ای که چون از داد تیغت خون کند
خون زیرغو در دل ارغون کند
ای خداوندی کز اختر هر چه سعد
خدمت آن طالع میمون کند
تا تو، نه کس نام اسکندر برد
تا تو، نه کس یاد افریدون کند
خسرو بختت شب و روز از جلال
تکیه بر شبدیز و بر گلگون کند
کرده مهر لطفت اندر مهرگان
آنچه کانون در مه کانون کند
روز و شب خضر و کلیمت هر یکی
بزم چون رخسار بوقلمون کند
در ایاغ، آن آب حیوان ریزدت؛
در چراغ، این روغن زیتون کند
چون نهی بر تخت شاهی پا، تو را
هفت خدمت، گردش گردون کند
بام ایوانت بکیوان بسپرد
آستانت را، ز تیر استون کند
ذکر برجیس از طرب در مجلست
غمزدای سینه ی قانون کند
بر درت بهرام را خنجر دهد
در برت ناهید را خاتون کند
گوی زرین سازدت از قرص مهر
بهر چوگان ماه چون عرجون کند
کاتبان بارگاهت، هر یکی
گوشها درج در مکنون کند
هم ز حکمت لقمه ی لقمان خورد
هم ز صنعت کار افلاطون کند
فارسان رزمگاهت، هر تنی
ز آتش تیغ آب دریا خون کند
تیغ بازان، کرده هامون کوهها؛
رخش تازان، کوهها هامون کند!
ملک را، حکمت ز عدل آباد کرد
خلق را، خلقت بخود مفتون کند
از تو دید ایران ویران رونقی
کز هوا باغ جنان مجنون کند
جز دیار اصفهان، کش زنده رود
خون ز غیرت در دل جیحون کند
بود مصر آن شهر و شد بیت الحزن
حاکمش بس خلق را محزون کند
چیست حاکم، حاش لله ظالمی؛
کو چو دیوان کارها وارون کند!
مفلسان شهر را، از جوع کشت؛
خواجگان ملک را، مدیون کند
بس عزیزان را، چو یوسف بیگناه
چون زند بهتان زنش، مسجون کند!
فتنه ی او، آب صد ابلیس برد؛
طعنه ی او، کار صد طاعون کند!
بینوا، گر خرقه پوشد از نمد
ور توانگر جامه سقلاطون کند
جستجوی هر دو، چون رهزن گرفت؛
شستشوی هر دو، چون صابون کند!
هر که جوید از جفای او قرار
ربع دیگر را مگر مسکون کند!
یا بفکر دیدن عیسی فتد
یا هوای صحبت ذوالنون کند
در زمین هر که باشد، ز آب غصب
خاک را چون صحف انگلیون کند
باغ سازد، پرده ی گل بردرد؛
سرو موزون، بید ناموزن کند!
بسکه تلخستش زبان باغبان
میوه ی شیرینش را افیون کند
جیب دهقان، مخزن آمد شاه را ؛
شاه آنجا گنج خود مخزون کند
کآنچه جود شاه از آن آگنده گنج
کم کند، دهقان، بسعی افزون کند
غافل، از غارتگر گنجت مباش؛
ورنه گنجور تو را مغبون کند
گنج حالی گرده آید سوی تو
تا بعشری زان تو را ممنون کند
هر که ملکی بازماندش، هم بدو
یا مبیعش کرده یا مرهون کند
مشنو از وی شکوه ی عصیان خلق
پیش از ین گر کرده یا اکنون کند
روسیاه اندر میان پیداست کیست
شکوه از عنین اگر مأبون کند
چون ز حد شد صبر خلق و ظلم او
کاش این لطف ایزد بیچون کند
کآردم سوی صفاهان دوستکام
دوستانم نیز پیرامون کند
تا کنم با یک یک اخوان وطن
آنچه موسی خواست با هارون کند
کز چه کس گوساله را گوید خدا!
