گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

تا که شمع جمال او برشد

حال پروانه نوع دیگر شد

پرتوی نور او بتافت ولیک

جان شیرین او در آن سر شد

تا نشستم به مکتب غم تو

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

دیده ای کاو به سر کوی وفا رهبر شد

بی تکلّف به همه ملک جهان سرور شد

دیده ام بی تو نمی دید جهان را گویی

توتیای شب وصل تو ورا رهبر شد

جان همی داد دلم در هوس دیدارت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

جمال روی تو بر ملک دل چو سرور شد

دو چشم بخت من از دیدنش منوّر شد

چو آفتاب جمالت برآمد از مشرق

جهان حسن و لطافت تو را مقرّر شد

چو روشنی رخت دید آفتاب ز رشک

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » ترجیع بند

 

چو خورشید جمالت جلوه گر شد

جهان از جلوه ات با زیب و فر شد

رخت چندان که در انوار افزود

بهر ساعت ظهوری بیشتر شد

عدم را داد جودت نقد هستی

[...]

قاسم انوار
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب

 

چو در شیرین و فرهادم نظر شد

قلم در دست من چون نیشکر شد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۰ - رسیدن شاپور به دیر و احوال شیرین پرسیدن

 

هزارش خار غم زان در جگر شد

پری دیوانه بد دیوانه تر شد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

زمان هجر و ناکامی به سر شد

غمی گر بود از خاطر به در شد

سلیمی جرونی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۲
sunny dark_mode