عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
صوفئی رادید یک روزی نظام
در وفا و عهد و در صفوت تمام
گفت از من هرچه میخواهی بخواه
زآنکه تو محتاجی و من پادشاه
گفت چون از حق نخواهم هیچ چیز
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
بس عجب دیوانهٔ فرتوت بود
دایمش نه جامه و نه قوت بود
عاشقی خوش بود و مجنونی شگرف
غرقهٔ دیرینهٔ این بحر ژرف
روز و شب میسوختی از عشق دوست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
هندوئی بودست چون شوریدهٔ
در مقام عشق صاحب دیدهٔ
چون براه حج برون شد قافله
دید قومی در میان مشغله
گفت ای آشفتگان دلربای
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
رابعه یک روز در وقت بهار
شد درون خانهٔ تاریک و تار
سر فرو برد از همه عالم بزیر
همچنان میبود خوش خوش تا بدیر
پیش او شد زاهدی گفت این زمان
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
آن یکی پرسید از مجنون مگر
کز کدامین سوی قبله ست ای پسر
گفت اگر هستی کلوخی بیخبر
اینکت کعبه ست در سنگی نگر
کعبهٔ عشاق مولی آمدست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
در حرم بادی مگر میجسته بود
شیخ نصرآباد خوش بنشسته بود
جملهٔ استار کعبه در هوا
خوش همی جنبید از باد صبا
شیخ را خوش آمد آن از جای جست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
کرد عمرو قیس را مردی سؤال
گفت اگر فردا خدای ذوالجلال
سر بدوزخ در دهد ناگه ترا
در چه شغلی ره بود آنگه ترا
گفت برگیرم عصا و رکوهٔ
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون
سالک آمد پیش دریای پر آب
گفت ای از شور او مست و خراب
موج عشقت میکند زیر و زبر
شور و شوقت میکند شیرین و تر
تشنهٔ سیراب از خویش آمده
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
این سخن نقل است زاسکندر که گفت
هرچه گیری معتدل باید گرفت
در میان رو نه بعز و نه بذل
زآنکه جزویست اعتدال از عقل کل
نه بنزدیک آی و نه میباش دور
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
خواجه اکافی درآمد در سخن
خلق میبالید ازو چون سرو بن
منبرش گوئی ورای عرش بود
آسمان در جنب او چون فرش بود
در بلندی سخن چندان برفت
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
شبلی آن کز مغز معنی راز گفت
این حکایت از برادر باز گفت
گفت بود اندر دبیرستان شهر
میرزادی یوسف کنعان شهر
هر دوعالم بر نکوئی نقد او
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
گفت ایاز آمد بر سلطان پگاه
چهرهٔ گلناریش مانند کاه
نه طراوت مانده در رخسار او
نه حلاوت مانده در گفتار او
گفت شاه آخر چه بودت ای ایاس
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
کرد درویشی ز درویشی سؤال
کآرزویت چیست ای درویش حال
گفت از ملک دو عالم خشک و تر
ناچخی میبایدم اما دو سر
تا بیک سر وارهانم خویش را
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
عاشقی روزی مگر خون میگریست
زو کسی پرسید کاین گریه ز چیست
گفت میگویند فردا کردگار
چون کند تشریف رؤیت آشکار
چل هزاران ساله بدهد بر دوام
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
بود مجنونی همیشه بی کلاه
برهنه سر میشدی دایم براه
سائلی گفتش که ای شوریده نام
برهنه سر از چه میباشی مدام
گفت سرپوشیده زن باشد نه مرد
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
در رهی میرفت شبلی دردناک
دید دو کودک در افتاده بخاک
زانکه جوزی در میان افتاده بود
هر دو را دعوی آن افتاده بود
هر دو از یک جوز میکردند جنگ
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقالة الحادیة و العشرون
سالک شوریدهٔ پاک اعتقاد
آمد از دریا برون پیش جماد
گفت ای افسرده از برد الیقین
گاه سنگ و گاه آهن گه نگین
از یقین هم ثابتی هم ساکنی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
کشتئی افتاد در غرقاب سخت
بود در کشتی حریصی شور بخت
نقدش آهن بود خرواری مگر
بود با او همنشین مردی دگر
نقد این پرحواصل بود و بس
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
خواجهٔ در نزع جمعی را بخواست
گفت کار من کنید ای جمع راست
هر یکی را کار دیگر راست کرد
حاجتی از هر کسی درخواست کرد
چون ز عمر خود نمیدید او امان
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
آن وزیری را چو آمد مرگ پیش
کرد حیران روی سوی قوم خویش
گفت دردا و دریغا کز غرض
آخرت با خواجگی کردم عوض
زآرزوی این جهان میسوختم
[...]