وز چه دانا امتثال دون کند
آن خیانت پیشه، کش خواندی امین
هر چه در دست آیدش آلتون کند
خود خورد چون مار، خاک خاک را
حرص زور آور بزر مشحون کند
خفتگانش، حسرت دوزخ کشند؛
هر کجا او گنج خود مدفون کند
نیستش از پستی الحق پایه یی
کز ستم او را کسی مطعون کند
لیک ترسم هر کس آید بعد ازین
ظلم آن ناپاک را قانون کند
درد مسکین را رسد تسکین، چو شاه
خاک را با خون او معجون کند
ور نمیخواهد بگردن خون وی
دیگری را کاشکی مأذون کند
تا بزهر افعی تیغ کجش
افعی گنجینه ی قارون کند
ای سلیمان، قطع کن زان دیودست؛
ورنه، رفته رفته، بس افسون کند
دست در ترتیب آب و گل نهد
رخنه در ترکیب کاف و نون کند
هم فلک را انجمن بر هم زند
هم جهان را وضع دیگرگون کند
هم ز تارک افسرت غارت برد
هم ز خنصر خاتمت بیرون کند
دست دزدان، شحنه زان اول برد
کآخر الامرش نباید خون کند
ای که دیوان، میر دیوان کرده یی
آدمیزادی چو من پس چپچون کند؟!
خواستم عدل تو، بهر نام نیک؛
روی ملک از خون او گلگون کند
کایزدت، هم عمر جاویدان دهد؛
هم، بخیرت عاقبت مقرون کند
ورنه، آن کابلیس راند از آسمان
میتواند دفع این ملعون کند
تا طبرزد، مصلح کسنی بود
تا طبر خون، چاره طرخون کند
ایزد ذوالمن، بیمن رأفتت
از هر آفت ایمن و مأمون کند
دشمنت را، جام از غسلین بود
دوستت را، جامه از اکسون کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و درخواست از خداوند اشاره دارد که به عنوان قدرتی عظیم و عادل، ضامن خیر و برکت در زندگی انسانها باشد. شاعر با بیانی شیوا و استعارات زیبا، از خداوند میخواهد که عدالت را برقرار کند و ظلم و فساد را از میان بردارد. او به توصیف اوضاع ناگوار و ستمگریهایی که در جامعه وجود دارد میپردازد و از خدا میخواهد تا یاریگر مظلومان باشد و دستان ظالمان را قطع کند. شاعر همچنین، به اهمیت وفاداری و دلجویی از یکدیگر و حفظ عدالت در جامعه تأکید دارد و ایمان به قدرت خداوند برای اصلاح اوضاع را همچنان در دل نگه میدارد. در نهایت، با دعا به درگاه خداوند، امید به آیندهای بهتر و عادلانه را اعلام میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که تیغت به قدری قدرتمند است که اگر خونریزی کند، دل را به رنگ ارغوانی درمیآورد.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که هر چه از ستارهها است، به خدمت آن خوشبختی و شانس میآورد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو هستی، هیچکس دیگر نام اسکندر را نمیبرد و به یاد افریدون نمیافتد.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوب تو هر شب و روز از شکوه، بر اسبی با رنگ مخصوص و زیبا تکیه میزند.
هوش مصنوعی: در جشن مهرگان، اثر محبت تو به اندازهای است که مانند کانون، همه چیز را در دایرهی خود میگیرد و به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: روز و شب، خضر و کلیمت هر کدام مانند جشن و سرور، زیبا و دلنوازند.
هوش مصنوعی: در جاهای مختلف، هرچیزی به کاربرد خاص خودش میرسد؛ مثلاً در یک مکان، بهتر است از آب حیوانی استفاده کنی، و در مکان دیگر، روغن زیتون مناسبتر است.
هوش مصنوعی: وقتی بر تخت پادشاهی نشستهای، هفت کار به تو محول میشود که تقدیر و سرنوشت به تو تحمیل میکند.
هوش مصنوعی: بر روی بام ایوانت درختان و باغها را به زیبایی قرار دادهاند. در ورودیات، زخمهای تیرهای عفت و پاکی دیده میشود.
هوش مصنوعی: یادآوری زیباییهای برجیس در محافل شادی، میتواند اندوه قلب را از بین ببرد و آرامش بخشد.
هوش مصنوعی: در آستانهات، بهرام با شمشیری آماده است و در درونت، ناهید به عنوان بانویی بزرگ و محترم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ساز طلایی تو را مانند قرص ماه برای بازی چوگان زیبایی میبخشد، همچنان که عرجون (محل بازی) را زیباتر میکند.
هوش مصنوعی: نویسندگان و ثبتکنندگانی که در درگاه تو حضور دارند، هر یک از آنها به دقت و با حوصله، رازها و اسرار درونت را در یادداشتها ثبت میکنند.
