ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
گر در ایوان نور بنشینی
همه انوار گرد خود بینی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار تیمور
رستخیزی است در آن روز بهر شهر و زمینی
هر کسی در پی تختی و کلاهی و نگینی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
گر در ایوان نور بنشینی
همه انوار گرد خود بینی
طغرل احراری » دیوان اشعار » مسدسات » شمارهٔ ۱
یارب چه بلا تو نازنینی
مهر فلک و مه زمینی
سر تا به قدم تو انگبینی
انگشتر حسن را نگینی
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰۶ - بیا با شاهد فطرت نظر باز
بیا با شاهد فطرت نظر باز
چرا در گوشهٔ خلوت گزینی
ترا حق داد چشم پاک بینی
که از نورش نگاهی آفرینی
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۹ - بینی جهان را خود را نبینی
بینی جهان را خود را نبینی
تا چند نادان غافل نشینی
نور قدیمی شب را بر افروز
دست کلیمی در آستینی
بیرون قدم نه از دور آفاق
[...]
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۹۸ - ز سوز این فقیر ره نشینی
ز سوز این فقیر ره نشینی
بده او را ضمیر آتشینی
دلش را روشن و پاینده گردان
ز امیدی که زاید از یقینی
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۴ - ستایشِ صنیع الدّوله
درختی سایه گستر رُسته بینی
رَسی در سایه اش راحت نشینی
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت
در این آتش اگر مأمن گزینی
گلستان چون خلیل، ایران ببینی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم
تو یارا با همه یاران به کینی؟!
و یا خود با من تنها چنینی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم
چو با خوبان آن کشور نشینی
به یاد ما نمایی بوسهچینی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف
دیدم آن رشک لعبت چینی
خرّ و خرّی فکنده در بینی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم
دومین جرمت آن که بیدینی
یار بگرفتی و بد آئینی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
الغرض این اساس خودبینی
اصل وجدانکشی و بیدینی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸
خواهی ارجا به لب آب روان بگزینی
آن به ای سرو که بر دیدهٔ من بنشینی
سخن تلخ شنیدن ز دهانت عجب است
که تو پا تا بسر ایجان چو شکر شیرینی
آفت جان و تن از غمزهٔ چشم بیمار
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - نغمهٔ صبح
همسایهٔ باغ و بوستان باش
تا چند کناره میگزینی
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی
هم صحبت مرغ صبح خوان باش
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چهها میبینی
تو هم ای بادیهپیمای محبت چون من
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵ - نفرین
چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی
برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی
چو دل به زلف تو بستم به خود قرار ندیدم
برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی
به جان تو که دگر جان به جای تو نگزینم
[...]