گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۵ - خلاص یافتن کودکان از مکتب بدین مکر

 

سجده کردند و بگفتند ای کریم

دور بادا از تو رنجوری و بیم

پس برون جستند سوی خانه‌ها

همچو مرغان در هوای دانه‌ها

مادرانشان خشمگین گشتند و گفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۶ - رفتن مادران کودکان به عیادت اوستاد

 

بامدادان آمدند آن مادران

خفته استا همچو بیمار گران

هم عرق کرده ز بسیاری لحاف

سر ببسته رو کشیده در سجاف

آه آهی می‌کند آهسته او

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۷ - در بیان آنک تن روح را چون لباسی است و این دست آستین دست روحست واین پای موزهٔ پای روحست

 

تا بدانی که تن آمد چون لباس

رو بجو لابِس، لباسی را ملیس

روح را توحید الله خوشترست

غیر ظاهر دست و پای دیگرست

دست و پا در خواب بینی و ایتلاف

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۹ - دیدن زرگر عاقبت کار را و سخن بر وفق عاقبت گفتن با مستعیر ترازو

 

آن یکی آمد به پیش زرگری

که ترازو ده که بر سنجم زری

گفت خواجه رو مرا غربال نیست

گفت میزان ده برین تسخر مه‌ایست

گفت جاروبی ندارم در دکان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۰ - بقیهٔ قصهٔ آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهٔ کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت

 

اندر آن کُه بود اشجار و ثمار

بس مُرودی کوهی آنجا بی‌شمار

گفت آن درویش یا رب با تو من

عهد کردم زین نچینم در زمن

جز از آن میوه که باد انداختش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۱ - تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا

 

بینی اندر دلق مهتر زاده‌ای

سر برهنه در بلا افتاده‌ای

در هوای نابکاری سوخته

اقمشه و املاک خود بفروخته

خان و مان رفته شده بدنام و خوار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۲ - مضطرب شدن فقیر نذر کرده به‌کندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت

 

پنج روز آن باد امرودی نریخت

ز آتش جوعش صبوری می‌گریخت

بر سر شاخی مرودی چند دید

باز صبری کرد و خود را وا کشید

باد آمد شاخ را سر زیر کرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را

 

بیست از دزدان بدند آنجا و بیش

بخش می‌کردند مسروقات خویش

شحنه را غماز آگه کرده بود

مردم شحنه بر افتادند زود

هم بدان‌جا پای چپ و دست راست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۴ - کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او به دو دست

 

در عریش او را یکی زایر بیافت

کو به‌هر دو دست می زنبیل بافت

گفت او را ای عدو جان خویش

در عریشم آمده سر کرده پیش

این چراکردی شتاب اندر سباق

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۵ - سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا

 

ساحران را نه که فرعون لعین

کرد تهدیدِ سیاست بر زمین

که بِبُرم دست و پاتان از خلاف

پس در آویزم، ندارمتان معاف

او همی‌پنداشت کایشان در همان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۶ - حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو می‌افتم و تو نمی‌افتی الا به نادر

 

گفت استر با شتر کای خوش رفیق

در فراز و شیب و در راه دقیق

تو نه آیی در سر و خوش می‌روی

من همی‌آیم بسر در چون غوی

من همی‌افتم به‌رو در هر دمی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۷ - اجتماع اجزای خر عزیر علیه السلام بعد از پوسیدن باذن الله و درهم مرکب شدن پیش چشم عزیر علیه السلام

 

هین عزیرا در نگر اندر خرت

که بپوسیدست و ریزیده برت

پیش تو گرد آوریم اجزاش را

آن سر و دم و دو گوش و پاش را

دست نه و جزو برهم می‌نهد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۸ - جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود

 

بود شیخی رهنمایی پیش ازین

آسمانی شمع بر روی زمین

چون پیمبر درمیان امتان

در گشای روضهٔ دار الجنان

گفت پیغامبر که شیخ رفته پیش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۹ - عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان

 

شیخ گفت او را مپندار ای رفیق

که ندارم رحم و مهر و دل شفیق

بر همه کفار ما را رحمتست

گرچه جان جمله کافر نعمتست

بر سگانم رحمت و بخشایش است

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۰ - قصهٔ خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت

 

دید در ایام آن شیخ فقیر

مصحفی در خانهٔ پیری ضریر

پیش او مهمان شد او وقت تموز

هر دو زاهد جمع گشته چند روز

گفت اینجا ای عجب مصحف چراست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۱ - صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقه‌ها می‌ساخت از سوال کردن با این نیت کی صبر از سوال موجب فرج باشد

 

رفت لقمان سوی داود صفا

دید کو می‌کرد ز آهن حلقه‌ها

جمله را با همدگر در می‌فکند

ز آهن پولاد آن شاه بلند

صنعت زراد او کم دیده بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۲ - بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف

 

مرد مهمان صبرکرد و ناگهان

کشف گشتش حال مشکل در زمان

نیم‌شب آواز قرآن را شنید

جست از خواب آن عجایب را بدید

که ز مصحف کور می‌خواندی درست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند به‌احکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان

 

بشنو اکنون قصهٔ آن ره‌روان

که ندارند اعتراضی در جهان

ز اولیا اهل دعا خود دیگرند

که همی‌دوزند و گاهی می‌درند

قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۴ - سؤال کردن بهلول آن درویش را

 

گفت بهلول آن یکی درویش را

چونی ای درویش واقف کن مرا

گفت چون باشد کسی که جاودان

بر مراد او رود کار جهان

سیل و جوها بر مراد او روند

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۸۰
۱۶۸۱
۱۶۸۲
۱۶۸۳
۱۶۸۴
۶۴۶۲