هوش مصنوعی: هم از خرد و دانش لقمان بهره میبرد و هم از هنر و مهارت افلاطون استفاده میکند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ تو، هر کسی که با شمشیر آتشین مواجه شود، مانند تنی در آب دریا، خونین و زخمی خواهد گشت.
هوش مصنوعی: چنگ و دندان کشیدن جنگجویان، دشتها را به مانند کوهها نشان میدهد؛ اسبها با شجاعت به پیش میتازند و کوهها را همانند دشتها در هم میشکنند.
هوش مصنوعی: پادشاهی با عدل و انصاف، به حکمت و نظم دست یافته است و مردم نیز به خاطر این نظم و حکمت، به زندگی خود و شخصیت خود علاقهمند و شیفته میشوند.
هوش مصنوعی: ایران از تو زندگی یافت و رونق گرفت، به گونه ای که از هوای بهشت هم میتواند دیوانه کننده باشد.
هوش مصنوعی: جز دیار اصفهان، رودخانه زنده رود به خاطر غیرت خود باعث خشم در دل جیحون میشود.
هوش مصنوعی: مصر آن شهر بود و حاکمش به قدری غمگین و مأیوس کننده است که بسیاری از مردم را ناراحت و محزون میکند.
هوش مصنوعی: حاکم چه شخص ظلمی است؛ که کارها را به طور نادرست و معکوس انجام میدهد!
هوش مصنوعی: فقیران شهر به خاطر گرسنگی از بین میروند و ثروتمندان کشور را به بدهی میاندازد.
هوش مصنوعی: بسیاری از عزیزان، مانند یوسف بیگناه، هنگامی که به آنها اتهاماتی دروغین زده میشود، به سختی گرفتار میشوند.
هوش مصنوعی: آشفتگی و اثر منفی او به اندازهای است که میتواند مشکلات و بلاهای زیادی را به وجود آورد؛ کلام و انتقاد او هم به قدری مؤثر است که میتواند بیماریها و مسائل بزرگ را رقم بزند.
هوش مصنوعی: بیچاره اگر لباسی از پوست نمدی بپوشد، یا اگر ثروتمند باشد و لباسی از پارچهی فاخر بر تن کند، در واقع همه چیز به وضعیت درونی او بستگی دارد و ظاهر او نمیتواند نمایانگر حقیقتی باشد.
هوش مصنوعی: در جستجوی هر یک از آنها، مانند دزدی که موانع را برمیدارد؛ و پاکسازی هر دو، همچون صابونی که کثیفیها را از بین میبرد!
هوش مصنوعی: هر کسی که در پی آرامش از ناحیهی او باشد، باید سعی کند تا فراز دیگری را به ثبات برساند.
هوش مصنوعی: شاید بخواهد عیسی را ببیند یا دلش بخواهد با ذوالنون صحبت کند.
هوش مصنوعی: هر که در زمین باشد، اگر آب را از خاک غصب کند، مانند کتیبهای که بر روی پوست یک مگس نوشته شده است، عمل میکند.
هوش مصنوعی: باغی به وجود میآید که گلهایش به زیبایی و هماهنگی جلب توجه میکنند و در این محیط، درخت سرو با قامت راست و موزون خود، ناهنجاریهای درخت بید را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: زبان باغبان بهقدری تلخ است که میتواند میوهی شیرین را به جهل و افیون تبدیل کند.
هوش مصنوعی: کشاورز مانند انباری برای شاه است؛ زیرا شاه ثروت خود را در آنجا ذخیره میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخشش و generosity شاه موجب کاهش خزانهاش شود، کشاورز باید با تلاش و کوشش بیشتر، آن را جبران کند.
هوش مصنوعی: بیتوجهی به دزدی که به دنبال گنجت است، تو را در معرض خطر قرار میدهد؛ چون ممکن است او تو را فریب دهد و از داراییات بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: رنگ عواطف و احساسات در وجود تو شکوفا میشود و آرامش و خوشی به سوی تو میآید تا تو را به خاطر نعمتهایت سپاسگزاری کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی از داراییاش برای او باقی بماند، حتماً یا آن را فروخته یا به نوعی به دیگران بدهکار شده است.
هوش مصنوعی: به او گوش نده که از نافرمانی و نارضایتی مردم شکایت میکند، چه در گذشته این کار را کرده یا حالا انجام میدهد.
