پدر واقعی همهی فرزندان، انسانیت است.
هوش مصنوعی: بله، به زبان نام پدر آدم اشاره میکند که این پسر خودش است، پس به چه دلیلی به پدر نیاز دارد؟
هوش مصنوعی: ای کسی که فقط تو میتوانی معانی کتابهای آسمانی را تفسیر کنی، هیچ کس غیر از تو به آیات و سورهها بینا نیست.
هوش مصنوعی: پرندگان شادی و زندگی را به همراه دارند که از نفس خلیلی بهرهمند شدهاند. همچنین، زیبایی و نشاط در وجود آنها مشهود است، به طوری که میتوانند با آزادی پرواز کنند.
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت، فرمان تو بر همه موجودات حاکم است و با حکمتشان، هر یک به نوعی با دیگری در ارتباط است.
هوش مصنوعی: امروز با تلاش و کوشش، به شکل دهی و سامان دادن به وضعیتهای جدید مانند نقاشی که با قلم خود اشکال و تصاویر را میسازد، پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان عظمت و قدرت اشاره دارد. شاعر از ماه به عنوان نمادی از عظمت و مقام استفاده کرده و میگوید که در زیر این ماه، موجودات دیگر وجود دارند و ما نیز در بالای آن قرار داریم. این تصویر نشاندهندهی جایگاه بالا و برازندهای است که در آن قدرت و رونق حاکم است.
هوش مصنوعی: وقتی که حرکت و زلزلهای از آسمان آغاز شد، این لرزش تأثیری بر تیرها و تبرها گذاشت و آنها را به لرزه انداخت.
هوش مصنوعی: ای سلطان، تو در روز نبرد به میدان آمدهای و با پیروزی و موفقیت به خانه برمیگردی.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، اگر چهرهات از شرم زیر سایهای قرار بگیرد، به آن سایه اعتماد کن و خودت را به آن بسپار.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که ناله و زاری تو به آسمان میرسد و به گردونهی سرنوشت اشاره دارد. عذاب و درد تو مانند سیاهی است که سایهاش بر زندگیات افتاده و صیاد مرگ در حال شکار است. او به پیروزی خود در این شکار اطمینان دارد و احساس میکند که دستش به موفقیت خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هیچکس انتظار ندارد که شیر بتواند ضامن و حامی آهو باشد؛ جز تو که وقتی صیاد او را دیدی، خودت سر برآوردی.
هوش مصنوعی: تو از رحم او متعهد شدی و وقتی که به خدمت رفتی، دوباره بازگشت و همچون آهو نازک و لطیف شده بود!
هوش مصنوعی: از generosity تو، بر هر دو، هم دشمنان و هم دوستان، نعمت میبارد؛ همانطور که باران از ابر نازل میشود، چه بر روی زمین خشک و چه بر روی زمین سرسبز.
هوش مصنوعی: هیچکس صدای تو را نشنیده جز در آن لحظه که زبانت به ذکر و تمجید مشغول است و دو لب تو در حال گفتن یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: اگر نعمت و راحتی روح به خاطر انگور به دست آمده، اما طعمی که عناب به ما میدهد، در عوض مشکلاتی را برای جسم به همراه دارد.
هوش مصنوعی: از آن نوع خودم از دختر گلبرگ جدا شدم، که دیگر تا پایان عمرم نمیخواهم به ثمر برسم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید در برج حمل (فروردین) عبور کند و تا وقتی که ماه از محرم (مهر) به صفر (آبان) حرکت کند.
هوش مصنوعی: محبت تو باعث میشود که دوستت به بهشت برود و از سوی دیگر، دشمن تو با کینهتوزیاش عذاب بیپایانی را تجربه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر
نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
[...]
ای سلسله مشک فکنده به قمر بر
خندیده لب پر شکر تو به شکر بر
چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان
چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر
تا تو کمری بستی باریک میان را
[...]
ای تازه تر از برک گل تازه به بر بر
پرورده تو را خازن فردوس به بَر بر
عناب شکر بار تو هرگه که بخندد
شاید که بخندند به عناب و شکر بر
در سیم حَجَر داری و بر ماه چلیپا
[...]
ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
وی طنز کنان نوش تو بر رنگ گهر بر
جان تو که باشد ز در خندهٔ او باش
کز خنده شیرینت بخندد به شکر بر
بر مردمک دیدهٔ عشاق زنی گام
[...]
ای تازه تر از ترب و سفاناج ببربر
پرورده ترا غوری و غرچه بذکر بر
بر نیم بروت تو هر آنکه که بخندم
یک شهر بخندند بر آن نیم دگر بر
در خرزه چون سنگ دو پاره زده ای چنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.