جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۵
مرا دل از همه عالم گرفته ست
چه جای عالم از خود هم گرفته ست
ز دلگیری کم هر کس گرفتم
کسی را دل بدینسان کم گرفته ست
چنان از هستی خود زیر بارم
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۶
رخشنده جرم خور که بر این سبز طارم است
قندیل گورخانه شاهان عالم است
کردند روشنان فلک را کبود پوش
یعنی که این سراچه ارباب ماتم است
سخت است بار فرقت آزادگان دهر
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۷
صبح ازل به خامه زرین آفتاب
بر لوح سیم چرخ نوشتند این خطاب
کین سبز خشت مدرسه زرنگار نیست
جز بهر هر هنر طلب دانش کتاب
بتراش حرفهای جهالت ز دل که هست
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۸
منزلی خوش خانه ای دلکش مقامی دلگشاست
ساقی گلچهره کو و مطرب خوشگو کجاست
تا دهد آن با خیال لعل جانان جام می
تا کند این بر سرود بزم شاه آهنگ راست
خسرو و غازی معز ملک و دین سلطان حسین
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۰
قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان
گو کلاه انداز ازین شادی زمین برآسمان
دورها می گشت در دل آرزویی چرخ را
تا نهاد این آرزو در دامن آخر زمان
بیت معمور از سپهر ای کاش می آمد فرو
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۴
تبارک الله ازین طایر همایون فال
خجسته نامه اقبال بسته بر پر و بال
نه نامه نافه ای از مشک خالص آمده پر
نه نافه طبله ای از عطر ناب مالامال
منصه ایست ز کافور کرده ساز و بر او
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۵
چیست آن شاهد سفید عذار
رو برهنه روان به هر بازار
بس که بر وی رسیده کوب ز دهر
مانده بر پشت و روی او آثار
صورت اوبافضل الاشکال
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۶
طوبی لبقعه خضعت عندها الجباه
خاکش سران دین و دول راست سجده گاه
قدر زمین زدولت پابوس او بلند
پشت فلک زسجده تعظیم او دوتاه
آب لطافتش که ز دریای رحمت است
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۷
طوبی لروضة سجدت ارضها الجباه
بشری لسدة لثمت تربها الشفاه
این آستانه ایست که از خاک او برند
شاهان ملک افسر عز و سریر جاه
رخ چون نهد به سدره والایش آفتاب
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۸
برخوان لاجورد درین طرفه خانقاه
از بهر شام و چاشت دو قرصند مهر و ماه
بهر قدوم صادر و وارد علی الدوام
از در نهاده پنجره اش چشمها به راه
بر روی زایران ز کرم طاقهاش را
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۹
این خانه چه خانه ست پریخانه چین است
پر حور یکی غرفه ز فردوس برین است
درآب و گل این لطف تصور نتوان کرد
از طارم چرخ آمده برجی به زمین است
قصر ارم آن کش به جهان مثل نیابند
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۰
خاک ازین عالی بنا بر کاخ گردون سرکشید
تا بنای عالم است اینسان عمارت کس ندید
بینمش پاک از سرشت آب و گل گویا خدای
همچو قصر خلدش از یک دانه گوهر آفرید
بین در و دیوارش از نقاش پر نقش لطیف
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۱
اتتنی من لدی نجم الافاضل
صحیفة احتوت کل الفضائل
الی نیل العلی اجلی الذرائع
الی درک المنی اجدی الوسائل
ازو خوشبو چو مشک انفاس راوی
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۲
سقاک الله یا خیر المغانی
ولا اخلاک عن وصل الغوانی
تویی آن آسمان بیت معمور
که در روی زمینت نیست ثانی
ز خورشید جهانسوز حوادث
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۳
حبذا منزلی که چرخ برین
به تماشای اوست رو به زمین
می گشاید به دیدنش شبها
ز اختران چشمهای عالم بین
دورها شد که با هزاران چشم
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۴
بنامیزد این منزل روح پرور
که ذات البروج است این چرخ اخضر
در او برجها سربه گردون کشیده
به هر برج گردان یکی روشن اختر
درونش بود روشن از اختران شب
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۵
زین مروح خانه بادی می وزد بس دلپذیر
برمشام جانت ای دل قوت جان زین بادگیر
زین معطر باد هرکس شمه ای چون گل شنید
می رود دامان پر از مشک و گریبان پر عبیر
بین مشبکها دراو هر سو به صد بند و گره
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۶
چیست خور در خم این دایره خرگاهی
عکسی از شعشعه طلعت شاهنشاهی
آن که خورشید ازل دوخته از رشته نور
بر قد دولت او خلعت ظل اللهی
بر در بار جلالش به تواضع باشند
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۷
بنامیزد این منزل روح پرور
بهشتیست رو کرده در حوض کوثر
نه کوثر پر از نجم سیاره چرخی
ز گردنده مرغابیان شناور
ز غوطه زدن در غروب و طلوعی
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱ - فی توحیده سبحانه و تعالی
آن که تسبیح حصا بر صدق او آمد گوا
گاه احصای ثنایت گفته لا احصی ثنا
چون درین احصا حصاآسا نیم گویا به صدق
به که بندم راه گویایی چو صدیق از حصا
عد نعمایت چه حد من چو حکمت درازل
[...]