بخش ۵۶ - معذور داشتن زنان مصر بعد از مشاهده جمال یوسف زلیخا را و دلالت کردن یوسف را بر انقیاد زلیخا و تهدید کردن وی به زندان
چو کالا را شود جوینده بسیار
فزون گردد بدان میل خریدار
چو یک عاشق بود مفتون یاری
بود بر عشق عاشق را قراری
زند سر آتش سودایش از دل
چو بیند دیگری را در مقابل
چو شد حال ز یوسف گشتگان لال
جمال یوسفی را شاهد حال
زلیخا را ازان شوری دگر شد
به یوسف میل جانش بیشتر شد
بدیشان گفت یوسف را چو دیدید
ز تیغ مهر او کفها بریدید
اگر در عشق وی معذوریم هست
بدارید از ملامت گوییم دست
چو یاران از در یاری درآیید
درین کارم مددگاری نمایید
همه چنگ محبت ساز کردند
نوای معذرت آغاز کردند
که یوسف خسرو اقلیم جان است
بر آن اقلیم حکم او روان است
به دیدارش که را آهنگ باشد
که ندهد دل اگر خود سنگ باشد
غمش گر مایه رنجوری توست
جمالش حجت معذوری توست
به زیر چرخ کس پیدا نگردد
که رویش بیند و شیدا نگردد
شدی عاشق ملامت نیست بر تو
درین سودا غرامت نیست بر تو
فلک گرد جهان بسیار گردید
بدین شایستگی معشوق کم دید
دل سنگین به مهرت نرم بادش
وز این نامهربانی شرم بادش
وز آن پس روی سوی یوسف نهادند
سخن را در نصیحت داد دادند
بدو گفتند کای عمر گرامی
دریده پیرهن در نیکنامی
درین بستان که گل با خار جفت است
گل بی خارچون تو کم شگفته ست
درین دریا که نه چرخش صدف هاست
به تو این چار گوهر را شرفهاست
مکن پایه بلندی مایه خویش
فرودا اندکی از پایه خویش
زلیخا خاک شد در راهت ای پاک
همی کش گه گهی دامن بر این خاک
چه کم گردد ز تو ای پاکدامن
اگر گه گه کشی بر خاک دامن
به دفع حاجتش حجت رها کن
ز تو چون حاجتی خواهد روا کن
به بی حاجت تو را گر حاجتی هست
مکش از حاجت حاجتوران دست
مکن چون داشت حق خدمتت گوش
حقوق خدمت وی را فراموش
نیاز او نگر وز حد مبر ناز
ازان ترسیم ای نخل سرافراز
که چون نبود تو را جز سرکشی کار
نیارد سرکشی جز ناخوشی بار
فرو شوید ز دل مهر جمالت
کند دست جفایش پایمالت
حذر کن زانکه چون مضطر شود دوست
به خواری دوست را از سر کشد پوست
چو از لب بگذرد سیل خطرمند
نهد مادر به زیر پای فرزند
دهد هر لحظه تهدیدت به زندان
که هست آرامگاه ناپسندان
چو گور ظلم جویان تیره و تنگ
گریزان زندگان از وی به فرسنگ
در او ضیق النفس هر زنده ای را
نشیمن هر به مرگ ارزنده ای را
در او نگشاده دست صنع استاد
نه راه روشنی نه منفذ باد
هوایش مایه بخش هر وبایی
زمینش کشتزار هر بلایی
درش بسته به قفل ناامیدی
ندیده غره صبحش سفیدی
سیاه و تنگ چون قاروره قیر
متاع ساکنانش غل و زنجیر
همه بر سفره بی آب و نانی
نشسته سیر لیک از زندگانی
موکل سخترویی چند بر وی
مجاور تلخگویی چند در وی
در ابرو چین پی آزار مردم
ز هر چین صد گره در کار مردم
زده آتش به عالم خوی ایشان
سیاه از دود آتش روی ایشان
کجا شاید چنین محنتسرایی
که باشد جای چون تو دلربایی
خدا را بر وجود خود ببخشای
به روی او در مقصود بگشای
قلم سان سر نهش بر خط تسلیم
بشوی از لوح خاطر نقطه بیم
وگر باشد تو را از وی ملالی
که چندانش نمی بینی جمالی
چو زو ایمن شوی دمساز ما باش
نهانی همدم و همراز ما باش
که ما هر یک به خوبی بی نظیریم
سپهر حسن را ماه منیریم
چو بگشاییم لبهای شکرخا
ز خجلت لب فرو بندد زلیخا
چنین شیرین و شکرخا که ماییم
زلیخا را چه قدر آنجا که ماییم
چو یوسف گوش کرد افسونگریشان
پی کام زلیخا یاوریشان
