طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند
صیقل شکست وآینه ام در غبار ماند
چون ریشه درخت که ماند به جای خویش
شد زندگی وطول امل برقرار ماند
ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما
این غنچه ناشکفته بر این شاخسار ماند
زین پنج روزه عمر که چون برق وباد رفت
غمهای بی شمار به این دلفگار ماند
زان سرو خوش خرام که عمرش درازباد
از خویش رفتنی به من خاکسار ماند
خواهد گرفت دامن گل را به خون ما
این آشیانه ای که ز ما یادگارماند
از خود برآی زود که گردد گزنده تر
چندان که زهر در بن دندان مار ماند
غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد
غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد
نتوان زمن به عشرت روی زمین گرفت
گردی که بر جبین من از کوی یار گرفت
دست من ز رعونت آزادگی چو سرو
با صد هزار عقده مشکل زکار ماند
صائب زاهل درد هم آواز من بس است
کوه غمی که بر دلم از روزگار ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصوير کشيدن غم و اندوه ناشی از پیری و از دست رفتن عمر میپردازد. شاعر با زبان استعاری، به اوضاع درونی خود اشاره میکند و از باقیماندن دردها و غمها در دلش سخن میگوید. او مانند درختی که ریشهاش در زمین است، به زندگی و امید به آینده اشاره میکند، اما در عین حال از غمهای بیشماری که بر دوشش سنگینی میکند، سخن میگوید. تصویر آشیانهای که یادگار اوست و یادآوری میکند که چگونه زندگی و عشق، با وجود زیباییها، میتواند پر از درد و غم باشد. در نهایت، شاعر به چالشها و مشکلاتی که در زندگی با آنها روبهرو بوده اشاره میکند و از همآوایی با درد و اندوه میگوید.
هوش مصنوعی: زمان پیری از سر گذرانده شد و دل هنوز حزین و غمگین است. تجربهها روح مرا زخمی کرده و آینهام در گرد و غبار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: مانند ریشه درخت که در زمین باقی میماند، زندگی و امید به طول عمر هم پا برجا خواهد ماند.
هوش مصنوعی: کسی به دل ما علاقه ندارد و غنچهای که هنوز باز نشده، همچنان بر این درخت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: این پنج روز زندگی که مانند برق و باد میگذرد، غمهای بیشماری را برای این دل نازک به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: از آن سرو زیبا و خوشپرواز که عمرش طولانی باد، تنها یاد و نشانهای برای من، انسان خاکی و حقیر باقی ماند.
هوش مصنوعی: در اثر عشق و زیبایی، گلها به خون دل ما آغشته خواهند شد و این مکان که یادگاری از ماست، به همین دلیل دچار تغییر و تحول خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر چه زودتر از خودت فاصله بگیر، زیرا که تاخیر باعث میشود درد و گزندگی تو بیشتر شود، مانند زهر که در ریشه دندان مار باقی میماند.
هوش مصنوعی: غمهای من از عشق پر از شادی شد، به جز غمی که از طرف دلدردم من را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: نمیتوان از من خواست که در دنیای مادی لذت ببرم، وقتی علامتی از عشق و محبت بر پیشانیام نشسته است که از محبوبم آمده است.
هوش مصنوعی: دست من از غرور و خودبزرگبینی رها شده است، مانند درخت سرو که با وجود داشتن هزاران مشکل همچنان در کار و زندگی خود باقیمانده.
هوش مصنوعی: صائب، درد و رنجی که دارم، همراهی همنوا با من کافی است. کوه غمی که از روزگار بر دلم نشسته، به تنهایی کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.