در عریش او را یکی زایر بیافت
کو بههر دو دست می زنبیل بافت
گفت او را ای عدو جان خویش
در عریشم آمده سر کرده پیش
این چراکردی شتاب اندر سباق
گفت از افراط مهر و اشتیاق
پس تبسم کرد و گفت اکنون بیا
لیک مخفی دار این را ای کیا
تا نمیرم من مگو این با کسی
نه قرینی نه حبیبی نه خسی
بعد از آن قومی دگر از روزنش
مطلع گشتند بر بافیدنش
گفت حکمت را تو دانی کردگار
من کنم پنهان تو کردی آشکار
آمد الهامش که یک چَندی بُدند
که درین غم بر تو منکر میشدند
که مگر سالوس بود او در طریق
که خدا رسواش کرد اندر فریق
من نخواهم کان رمه کافر شوند
در ضلالت در گمان بد روند
این کرامت را بکردیم آشکار
که دهیمت دست اندر وقت کار
تا که آن بیچارگانِ بد گمان
رد نگردند از جناب آسمان
من تورا بی این کرامتها ز پیش
خود تسلی دادمی از ذات خویش
این کرامت بهر ایشان دادمت
وین چراغ از بهر آن بنهادمت
تو از آن بگذشتهای کز مرگ تن
ترسی وز تفریق اجزای بدن
وهم تفریق سر و پا از تو رفت
دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، راوی به توصیف دیداری با یکی از زائرین میپردازد که در عریش (ساختمان موقتی) او را ملاقات کرده است. زائر از عشق و شتابش برای رسیدن به راوی سخن میگوید و راوی نیز از او خواسته که این دیدار را از دیگران پنهان نگه دارد. راوی اشاره میکند که برخی افراد از این دیدار مطلع شدهاند و او به حکمت خداوند اشاره میکند که بعضیها را رسوا کرده است. در ادامه، راوی از کرامتی یاد میکند که به منظور حفاظت از افراد بیچاره به او داده است و تأکید میکند که او باید ترس از مرگ و جدایی اجزای بدن را فراموش کند. در مجموع، متن بر رابطه عاشقانه و معنوی بین شخصیتها و اهمیت حفظ رازها و کرامتها تأکید دارد.
هوش مصنوعی: در سایهبان او، یکی از زائران را دید که با دستانش مشغول بافتن زایر است.
هوش مصنوعی: گفت من ای دشمن جانم، در حالی که در عریانی و بیپناهی، تو به من نزدیک شدهای.
هوش مصنوعی: چرا با شتاب در مسابقه شرکت کردی؟ گفت به خاطر عشق و اشتیاق فراوانی که داشتم.
هوش مصنوعی: او لبخندی زد و گفت حالا بیا، اما این را مخفی نگهدار ای کیا.
هوش مصنوعی: تا وقتی من زندهام، نگو که با کسی رابطهای ندارم و هیچ دوستی یا انسانی در زندگیام نیست.
هوش مصنوعی: پس از آن، گروهی دیگر از روزنه او آگاه شدند و بر روی بافندگیاش تمرکز کردند.
هوش مصنوعی: خداوند به من فهماند که حکمت چیست و من آن را در دل خود پنهان نگاه میدارم، اما تو این حکمت را به وضوح و روشنی نشان میدهی.
هوش مصنوعی: الهام او آمد و بهخاطر یک زمان کوتاه، به این فکر افتاده بودند که در این غم، من را انکار کنند.
هوش مصنوعی: شاید او در راهی که میرفت به ظاهر متدین بود، اما خداوند او را در میان جمع رسوا کرد.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم که گروهی از افراد به گمراهی بروند و در افکار نادرست و منفی قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: ما این ویژگی را به وضاحت نشان دادیم تا زمانی که به کمک نیاز داری، به تو یاری رسانیم.
هوش مصنوعی: نمیتوان اجازه داد که آن افراد بدبین و بیچاره از عظمت آسمان دور بمانند.
هوش مصنوعی: من با وجود این ویژگیها و کرامتها، تو را از عمق وجود خود آرامش میبخشم و به تو دلگرمی میدهم.
هوش مصنوعی: این هدیه را به خاطر آنها به تو دادم و این چراغ را برای روشنی و هدایت شما قرار دادم.
هوش مصنوعی: تو از مرحلهای گذشتهای که دیگر از مرگ جسمی نمیترسی و از جدایی اعضای بدن نگران نیستی.
هوش مصنوعی: نگرانی و تردید در جدایی ذهن و جسم از تو برطرف شده و اکنون به وضوح میتوانم به تو برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.