گذشتن از ره دین و خرد نیز
نه تنها بهر وی از بهر خود نیز
پریشان شد ز گفت و گوی ایشان
بگردانید روی از روی ایشان
به حق برداشت کف بهر مناجات
که ای حاجت روای اهل حاجات
پناه پرده عصمت نشینان
انیس خلوت عزلت گزینان
چراغ دولت هر بی گزندی
حصار آفت هر ناپسندی
عجب درمانده ام در کار اینان
مرا زندان به از دیدار اینان
به ار صد سال در زندان نشینم
که یکدم طلعت اینان ببینم
به نامحرم نظر دل را کند کور
ز دولت خانه قرب افکند دور
اگر تو مکر این مکارگان را
ز کوی عقل و دین آوارگان را
که آمد تنگ ازیشان جای بر من
نگردانی ز من ای وای بر من
چو زندان خواست یوسف از خداوند
دعای او به زندان ساختش بند
اگر بودی ز فضلش عافیتخواه
سوی زندان قضا ننمودیش راه
برستی ز آفت آن ناپسندان
دلی فارغ ز محنت های زندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و میل شدید به معشوق میپردازد و حاکی از تأثیرات عشق بر دل عاشق و رفتار اوست. در داستان، عشق یوسف و زلیخا به تصویر کشیده میشود و به اشعار نغز و اندیشههای عمیق شاعرانه اشاره دارد. هنگامی که دیگرانی نیز به یوسف علاقهمند میشوند، عشق زلیخا نسبت به او بیشتر میشود و او به دلیل این عشق دچار سختی و رنج میگردد. در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند که میتواند انسان را به چالش بکشد و تحت تأثیر قرار دهد، توصیف میکند.
شاعر همچنین به خطرات و مشکلات ناشی از عشق و معضلاتی که در پی آن به وجود میآید، اشاره میکند و بیان میدارد که با وجود سختیها، عشق به یوسف همچنان در دل زلیخا وجود دارد. از این رو، همواره تأکید بر شگفتیها و سختیهای عشق در برابر زیباییهای معشوق دیده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که یک کالا متقاضیان زیادی داشته باشد، تمایل خریداران به خرید آن کالا بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی عاشق به یاری معشوق خود دل داده، عشق به او آرامش و قرار میبخشد.
هوش مصنوعی: او که دلش پر از عشق و شوق است، وقتی دیگری را در برابر خود میبیند، جانش مانند آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: وقتی حال و احوال یوسف را مینگرند، به قدری تحت تأثیر زیبایی او قرار میگیرند که از بیان احساسات خود ناچار میشوند سکوت کنند.
هوش مصنوعی: زلیخا از آن شور و هیجان دچار دگرگونی شد و میل و اشتیاقش به یوسف بیشتر گردید.
هوش مصنوعی: وقتی که یوسف را دیدند، از شدت محبت و شوقی که داشتند، دستها را از روی عشق و هیجان بریدند.
هوش مصنوعی: اگر در عشق او عذر داریم، پس لطفاً ازسرزنش ما دست بردارید.
هوش مصنوعی: وقتی دوستانم برای کمک به من وارد شوند، در این کار از شما هم یاری میطلبم.
هوش مصنوعی: همه به نشانهی محبت و دوستی، اقدام به نواختن ساز کرده و از یکدیگر عذرخواهی میکنند.
هوش مصنوعی: یوسف که نماد زیبایی و جذابیت است، در دنیای وجود و روح انسان مانند پادشاهی فرمانروایی میکند و تمامی احوالات و رفتارهای او بر این دنیای روحانیت تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به دیدار او برود، نباید نگران باشد حتی اگر دلش سنگی و بیاحساس باشد.
هوش مصنوعی: اگر غم او باعث رنج و زحمت تو شده است، زیباییاش دلیلی بر توجیه این رنج و اندوه تو میباشد.
هوش مصنوعی: هیچ انسانی در این دنیا نیست که نتواند چهرهی کسی را ببیند و به او عشق ورزد.
