گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح ابوالمظفر ناصرالدین طاهربن مظفر

 

شرف گوهر اولاد نظام

ملک را باز شرف داد و نظام

صاحب مملکت و خواجهٔ عصر

ناصر دین و نصیر اسلام

بوالمظفر که به عون ظفرش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح صاحب نظام‌الدین محمد

 

ای گرفته عالم از عدلت نظام

ای نظام ابن النظام ابن النظام

ملک اقبال تو ملک لایزال

بخت بیدار تو حی لاینام

روی تقدیر از شکوهت در حجاب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در مدح ضیاء الدین مودودبن احمد عصمی

 

مملکت را به کلک داد نظام

ثانی اثنین صدر آل نظام

همچنین جاودان ز کلکش باد

ملک گیتی به رونق و به نظام

صدر دنیی ضیاء دین خدای

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در صفت افلاک و بروج و مدح صاحب ناصرالدین

 

دوش سلطان چرخ آینه فام

آنکه دستور شاه راست غلام

از کنار نبردگاه افق

چون به دست غروب داد زمام

دیدم اندر سواد طرهٔ شب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح صاحب جلال‌الدین احمدبن مخلص

 

ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقام

وز قدیم‌الدهر شاهان پیشوای خاص و عام

قدر تو کیوان و او را مشتری در کوکبه

رای تو خورشید و او را آسمان در اهتمام

فتنه‌ها از بخت بیدار تو در زندان خواب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در تهنیت ماه رمضان و مدح مجد الدین ابوالحسن عمرانی

 

مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام

حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام

خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا

بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام

مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - قال فی‌التفاخر و شکایة الزمان

 

تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم

جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم

خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس

بی‌خار غم ز گلشن شادی گلی برم

پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در شکر مجلس صاحب ناصرالدین

 

ای بارگاه صاحب عادل خود این منم

کز قربت تو لاف زمین بوس می‌زنم

تا دامن بساط ترا بوسه داده‌ام

بر جیب چرخ می‌سپرد پای دامنم

تا پای بر مساکن صحنت نهاده‌ام

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در صفت بارگاه ملک الوزرا مخلص‌الدین از زبان صفه

 

من که این صفهٔ همایونم

دایهٔ خاک و طفل گردونم

در نهاد از فلک نمودارم

در علو از زمانه بیرونم

از شرف پاسبان کهسارم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ - مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

آفرین باد بر چو تو مخدوم

ای نکوسیرت خجسته رسوم

ای بصورت فرود دور فلک

وی بمعنی ورای سیر نجوم

دخل مدح تو از خواص و عوام

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - مدح صدر تاج‌الدین ابراهیم

 

اختیار ملوک هفت اقلیم

تاج دین خدای ابراهیم

باز بر تخت بخت کرد مقام

باز در صدر ملک گشت مقیم

کرد خالی شهاب کلکش باز

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ - در مدح ابوالفتح طاهربن مظفر وزیر

 

به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم

شب چهارم ذی حجهٔ سنهٔ ثامیم

شبی که بود شب هفدهم ز ماه ایار

شبی که بود نهم شب ز تیر ماه قدیم

نماز دیگر یکشنبه بود از بهمن

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح سیداجل عمادالدین ابوالفضل طورانی

 

چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن

فرو گشاد سراپرده پادشاه ختن

چو برکشید شفق دامن از بسیط هوا

شب سیاه فرو هشت خیمه را دامن

هلال عید پدید آمد از کنار فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح امیر عادل ضیاء الدین مودود احمد عصمی

 

نماز شام چو خورشید گنبد گردان

به کوه رفت فرود و ز چشم گشت نهان

به فال نیک برون آمدیم و رای صواب

به عزم خدمت درگاه پیشوای جهان

به طالعی که ببسته است ز ابتدای وجود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵ - چون صدراعظم مجدالدین ابوالحسن عمرانی از سمرقند بازآمد و سلطان تشریفش فرمود اعدا بر او افتریها کردند در دفع آن افتریها انوری این قصیدهٔ بگفت

 

سه ماهه فراقت بر اهل خراسان

بسی سال بودست آسان و آسان

به جانت که گر بی‌خبرهاء خیرت

خبر داشت کس را تن از دل دل از جان

زبان بود در کامها بی‌تو خنجر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح یکی از امیران

 

چون شمع روز روشن از ایوان آسمان

ناگه در اوفتاد به دریای بی‌کران

روشن زمین و فرق هوا را ز قیر و مشک

بهر سپهر کوژ ردا کرد و طیلسان

آورد پای مهر چو در دامن زمین

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷ - مدح یکی از اقوام پادشاه کند

 

ای به نیک اختر شده هم سلف سلطان جهان

از وفاق تست اکنون خلق عالم شادمان

حور و غلمان بر مبارک عقد تو گاه نثار

تحفها برده ز شادی یکدگر را در جنان

عقد تو گشتست عقد مملکت را واسطه

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح یکی از بزرگان

 

ای ز کلک توراست کار جهان

صاحب و صدر و افتخار جهان

گوهرت روی کائنات وجود

مسندت پشت شهریار جهان

نظرت حافظ نظام امور

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

درآمد موکب عید همایون

که بر صاحب مبارک باد و میمون

سپهر مجد مجدالدین که شاهان

ز مجدش ملک را کردند قانون

عدو بندی که کلکش در دهاده

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح فیروزشاه گفته و التزام آنچه حضرت سلیمان داشته از مراتب جاه و نعمت نموده

 

کو آصف جم گو بیا ببین

بر تخت سلیمان راستین

پیشش بدل دیو و دام و دد

درهم زده صفهای حور عین

بادی که کشیدی بساط او

[...]

انوری
 
 
۱
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۳۷۶