هوش مصنوعی: در این ابیات اشاره به این موضوع است که اگر شخصی دچار ضعف یا عیبی باشد، نیازی به شکایت و گلایه نیست، چون همگان میتوانند آن ضعف را ببینند. در واقع، کسانی که با مشکلاتی مواجه هستند، بهتر است به جای جستجوی گله و شکایت، به وضعیت خود آگاه باشند و خود را اصلاح کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که صبر مردم به پایان برسد و ظلم بر آنها زیاد شود، امیدوارم که خداوند با لطفی بیپایان به آنها کمک کند.
هوش مصنوعی: من به سوی اصفهان میروم تا دوستانم را ملاقات کنم و راهم را با آنها پر از محبت و دوستی کنم.
هوش مصنوعی: من میخواهم با هر یک از هم وطنانم مثل موسی با هارون رفتار کنم و همکاری و همدلی داشته باشم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه کسی میتواند به گوساله بگوید که خداوند چیست و از چه کسی انتظار میرود که از کسی با دانش پایینتر پیروی کند؟ به طور کلی، شاعر به موضوع آگاهی و دانایی میپردازد و این که چگونه باید از افراد آگاه پیروی کرد.
هوش مصنوعی: آن شخص خیانتکار که تو او را به عنوان فردی مورد اعتماد شناخته بودی، هرچه در دستش بیفتد، برای خود میدزدد و به ثروت تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: مار خود را میخورد و خاک را با حرص و قدرت پر میکند.
هوش مصنوعی: آنانی که غافل و بیخبرند، حسرت آتش جهنم را بر دل دارند؛ زیرا هر جا که او، که گنجینهاش را پنهان کرده، فرود آید، این حسرت بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند او را به خاطر ستمش سرزنش کند، زیرا پایهای از پستی در وجودش نیست.
هوش مصنوعی: اما میترسم هر کسی بعد از این، ظلم آن فرد ناپاک را قانونمند بکند.
هوش مصنوعی: اگر شاه بر خاک مسکینی خون او را دستخوش کند، درد آن مسکین هم تسکین مییابد.
هوش مصنوعی: اگر او نمیخواهد بر دوش کسی دیگر بار گناه خود را بگذارد، کاش اجازه میداد تا این مسئله واضح شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زهر افعی با تیغ کج خود، به گنجینهی قارون آسیب بزند، خطر و تهدید وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای سلیمان، دست از آن دیو بکش؛ وگرنه، به تدریج تو را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دست به ساخت و ایجاد جهان میزند و در ترکیب کاف و نون، تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: آسمان هم جمعیتش را پریشان میکند و هم اوضاع جهان را دگرگون میسازد.
هوش مصنوعی: هم از بالای سرت (که به شکل تاج است) دزدیده میشود و هم از انگشتانت (که به شکل انگشتر است) بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دست دزدان در ابتدا در اختیار شحنه بود، اما در پایان کار، او نباید کسی را به قتل برساند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دیوانگی، فرهاد دیوان را رهبری میکنی، یک انسان مثل من چگونه میتواند در این دنیا زندگی کند؟
هوش مصنوعی: میخواستم که با عدالت تو، برای نام نیک، زمین را از خون او پر کند.
هوش مصنوعی: خداوند به تو عمر جاودانهای عطا میکند و در نتیجه، سرانجام نیکو و خوشی برایت رقم خواهد زد.
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، آن فرشته وحشت میتواند این نفرین شده را از آسمان دور کند.
هوش مصنوعی: زمانی که طبر به کار میافتد، مصلح کسی به وجود میآید که تا زمان ریختن خون، راه حلی برای دردسرها ارائه دهد.
هوش مصنوعی: خداوند مهربان، به وسیله رحمتت ما را از هر گزند و خطری حفظ و نگهداری میکند.
هوش مصنوعی: دشمنت از آب زلالی مینوشد که پاک و خالص است، ولی دوستت لباسهایی به زیبایی و لطافت خاصی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بندهٔ کو خدمت مهمان کند
خویش را شایستهٔ رحمن کند
زانک در خلوت هر آنچ تن کند
نه از برای روی مرد و زن کند
او چراغ از بهر تو روشن کند
این تورا خورشید نورافکن کند
بر تو این را هم خدا روشن کند
کذب او معلوم و صدق من کند
توبهدل را صافی و روشن کند
گلخن تن وادی ایمن کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.