بر من کنون که بی تو جهان تیره فام شد
ای شمع جان، در آی که روزم به شام شد
تو خوش به ناز خفته که عیشت حلال بادت
مسکین کسی که خواب به چشمش حرام باشد
هر مرغ شاد با گل و هر سرو در چمن
بیچاره بلبلی که گرفتار دام شد
ناز و کرشممه ای که کنی هر دم، ای صبا
می زیبدت که پیش تو سلطان غلام شد
در آستانت لاف رسیدن کرا رسد
آن را که زیر پای دو عالم دو گام شد
گفتی نه ای تمام به عشق، آری این سخن
دانی، چو بشنوی که فلانی تمام شد
بدنامی است عشق بتان، دور به زما
آن عاشقی که دور ز ما نیکنام شد
دی آن کلاه زهد که صوفی به فرق داشت
بر دست ساقیی چو تو امروز جام شد
خسرو که زیست با همه خوبان به تو سنی
اینک به نیم چابک عشق تو رام شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و اندوه عاشقی میپردازد. گوینده بیان میکند که بدون حضور معشوق، زندگیاش به تاریکی و زحمت بدل شده و روزهایش با شبهایمان شباهت دارد. او از معشوقهاش میخواهد که به نزد او بیاید، زیرا خواب و آرامش برایش سخت شده است. در شعر اشاره میشود که دیگرانی چون پرندگان شاد و درختان خوشبخت در کنار گلها زندگی میکنند، اما او همچنان اسیر عشق و دلتنگی خود است. همچنین به زیبایی و سلطنت معشوق و قدر و منزلت او اشاره میشود و از ناکامیهای عاشقان و نیکنامی در عشق به دیگران صحبت میشود. در نهایت، به تسلیم شدن خسرو در برابر عشق معشوقهاش اشاره میشود که نشاندهنده قدرت عشق است.
هوش مصنوعی: شریفترین عشق من، اکنون که بدون تو دنیا برایم تاریک و بیروح شده، به نزد من بیا که روز من به اندازهی شب سیاه شده است.
هوش مصنوعی: تو خواب خوشی را تجربه میکنی و زندگیات پر از لذت است، اما فردی مثل من هنوز در تلاش است و خواب براش ممنوع شده.
هوش مصنوعی: هر پرندهای در کنار گلها خوشحال است و هر درخت بلندی در چمن زار، اما بلبلی که به دام افتاده در سختی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، زیبایی و دلاویزی تو به قدری است که هر لحظه میخواهی تو را بند دست و دل بکنی. امامی که در پیش تو ایستاده، مانند یک غلام در برابر سلطان است.
هوش مصنوعی: در نزد تو افرادی ادعا میکنند که به مقام و منزلت رسیدهاند، اما چه کسی میتواند به این مقام واقعی دست یابد در حالی که کسی که زیر پای تو در دنیا و آخرت فقط دو قدم برمیدارد، به این مقام نزدیکتر است.
هوش مصنوعی: گفتی که عشق تمام نیست، بله این را میدانی، وقتی بشنوی که فلانی هم به پایان رسید.
هوش مصنوعی: عشق بتان باعث بدنامی است، اما عاشقی که از ما دور است و به ما تعلق ندارد، در نهایت نیکنام خواهد شد.
هوش مصنوعی: آن روزی که صوفی کلاهی از زهد بر سر داشت، امروز با دست تو، ساقی، جامی نوشیدنی برای ما فراهم شده است.
هوش مصنوعی: خسرو که در کنار تمام نیکان زندگی کرد، اکنون به خاطر عشق تو، حتی در میانسالی، به آرامش و تسلط رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا عالم است امید کسی زو وفا نشد
تا خاک بود درد دلی را دوا نشد
کس دانه ای نیافت ازین خرمن کبود
تا همچو دانه بسته دام فنا نشد
دهر دو رنگ و چرخ دو کیسه چه کار کرد؟
[...]
تا دل سخن پذیر و سخن دلپذیر شد
جانرا ز وصل همنفسی ناگزیر شد
زآندم که در خریطه اطلس عبیر شد
خوشبوی گشت رخت و ببردلپذیر شد
گرمای گرم اگر نبود نیز داربه
[...]
چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد
تیغ تو ریخت خونم و هیچم خبر شد
یعقوب هم بباخت دل و چشم بهر دوست
چشم و دلی که در سر کار نظر نشد
تا بخت ره بکعبه وصلت کرا دهد؟
[...]
غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد
غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد
نازل ز آسمان به زمین یک بلا نشد
کآن راقضا به حضرت او رهنما نشد
از ابتدای خلق جهان تاکنون کسی
از خاصگان چو وی به بلا مبتلا نشد
از شست دور سخت کمان کی جز او تنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.