هوش مصنوعی: اگر عاشق شدی، نباید نگران ملامت دیگران باشی؛ در این حالت، غم و درد برای تو معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: جهان مدام در حال چرخش و گردش بوده است، اما به ندرت کسی را با چنین شایستگی و زیبایی به عنوان محبوب یافتهایم.
هوش مصنوعی: دل سنگین من با عشق تو نرم شود و از این بیمحبتی و بیتوجهیات خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: پس از آن، به یوسف رو کردند و در سخنان خود نصیحت و هدیهای تقدیم کردند.
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای عمر گرامی، در زندگی خود لباس نیکنامی و کردار خوب را بر تن کن و آن را حفظ کن.
هوش مصنوعی: در این باغ که گل و خار کنار هم رشد میکنند، گلهایی که بدون خار باشند، مثل تو خیلی کم شکفتهاند.
هوش مصنوعی: در این دریا، که صدفها هیچ جابهجایی ندارند، این چهار گوهر برای تو مقام و ارزشی ویژه دارد.
هوش مصنوعی: برای خودت در زندگی، افت نکن و اجازه نده که جایگاهت پایین بیاید. هرچند که ممکن است لازم باشد گاهی از خواستههایت کمی کاهش دهی، اما همیشه سعی کن به اوج خود باقی بمانی.
هوش مصنوعی: زلیخا در راه تو به خاک افتاد و اکنون گاهگاه دامن خود را به این خاک میمالد، ای پاک.
هوش مصنوعی: اگر تو ای فرد پاکدامن، گاهی بر زمین دامن خود را بکشانی، چه ضرری به تو خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: زمانی که نیازت برآورده میشود، نیازی به استدلال و دلیلتراشی نخواهی داشت. هنگامی که کسی چیزی میخواهد، کافی است آن را به او بدهی.
هوش مصنوعی: اگر نیازی نداری، از دیگران برای برآورده کردن خواستههایت کمک نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر به کسی خدمت میکنی و حقوق او را فراموش کنی، دچار مشکل خواهی شد. به این معنی که باید به حقوق و ارزشهای دیگران احترام بگذاری و آنها را نادیده نگیری.
هوش مصنوعی: به نیاز او توجه کن و از حد خود فراتر نرو. از ناز و لاف زدن بپرهیز، ای نخل بلند و سر افراز.
هوش مصنوعی: اگر تو را کنترل نکند، هیچ کاری به جز سرکشی نخواهی داشت و سرکشی جز درد و رنج به همراه نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر عشق زیبایی تو از دل من برود، غم و سختی آن باعث میشود که پای من زیر فشار جفای آن شکسته شود.
هوش مصنوعی: مواظب باش، چون دوست در تنگنا و سختی قرار بگیرد، به خاطر خودش ممکن است از روی دوستی و نزدیکی به تو فاصله بگیرد و تو را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی خطر بزرگی از زبان عبور کند، مادر به زیر پای فرزندش مینشیند و از او محافظت میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه ممکن است تهدیدی به زندان شدن به تو بشود، زیرا زندان مکان کسانی است که مورد پذیرش نیستند و آرامش ندارند.
هوش مصنوعی: زندگی برای کسانی که در ظلم و ستم غرق شدهاند، تیره و تار شده است و مردم از این وضعیت فرار میکنند و فاصله میگیرند.
هوش مصنوعی: درون هر موجود زندهای، تنگی نفس وجود دارد و در این تنگنا، هر کس به مرگ ارزشمند خود میاندیشد.
هوش مصنوعی: در او، که دست خالقش را باز نکرده، نه راهی برای نور و روشنی وجود دارد و نه جایی برای حرکت باد.
هوش مصنوعی: هوای او سبب میشود هر آلودگی و بیماری از بین برود و زمین او همچون زراعتی است که میتواند هر مشکلی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: درهای امید به رویش بسته است و او از تنهایی و ناامیدیاش غافل شده و به روشنایی صبح مغرور است.
هوش مصنوعی: افراد در اینجا مانند جواهری در یک ظرف تاریک و تنگ قرار دارند و زندگیشان پر از سختی و مشکلات است.
هوش مصنوعی: همه بر سر سفرهای نشستهاند که نه آبی دارد و نه نانی، اما با این حال سیر هستند. با این وجود، از زندگی واقعی و معانی عمیق آن بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: چندین نگهبان سختگیر در کنار او هستند و چندین نفر تلخزبان در درون او وجود دارد.
هوش مصنوعی: در ابروهای کمانیات، به روشهای مختلفی میتوانی دیگران را آزار دهی؛ به طوری که هر چین و چروکی که در ابروهایت میزند، میتواند به مشکلات و گرههایی در زندگی مردم منجر شود.
هوش مصنوعی: آتش به دنیا زده و چهرهاشان را از دود سیاه کرده است.
هوش مصنوعی: آیا جایی وجود دارد که در آن، شاعر به زیبایی و دلربایی تو اشاره کند و همچنان از مشکلات و رنجهایی که در این دنیا وجود دارد، سخن بگوید؟
هوش مصنوعی: به خدا بر وجود و هستیات احترام بگذار و در مسیر هدفهایت به او دری باز کن.
هوش مصنوعی: برای نوشتن به صورت درست، باید با تمام وجود خود را تسلیم کرده و ترسها و نگرانیها را از یاد ببریم. این کار باعث میشود که افکار منفی از ذهن پاک شوند و تنها تفکرات مثبت و سازنده باقی بمانند.
هوش مصنوعی: اگر که از او دلگیر هستی، اما زیباییاش را نمیبینی، پس چرا اینقدر ناراحتی؟
هوش مصنوعی: زمانی که از خطر و تهدید ایمن شدی، به ما بپیوند و در خفا همنشین و همراز ما باش.
هوش مصنوعی: ما هر کدام به نوعی خاص و بینظیر هستیم و از زیباییهای آسمان مثل ماهی درخشنده هستیم.
هوش مصنوعی: زمانی که لبهای شیرین و دلنشین ما را باز کنیم، زلیخا از شرم لبهایش را خواهد بست.
هوش مصنوعی: ما آنقدر شیرین و مطبوع هستیم که زلیخا در آنجا چه اندازه ما را میستاید.
هوش مصنوعی: وقتی یوسف به افسون و جادوگری آنها گوش داد، به خاطر رسیدن به خواسته زلیخا، از آنها حمایت کرد.
هوش مصنوعی: عبارت اشاره به آن دارد که ترک کردن راه دین و عقل نه تنها برای شخص دیگر مشکلآفرین است، بلکه برای خود شخص نیز عواقب و دشواریهایی به همراه دارد. به عبارت دیگر، تصمیمات و انتخابهای نادرست میتوانند به فرد آسیب بزنند و زندگیاش را به چالش بکشند.
هوش مصنوعی: او از حرفها و گفتگوهای آنها ناراحت شد و به طرف دیگر روی برگرداند.
هوش مصنوعی: به درستی که دست برداشت برای دعا و مناجات، زیرا تو خواستههای اهل خواستهها را برآورده میکنی.
هوش مصنوعی: بهشتی که در آن، کسانی که از گناه دوری میکنند، پناهگاه دارند و در کنار هم، به آرامش و تنهایی دلانگیز خود میرسند.
هوش مصنوعی: روشنی و موفقیت هر فردی که از آسیبها در امان باشد، مانند دیواری در برابر هر چیز ناپسند و ناخوشایند عمل میکند.
هوش مصنوعی: من در مواجهه با این افراد به شدت ناامید و درماندهام، به طوری که حتی زندان را بر دیدار با آنها ترجیح میدهم.
هوش مصنوعی: اگر لازم باشد که صد سال در زندان بمانم، باز هم ارزشش را دارد که یک لحظه چهره این افراد را ببینم.
هوش مصنوعی: اگر به نامحرم نگاه کنی، دل و چشم تو کور میشود و از نعمت نزدیک شدن به خدا و رحمت او دور میافتد.
هوش مصنوعی: اگر تو فریبهای این مکاران را نپذیری، در واقع از محدودیتهای عقل و دین خود را آزاد کردهای.
هوش مصنوعی: کسی که به نزد من آمده است، احساس میکند در بین ما جایی برای خود ندارد و این برای من بسیار دردناک است.
هوش مصنوعی: یوسف از خداوند درخواست کرد که او را در زندان قرار دهد و دعای او باعث شد که به زندان برود.
هوش مصنوعی: اگر به فضل و کرم او میخواستی که در آرامش و سلامتی باشی، هرگز به سمت ناگزیر سرنوشت نرفتی.
هوش مصنوعی: از شر بدیهای آن کسانی که ناپسندند، رهایی یافتهام و اکنون دلم از دردهای زندان آزاد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.