گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۲ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بر شره میخورد مجنونی طعام

شکر حق میگفت شکری بردوام

کای خداوندی که جان و تن ز تست

شکر تو از من طعام من ز تست

تو طعامم میفرستی ز آسمان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

نازنین شوریدهٔ درگاه بود

پیشش آمد زاهدی در راه زود

گفت میگوید خداوندت سلام

نازنین گفتش که تو برگیر گام

از فضولی دست کن کوتاه تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثة و العشرون

 

سالک آمد نه درو عقل ونه هوش

وحشی آسا تنگدل پیش وحوش

گفت ای جنبندگان بحر و بر

راه پیمایان عالم سر بسر

پایمال هر خس ودون گشته اید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بیدلی را بود مالی بر کسی

در تقاضا رنج میدادش بسی

گرچه میرنجید مرد وام دار

زر بدودادن نبودش اختیار

چون خصومت در میان بسیارشد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

بیدل دیوانهٔ در حال شد

پیش دکان یکی بقال شد

گفت بر دکان چرا داری نشست

گفت تا آید مرا سودی بدست

گفت چبود سود گفتا آنکه زود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

نازنین میرفت و بس شوریده بود

گفتی از سرباز خوابی دیده بود

میگذشت او بر در مجلس گهی

این سخن گفت آن مذکر آنگهی

این گل آدم خدا از سرنوشت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

روستائیی بشهر مرو رفت

در میان مسجد جامع بخفت

بود بر پایش کدوئی بسته چست

تا نگردد گم در آن شهر از نخست

دیگری آن باز کرد از پای او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

پیش شیخی رفت مردی نامدار

از سر بی خویشئی بگریست زار

گفت سیرم از عبودیت همی

وز ربوبیت بمن نرسد دمی

مانده ام بی این و بی آن من مدام

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بود ملاحی معمر کار دان

زو کسی پرسید کای بسیار دان

از عجایبهای دریا بازگوی

گفتش آن ملاح کای اسرار جوی

این عجبتر دیدهام من کز بحار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

در میان دشمنان پیری کهن

دوستی راگفت ای نیکو سخن

کاین همه خلقند دایم غم زده

ترک شادی کرده و ماتم زده

بیشتر غمشان ازان بینم مقیم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

دیر میآمد یکی از آب باز

صوفیان کرده زفان در وی دراز

بوسعید مهنه گفت ای مردمان

آب چون آرد فلانی این زمان

زانکه آب خوش که آن روزی ماست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

کرد ازمکه عمر عزم سفر

در سرای آبستنی بودش مگر

گفت الهی ای جهان روشن بتو

رفتم و طفلم سپردم من بتو

چون عمر القصه بازآمد زراه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

گفت رکن الدین اکافی مگر

می فشاند اندر سخن روزی گهر

مجلس او پارهٔ شوریده شد

خواجه را آن از کسی پرسیده شد

کاین چه افتادست وین شورش چراست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

مرتضی را گفت مردی نامور

تو چه میدانی بعالم بیشتر

گفت طاعت بیشتر بر آسمانست

زانکه آنجا منزل روحانیانست

لیک بر روی زمین از خشک و تر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

سالخورده پیر زالی تنگدست

کرده بودی پیش گورستان نشست

سال و ماهش خرقهٔ در پیش بود

صد هزاران بخیه بر وی بیش بود

هر دمش چون مردهٔ در میرسید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی پرسید از عباسه باز

گفت ای نطقت کلید گنج راز

نیست کس از سیم داران مونست

می نیاید خواجهٔ در مجلست

گفت کی آید بر من سیم دار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

مفتئی را دید آن پرهیزگار

بر در سلطان نشسته روز بار

فتوئی پرسید ازو مرد حلیم

گفت این چه جای فتویست ای سلیم

مرد گفتش بر در شاه و امیر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعة و العشرون

 

سالک طیار شد پیش طیور

گفت ای پرندگان نار و نور

ای برون جسته ز دام پر بلا

صف کشیده جمله فی جوالسما

هم زفان مرغ در شهر شماست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت محمود آن جهان را پادشاه

در شکاری دور افتاد از سپاه

در دهی افتاد ویران سر بسر

پیر زالی دید پیش رهگذر

گاو میدوشید روئی چون بهی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

شهریاری بود عالی شیوهٔ

در جوارش بود کنج بیوهٔ

بیوه هر روزی برافکندی سپند

در تعجب ماندی شاه بلند

خادمی را خواند روزی شهریار

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۸۷
۱۱۸۸
۱۱۸۹
۱۱۹۰
۱۱۹۱
۶۵۱۳