سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در هجاء حکیم نوزده
حکیم نوزده چون بیست و هفتگان بیند
همان زمان دو سی اندر نود زمان بیند
بدان زمان نشود دلشکسته از پی آن
که سود خویش سراسر در آن زیان بیند
حکیم نوزده در آب و آینه نگرد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در هجاء یاقوتی جولاهه
یاقوتی جولاهه بمرد و دو پسر ماند
یک مامجه برماند و دگر مامجه برماند
با . . . ن چو مغاک پدران مامجه پذرفت
تا مامجه بر ریش چو غرواش پدر ماند
زان پیرک جولاهه بت خاره بدباب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در هجا
کلاخ پاره غاره نمی ماند
نان درست و پاره نمی یابد
با پاره می خوهد که عمل گیرد
جز . . . ن پاره پاره نمی یابد
از پاره پارگی بعری آمد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطایبه
این خواجهزادگان که درین شهر و برزنند
مردند مر زنان را لیکن مرا زنند
زین گونه مولعند برآورد و برد من
کزشان زبر فرو نزنم زیر و برزنند
خورشید چرخ شیفته بر رویشان ولیک
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در وصف حال خویش
از قصه دوشینه من تا که خداوند
آگاه شود میبسرایم سخنی چند
دوشینه مرا انده آن نامده فرزند
بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند
تا صبح به من خیل خیالات فرستاد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - بدو گفتم
در راه مرادی صنمی در گذر آمد
رفتار چنان ماه مرا در نظر آمد
شوخی شکری سروقدی قحبککی چست
کز حسن ز خورشید بسی خوبتر آمد
در پیش وی استادم و راهش بگرفتم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در هجو ملیح
ملیح را ببخارا از این خبر نبود
که در سر پل نی زو ملیحتر نبود
غنیمت است دم آنرا که روی او بیند
که طعن و ضرب و ده و گیر و کر و فر نبود
حلاوتست بلفظ ملیح در شکر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطایبه
ای تازه تر از ترب و سفاناج به بر بر
پرورده ترا غوری و غرچه به ذکر بر
بر نیم بروت تو هر آنگه که بخندم
یک شهر بخندند بر آن نیم دگر بر
در خرزهٔ چون سنگ دو پاره زدهای چنگ
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در هجو ابوالحسن حاکم
استری کردی ای بوالحسن حاکم خر
استری از خر نشگفت و خری از استر
هم خری کردی و هم استری از خود پیدا
زانکه اصلی چون استر و بد فعل چو خر
استری کردی و خوردی نمک و نان کسی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در هجو بوبکر اعجمی و فرزند او
بوبکر اعجمی پسری ماند یادگار
دیوانه زن بمردی ممتو بادسار
ماخولیا گرفته و مصروع و کنده مغز
زرداب خورد چون عسلی پیش چون زمار
ریشش زداء ثعلب ریزیده جای جای
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در هجاء خمخانه
این چه دعوی شگرف است بگو ای خر پیر
که منم شاعر لشکر شکن کشور گیر
گر تو لشکر شکنی دانی و کشورگیری
پادشا از چه دهد گنج بلشکر برخیر
چون ترا ندهد از آن تا تو بلشکر شکنی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در هجو خمخانه
خمخانه خر سرای خر پیر
نه راه بری نه بار برگیر
زین لاشه لنگ و لوک پیری
از دم تا گوش مکر و تزویر
تا خر کره بودی آن میره
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در هجاء خر خمخانه
ای پرستنده زاده سم خر
خر مردم نئی که مردم خر
سر خر برتر از گریبانی
در زنخدان فرو فرودم خر
هست بر من ترا تقدم و نیست
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - مطایبه
ایکه با روی نکو . . . ن کلان داری یار
رو بهل خوش خوش بر روی زمین ننگ مدار
خرمن . . . ن را بر باد گروگان کسان
باد کن جان پدر تا نکنندت گه بار
دامن از ساق بلورین بگریبان بر چین
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در هجو جوانی و مدح احمد سمسار
ای آخته بالای پری چهره عیار
دیوانه کافی پسر دختر سالار
ای گشته پری پیش رخ خوب تو چون دیو
ای دست بدیوار و بدانکار چو دیوار
تا زلف نگونسار سیاه تو بدیدیم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - مطایبه
قصه ملک سلیمان دی بخواندم در سیر
راست همچون قصه دوش من آمد سربسر
کامدندم دو پری پیکر پسر مهمان چنانک
خاتمی بودی دهان هر یک از لعل و شکر
تا بدو پیکر برآمد روشنی در تیره شب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در هجو خواجگی ادیب
کیست آن ستوده برده برون از فسار سر
وان آدمی که کرد بر او افتخار خر
این یک همی منم دگر آن خواجگی ادیب
آن تازباز مرد گل افزوش خار خر
من طبع شعر دارم و او تازی ادیب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در هجو دلداری
ای ز جان عزیز بنده اعز
در فکنده است بند تازی بز
از یکی ناگذشته موی سرش
موش . . . نش گذشته از یک گز
ره نیابد ز سوی با صد جهد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در هجو داماد ناصر بزاز
برگوی بداماد خود ای ناصر بزاز
تا مست شد از . . . ن نکند عربده آغاز
از وجه غزی و تتری سست رکونی
بر مردم کسبه نشود طاعن و غماز
تا کو بیان جمع نگردند دگر بار
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در هجاء خمخانه گوید
خر سر خمخانه ای بریش ترا تیز
کل را کوز است و ترکمانرا مونیز
ریش تو روزی هزار گوز کند کسب
. . . ن ترا وجه نی بسالی یک تیز
آنچه به . . . ن تو کرده میره با سهل
[...]