بخش ۱۶۱ - دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
چون شنید اینها دوان شد تیز و تفت
بر در موسی کلیم الله رفت
رو همیمالید در خاک او ز بیم
که مرا فریاد رس زین ای کلیم
گفت رو بفروش خود را و بره
چونک استا گشتهای بر جه ز چه
بر مسلمانان زیان انداز تو
کیسه و همیانها را کن دوتو
من درون خشت دیدم این قضا
که در آیینه عیان شد مر ترا
عاقل اول بیند آخر را بدل
اندر آخر بیند از دانش مقل
باز زاری کرد کای نیکوخصال
مر مرا در سر مزن در رو ممال
از من آن آمد که بودم ناسزا
ناسزایم را تو ده حسن الجزا
گفت تیری جست از شست ای پسر
نیست سنت کآید آن واپس به سر
لیک در خواهم ز نیکوداوری
تا که ایمان آن زمان با خود بری
چونک ایمان برده باشی زندهای
چونک با ایمان روی پایندهای
هم در آن دم حال بر خواجه بگشت
تا دلش شوریده و آوردند طشت
شورش مرگست نه هیضهٔ طعام
قی چه سودت دارد ای بدبخت خام
چار کس بردند تا سوی وثاق
ساق میمالید او بر پشت ساق
پند موسی نشنوی شوخی کنی
خویشتن بر تیغ پولادی زنی
شرم ناید تیغ را از جان تو
آن تست این ای برادر آن تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره شخصی است که به موسی کلیم الله (موسی پیامبر) میرسد و از او درخواست کمک میکند. او به خاک میافتد و از خوف به موسی میگوید که او نیاز به فریادرس دارد. موسی به او میگوید که باید خود را بفروشد و از او درخواست میکند که از دیگران ضرر نرساند. مرد گله میکند که او انسان نیکوکاری است و تقاضا دارد که از او به خوبی یاد کنند. موسی به او میگوید که برای افزایش دانش و آگاهیاش تلاش کند و ایمان را در خود زنده نگه دارد. در نهایت، مرد به دلیل اشتباهاتش به مجازات میافتد و موسی او را به فکر کردن درباره اعمالش میاندازد. او از زبان موسی نصیحتهایی میشنود و متوجه میشود که باید از مسیر نادرستش برگردد.
هوش مصنوعی: وقتی او این سخنان را شنید، سریع و تند به سوی در موسی، پیامبر خدا، رفت.
هوش مصنوعی: او از ترس اینکه کسی به فریادش برسد، به خاک او میمالد و خود را تسلیم میکند.
هوش مصنوعی: گفت: به خودت نگاه کن و خود را به دیگران عرضه کن، چرا که تو اکنون به اندازهای رسیدهای که باید از این موقعیت بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: اینان که کیسه و همیان دارند، با زیان و خسارت تو دچار میشوند؛ پس نگرانی آنها را بیشتر کن.
هوش مصنوعی: من درون آجرها دیدم سرنوشت تو را که در آیینه به وضوح نمایان شد.
هوش مصنوعی: عاقل کسی است که از ابتدا به نتیجه و پایان کار توجه دارد، در حالی که فرد نادان تنها به ظاهر و شرایط فعلی نگاه میکند و از پیامدهای آینده بیخبر است.
هوش مصنوعی: پرندهای دوباره ناله کرد و گفت: ای نیکوخصال، به من در دل نزن، به من لقب ممالت را مده.
هوش مصنوعی: من از آنچه که هستم، بدیها و ناسزاهایی دارم، اما تو زیباییها و خوبیها را به من عطا کن.
هوش مصنوعی: پسر جان، گفتنی است که تیر از شست رها شده و به عقب برنمیگردد. این یعنی کارهایی که انجام میدهی، دیگر قابل برگشت نیستند.
هوش مصنوعی: اما میخواهم از نیکوکاران یاد بگیرم تا به آن زمان ایمانم را با خود داشته باشم.
هوش مصنوعی: هرگاه که ایمان داشته باشی، زنده و پایدار هستی.
هوش مصنوعی: در آن لحظه حالتی بر استاد عارض شد و دلش به شدت ناآرام گشت، بنابراین طشت را به نزد او آوردند.
هوش مصنوعی: مرگ یک انقلاب بزرگ است، نه تنها یک گرسنگی یا نیاز به غذا. پس ای بیچاره، این چه فایدهای برای تو دارد؟
هوش مصنوعی: چهار نفر را به سوی بند بردند، در حالی که او بر پشت ساق پا میکشید.
هوش مصنوعی: اگر پند موسی را نمیشنوی و شوخی میکنی، خودت را به خطر میاندازی و بر تیغ تیز میزنی.
هوش مصنوعی: تیغ، از جان تو خجالت نمیکشد، برادر، زیرا این جان توست که حقیقتاً متعلق به توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.