گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۹

 

سوم آنک دارم یکی نو پزشک

که علت بگوید چو بیند سرشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۱

 

فغستان ببارید خونین سرشک

همی رفت با فیلسوف و پزشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

بفرمود تا رفت پیشش پزشک

که علت بگفتی چو دیدی سرشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

چنان بد که روزی بیامد پزشک

ز کاهش نشان یافت اندر سرشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

به شبگیر هور اندر آمد پزشک

نگه کرد و بی‌بار دیدش سرشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۱

 

چو از باد عنوان او گشت خشک

نهادند مهری بروبر ز مشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد » بخش ۱

 

بگسترد کافور بر جای مشک

گل و ارغوان شد به پالیز خشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۸

 

به دارو چو یک هفته بستی پزشک

دگر هفته خون آمدی چون سرشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۹

 

بیاگند یکسر به کافور و مشک

به دیبا تنش را بکردند خشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۹

 

به پستانها در شود شیرخشک

نبودی به نافه درون نیز مشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۰

 

چو خط از نسیم هوا گشت خشک

نوشتند و بر وی پراگند مشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۲

 

همان چشمهٔ عنبر و عود و مشک

دگر گنج کافور ناگشته خشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی یزدگرد هجده سال بود

 

هر آنکس که دل تیره دارد ز رشک

مر آن درد را دور باشد پزشک

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

چو چیره شود بر دل مرد رشک

یکی دردمندی بود بی‌پزشک

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۳
sunny dark_mode