صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام المتقین امیرالمؤمنین اسدالله الغالب علی علیهالسلام
نقاش نقش بیعدد ما سوا یکی است
قدرت فزون تر از حد و قدرتنما یکیست
بر برگ هر گیاه که میروید از زمین
بنوشته است خامه قدرت خدا یکیست
گر از هزار نای نوا آیدت بگوش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح فاتح خیبر خواجه قنبر حضرت علی علیهالسلام
با وجود اینکه دارد طوبی و کوثر بهشت
از تو با این قامت و لب کی بود خوشتر بهشت
نیست هرگز دلگشاتر از بهشت عارضت
هرچه باشد دلکش و جانبخش و جانپرور بهشت
داری از قد طوبی از رخ حور و از رخ سلسبیل
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح سفینه النجات حلال مشکلات امیرالمؤمنین علیهالسلام
روی حق روی حق نمای علیست
علی (ع) آئینهٔ خدای علیست
بولای علی (ع) قسم ایمان
به خدای علی (ع) ولای علیست
شب معراج شد لقاءالله
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح قاتل کفار حیدر کرار حضرت علی ابن ابیطالب علی علیهالسلام
مقصود ز آفرینش کون و مکان علیست
کون و مکان چو جسم و در آنجسم جان علیست
فرمان بر خدای احد آنکه میدهد
فرمان به هفت اختر و نه آسمان علیست
بنگر کمال و فضل که در هر کمال و فضل
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آرام قلب و راحت جان مهر حیدر است
نور یقین و روح روان مهر حیدر است
بیمهر حیدرت بجنان ره نمیدهند
بالله کلید باب جنان مهر حیدر است
گر ایمنی ز آتش دوزخ طلب کنی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مولودیه در مدح انسیه حورا فاطمه زهرا سلامالله علیها
امروز عالمی ز تجلی منور است
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
نوری کز آن حدیقه جنت منور است
نور جمال زهره زهرای اطهر است
مولود پاکی آمده از غیب در شهود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در تنهیت عید مولود مسعود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حجاب جان دریدم تا رخ جانانه پیدا شد
شکستم این صدف تا آندر یکدانه پیدا شد
بجانان کس نمیدانست رسم جانفشانی را
بپای شمع این بیباکی از پروانه پیدا شد
مرا آنلحظه برداز دستتاب میبمیخانه
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود صفدر بدر و حنین ابیالحسنین علی علیهالسلام
در حریم کعبه شاه انس و جان آمد پدید
آنکه مقصود دو عالم بود آن آمد پدید
حکمران آسمان اندر زمین شد جلوهگر
پادشاه لامکان اندر مکان آمد پدید
ذات مطلق کان برون بود از مکان و از زمان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح مولی الکونین علیعلیهالسلام
در حقیقت جان ندارد، هرکسی جانان ندارد
هرکسی جانان ندارد، در حقیقت جان ندارد
جان که جان باشد نیاساید دمی بیرویِ جانان
پس مُحَقَّق دان که هرکس این ندارد، آن ندارد
معنی اندر صورتِ آدم، همان عشق است آری
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح مولی الکونین اباالحسنین علی علیهالسلام
هر وجودی شور عشق مرتضی در سر ندارد
بهتر آن باشد که از خواب عدم سر برندارد
زیب لوح آفرینش نقش نام اوست آری
کلک نقاش ازل نقشی از این بهتر ندارد
کرد تیغ او مسخر عالم کون و مکان را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح ساقی کوثر حیدرصفدر حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
همچو جام جمت ار آینه رخشان گردد
صد سکندر بدرت حاجب و دربان گردد
تونه این آب و گلی بلکه همه جان و دلی
آندو چون محو شود ایندو نمایان گردد
گنج در خانه نهان داری وز آن بیخبری
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح امام بر حق ولی مطلق حضرت علیابن ابیطالب علیهالسلام
هیچ دانی که جوانمرد و هنرور باشد؟
آنکه غمخوار و مددکار برادر باشد
نه تو انگر بود آنکس که بود حافظ مال
کانکه بخشنده مال است تو انگر باشد
ترک احسان مکن از نقص تمکن ز نهار
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)
ز طریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد
ز خدا طلب دل مقبلی به علی ز جان متوسلی
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد
ازلی ولایت او بود ابدی عنایت او بود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح حضرت مولیالموالی علی علیهالسلام
دیده من غیر دیدار علی جوید نجوید
یا زبانم غیر اوصاف علی گوید نگوید
دست من غیر از کتاب مدح او گیرد نگیرد
پای من غیر از طریق عشق او پوید نپوید
مزرع جانم که آب آن بود از جوی رحمت
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند
ایمان بذات خالق اکبر نداشتند
گر با علی شدند مخالف عجب مدار
تصدیق ز ابتدا به پیمبر نداشتند
گوش همه ز فضل علی در غدیرخم
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دهر پیر امروز باز از نوجوانی میکند
ذرهسان خورشید رقص از شادمانی میکند
بر فراز سدره با پیک خدا روحالامین
مرغ بخت خاکیان همآشیانی میکند
جان حقجویان مهجور به محنت مبتلا
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح شهابالثاقب حضرت مولیالموالی علی علیهالسلام
فغان ز عشق که آسان نماید اول بار
چو مدتی گذرد سخت میشود دشوار
گمان عاشق بیچاره اینکه بیزحمت
توان رسید بوصل و گرفت کام از یار
ولیک یار پریوش ز غمزهٔ دلکش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح مولیالموالی حضرت علی علیهالسلام
بیا ساقی بده ساغر به عشق ساقی کوثر
دماغ جان ز می کن تر به عشق ساقی کوثر
به دردم چارهجویی کن خلاص از زردرویی کن
کرم کن باده احمر به عشق ساقی کوثر
از آن می کآتش افروزد گهی سازد گهی سوزد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در مدح ساقی کوثر حیدر صفدر علی (ع)
خورشید و تیغ و آینه درویش این چهار
باید برهنه ور نه نیاید به هیچ کار
توضیح اگر که بایدت اینست در نیوش
تفسیر اگر که شایدت اینست گوشدار
خورشید چون بکسوت ابر است مختفی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در تهنیت عید مولود مسعود حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله
شد سر هویت بجهان جلوه گر امروز
روشن شد از انوار رخش بحر و بر امروز
آن اختر تابنده درخشید که تابید
از خاک درش نور بشمس و قمر امروز
حق را گهری بود به گنجینه رحمت
[...]