گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

خسروی روزی غلامی میخرید

کافتابش پیش مرکب میدوید

در نکو روئی کسی همتا نداشت

شد ز پهنا سرو کان بالا نداشت

چون ببالا سرو وار استاده بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی محمود میشد با سپاه

دید پیری پشته در بسته براه

پیش اوشد خسرو صاحب کمال

گفت ای پیر این چه داری در جوال

گفت تا شب ای شه پیروز من

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

سایلی خفاش را گفت ای ضعیف

بیخبر ماندی ز خورشید شریف

ای همه روزت شب تیره شده

از فروغی چشم تو خیره شده

در شب تیره بسی گردیده تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

کردروزی چند سارخگی قرار

بر درختی بس قوی یعنی چنار

چون سفر را کرد آخر کار راست

از چنار کوه پیکر عذر خواست

گفت زحمت دادمت بسیار من

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

پادشاهی در رهی میشد پگاه

خاک بیزی میگذشت آنجایگاه

پس زفان بگشاده بود آن خاک بیز

کای خدا بر فرق کردم خاک ریز

گر مرا بایست رفتن سوی کار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقالة الرابعة عشرة

 

سالک از خورشید چون آگاه شد

عاقبت برخاست پیش ماه شد

گفت هان ای چشمهٔ افروخته

بر منازل روز و شب آموخته

هر زمان در منزلی دیگر روی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بود سنجر را یکی خواهر چو ماه

صفیه‌خاتون کرده نامش پادشاه

از جمال آن جهان دلبری

ذره‌ای بود آفتاب خاوری

از ملاحت وز حلاوت سر به‌سر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

آن مخنث دید ماری را عظیم

جست همچون باد بر بامی ز بیم

گوییا جست آن زمان از زیر تیغ

گفت کاو مردی و سنگی ای دریغ

نیست نامردی تو در دست تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

در وجود آمد بزرگی را پسر

نام حالی روستم کردش پدر

خود ز سستی سخت ناچیز آمد او

نام بودش روستم؛ حیز آمد او

هرکه دون حق ترا نامی نهد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

بوسعید مهنه قبضی داشت سخت

خادمی را گفت زود ای نیکبخت

سخت بی‌خویشم دمی با خویشم آر

هرکه را بینی برون شو پیشم آر

تا سخن گوید ز هر جانی مرا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر

 

سالک آمد پیش آتش سر زده

آتشی از دل بخرمن در زده

گفت ای مریخ طبع سر فراز

گرم سیر و زود سوز وتیز تاز

هم شهاب و برق از آثار تست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی میرفت عیسی غرق نور

همرهیش افتاد نیک از راه دور

بود عیسی را سه گرده نان مگر

خورد یک گرده بدو داد آن دگر

پس ازان سه گرده یک گرده بماند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی محمود میشد با سپاه

از سپاه و پیل او عالم سیاه

هم زمین همچون فلک بود از شرار

هم فلک همچون زمین بود از غبار

گاو گردون و زمین از بانگ کوس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون مسعود آن شاه درشت

خشمگین شد از حسن زارش بکشت

پیش قصری سرنگونش آویختند

خون او با خاک می آمیختند

او وزیر نیک بُد محمود را

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

بود مجنونی چو در کار آمدی

گاه گاهی سوی بازار آمدی

در نظاره آمدی حیران و مست

چست بگرفتی سر بینی بدست

آن یکی گفتش که ای شوریده دین

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۱ - المقالة السادسة عشره

 

سالک سلطان دل درویش زاد

با سری پر خاک آمد پیش باد

گفت ای جان پرور خلق آمده

همدم و پیوستهٔ حلق آمده

هرکه عمری کامران دارد زتست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت یک روزی همایی میپرید

لشکر محمود هرکورا بدید

سر بسر در سایهٔ او تاختند

خویش را بر یکدیگر انداختند

تا ایاز آمد بر مقصود شد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

بود دزدی دولتی در وقت خفت

در وثاق احمد خضرویه رفت

گرچه بسیاری بگرد خانه گشت

می نیافت او هیچ از آن دیوانه گشت

خواست تا بیرون رود آن بیخبر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی حمال خوش بنشسته بود

رشتهٔ حمالیش بگسسته بود

سایلی گفتش چرا ای مرد خام

این چنین بیکار بنشستی مدام

سیم از تو باز میافتد بسی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

خونئی را زار میبردند و خوار

تا درآویزند سر زیرش ز دار

او طرب میکرد و بس دل زنده بود

خنده میزد وان چه جای خنده بود

سایلی گفتش که آزادی چرا

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۸۳
۱۱۸۴
۱۱۸۵
۱۱۸۶
۱۱۸۷
۶۵۱۳