گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۵ - بیان آنک ایمان مقلد خوفست و رجا

 

داعی هر پیشه اومیدست و بوک

گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک

بامدادان چون سوی دکان رود

بر امید و بوک روزی می‌دود

بوک روزی نبودت چون می‌روی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۶ - بیان آنک رسول علیه السلام فرمود ان لله تعالی اولیاء اخفیاء

 

قوم دیگر سخت پنهان می‌روند

شهرهٔ خلقان ظاهر کی شوند

این همه دارند و چشم هیچ کس

بر نیفتد بر کیاشان یک نفس

هم کرامتشان هم ایشان در حرم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۷ - حکایت مندیل در تنور پر آتش انداختن انس رضی الله عنه و ناسوختن

 

از انس فرزند مالک آمدست

که به مهمانی او شخصی شدست

او حکایت کرد کز بعد طعام

دید انس دستارخوان را زردفام

چرکن و آلوده گفت ای خادمه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۸ - قصهٔ فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را کی از تشنگی و بی‌آبی در مانده بودند و دل بر مرگ نهاده شتران و خلق زبان برون انداخته

 

اندر آن وادی گروهی از عرب

خشک شد از قحط بارانشان قرب

در میان آن بیابان مانده

کاروانی مرگ خود بر خوانده

ناگهانی آن مغیث هر دو کون

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۹ - مشک آن غلام ازغیب پر آب کردن بمعجزه و آن غلام سیاه را سپیدرو کردن باذن الله تعالی

 

ای غلام اکنون تو پر بین مشک خود

تا نگویی درشکایت نیک و بد

آن سیه حیران شد از برهان او

می‌دمید از لامکان ایمان او

چشمه‌ای دید از هوا ریزان شده

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشته‌ای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت

 

خواجه از دورش بدید و خیره ماند

از تحیر اهل آن ده را بخواند

راویهٔ ما اشتر ما هست این

پس کجا شد بندهٔ زنگی‌جبین

این یکی بدریست می‌آید ز دور

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم

 

هم از آن ده یک زنی از کافران

سوی پیغامبر دوان شد ز امتحان

پیش پیغامبر در آمد با خمار

کودکی دو ماه زن را بر کنار

گفت کودک سلم الله علیک

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن

 

اندرین بودند کآواز صلا

مصطفی بشنید از سوی علا

خواست آبی و وضو را تازه کرد

دست و رو را شست او زان آب سرد

هر دو پا شست و به موزه کرد رای

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۴ - وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا

 

عبرتست آن قصه ای جان مر ترا

تا که راضی باشی در حکم خدا

تا که زیرک باشی و نیکوگمان

چون ببینی واقعهٔ بد ناگهان

دیگران گردند زرد از بیم آن

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۵ - استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور

 

گفت موسی را یکی مرد جوان

که بیاموزم زبان جانوران

تا بود کز بانگ حیوانات و دد

عبرتی حاصل کنم در دین خود

چون زبانهای بنی آدم همه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۶ - وحی آمدن از حق تعالی به موسی کی بیاموزش چیزی کی استدعا کند یا بعضی از آن

 

گفت یزدان تو بده بایست او

برگشا در اختیار آن دست او

اختیار آمد عبادت را نمک

ورنه می‌گردد بناخواه این فلک

گردش او را نه اجر و نه عقاب

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۷ - قانع شدن آن طالب به تعلیم زبان مرغ خانگی و سگ و اجابت موسی علیه السلام

 

گفت باری نطق سگ کو بر درست

نطق مرغ خانگی کاهل پرست

گفت موسی هین تو دانی رو رسید

نطق این هر دو شود بر تو پدید

بامدادان از برای امتحان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۸ - جواب خروس سگ را

 

پس خروسش گفت تن زن غم مخور

که خدا بدهد عوض زینت دگر

اسپ این خواجه سقط خواهد شدن

روز فردا سیر خور کم کن حزن

مر سگان را عید باشد مرگ اسپ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده

 

چند چند آخر دروغ و مکر تو

خود نپرد جز دروغ از وکر تو

گفت حاشا از من و از جنس من

که بگردیم از دروغی ممتحن

ما خروسان چون مؤذن راست‌گوی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۰ - خبر کردن خروس از مرگ خواجه

 

لیک فردا خواهد او مردن یقین

گاو خواهد کشت وارث در حنین

صاحب خانه بخواهد مرد رفت

روز فردا نک رسیدت لوت زفت

پاره‌های نان و لالنگ و طعام

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۱ - دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید

 

چون شنید اینها دوان شد تیز و تفت

بر در موسی کلیم الله رفت

رو همی‌مالید در خاک او ز بیم

که مرا فریاد رس زین ای کلیم

گفت رو بفروش خود را و بره

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۲ - دعاکردن موسی آن شخص را تا بایمان رود از دنیا

 

موسی آمد در مناجات آن سحر

کای خدا ایمان ازو مستان مبر

پادشاهی کن برو بخشا که او

سهو کرد و خیره‌رویی و غلو

گفتمش این علم نه درخورد تست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۳ - اجابت کردن حق تعالی دعای موسی را علیه السلام

 

گفت بخشیدم بدو ایمان نعم

ور تو خواهی این زمان زنده‌ش کنم

بلک جمله مردگان خاک را

این زمان زنده کنم بهر ترا

گفت موسی این جهان مردنست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۴ - حکایت آن زنی کی فرزندش نمی‌زیست بنالید جواب آمد کی آن عوض ریاضت تست و به جای جهاد مجاهدانست ترا

 

آن زنی هر سال زاییدی پسر

بیش از شش مه نبودی عمرور

یاسه مه یا چار مه گشتی تباه

ناله کرد آن زن که افغان ای اله

نه مهم بارست و سه ماهم فرح

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۸۴
۱۶۸۵
۱۶۸۶
۱۶۸۷
۱۶۸۸
۶۴۶۲