گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۷

 

ترک من چون تیر مژگان برکشد

ماه گردون را سپر در سر کشد

در دلم تیرش ترازویی شود

وز درون سینه جان می برکشد

چون رسن بازی کند زلفین او

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۸

 

ای که بر من جور تو بسیار شد

زاریم بشنو که کارم زار شد

من که اندر سر جنونی داشتم

خاصه سودای تو با آن یار شد

تا لبت بر نقطه جان خط کشید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳

 

بر من کنون که بی تو جهان تیره فام شد

ای شمع جان، در آی که روزم به شام شد

تو خوش به ناز خفته که عیشت حلال بادت

مسکین کسی که خواب به چشمش حرام باشد

هر مرغ شاد با گل و هر سرو در چمن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۹ - در صفت فتوت و مردی

 

بکشد صد عتاب و سر نکشد

بنهد نان و خود نمک نچشد

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١٨

 

هر که را داد نعمتی ایزد

او ازو نی چشاند و نه چشد

ملک الموت را بقا بادا

تا ز قهرش بیکنفس باشد

وانکه آنرا بسان جان دارد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧۵

 

هر که را داد نعمتی ایزد

و او از و نی چشاند و نه چشد

ملک الموت را بقا بادا

تا ز قهرش بیک نفس بکشد

و آنگه آنرا بسان جان از وی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

نفسیست مرا که تشنگیش ار بکشد

شربت ز کف حور بمنت نچشد

من چشم سیه دوست ازان دارم کو

بهر سیهی ز سرمه منت نکشد

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش

 

به موشان جبه سنجاب بخشد

کَوَلها بر پلنگ و شیر پوشد

سلمان ساوجی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۲ - خواجه عماد فقیه فرماید

 

تا دل سخن پذیر و سخن دلپذیر شد

جانرا ز وصل همنفسی ناگزیر شد

زآندم که در خریطه اطلس عبیر شد

خوشبوی گشت رخت و ببردلپذیر شد

گرمای گرم اگر نبود نیز داربه

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳

 

چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد

تیغ تو ریخت خونم و هیچم خبر شد

یعقوب هم بباخت دل و چشم بهر دوست

چشم و دلی که در سر کار نظر نشد

تا بخت ره بکعبه وصلت کرا دهد؟

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی

 

حکمت آن گر ز تو پوشید شد

خودمشو منکر که خواهد دیده شد

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۰ - حکایت آن شخص که گنج یافته بود

 

عشق جان را جانب بالا کشد

عاشقان را آورد سوی رشد

اسیری لاهیجی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹

 

حرص از طول امل تا بکمندت نکشد

باید این رشته بکوتاهی سوزن باشد

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۹

 

دل پریشان از پریشان گردی نظاره شد

از ورق گردانی آخر مصحفم سی پاره شد

روزی سختی کشان از سنگ می آید برون

کی غم روزی خورد مرغی که آتشخواره شد؟

می زند جوش می گلرنگ خون در پیکرم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲۲

 

غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد

غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

فیض اگر در قدم حضرت او جان بخشد

زین جهان تا به جنان رقص‌‏کنان خواهد شد

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

فیض اگر در قدم حضرت او جان بخشد

زین جهان تا به جنان رقص‌‏کنان خواهد شد

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب‌بند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)

 

باز دل از لطف تو مغرور شد

راه ز نزدیک شدن دور شد

دل به وصال تو تسلّی نشست

حیف ز ویرانه که معمور شد

دم زدم از مهر رخت ذرّه‌وار

[...]

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۶ - حکایت از تاریخ دهقان در صعوبت صحبت احمقان

 

عزیزی که چرخش به خواری کشد

توانگر که از فقر تلخی چشد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۰

 

آن زمان، تلخی زمانه چشد

باید از جام زهر، جرعه کشد

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode