سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۱ - شبیخون بردن خسرو بر بهرام چوبین و ظفر یافتن خسرو بر او
ز نعل مرکبان هر سو هماره
ز سودن سرمه می شد سنگ خاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
هر آن تیشه که او می زد به خاره
ز هیبت کوه می شد پاره پاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۴ - رفتن شیرین به کوه بیستون به دیدن فرهاد و سقط شدن بارگیش
پری رویان ز پی هر یک سواره
همی راندند حیران در نظاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین
ز نعل و میخ اسبانشان هماره
زمین گردیده پر ماه و ستاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۲ - رفتن خسرو به پای قصر شیرین
و زان سوی دگر، خسرو سواره
به سوی قصر او بودش نظاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
ز هجران گرچه دل بد پاره پاره
نمی نالم که وصلش کرد چاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
نکرد اندر رسول او نظاره
ستاد آن نامه را و کرد پاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
چو شیرین کرد از آن حالت نظاره
گریبان تا به دامن کرد پاره
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
نمی بینم ز تاثیر ستاره
عجایبهای دوران را شماره
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ ششم هفت قماش
ای شاه بتان و رشک صد مهیاره
گر سوی فلک گهی کنی نظاره
در پیش تو بره حمل چرخ کشد
با هفت قماش سبعه سیاره
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۶ - صفت شب گذراندن پروانه
شب هجران که بنماید ستاره
مگو شب، هست دودی بی شراره
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰
نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره
که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره
من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت
شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره
بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶
بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۲ - در صفت خزان و وفات کردن خسرو
بلبل از بوستان شد آواره
گل صد برگ شد به صد پاره
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - وله ایضا
ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت
خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره
وی درم پاش سنی پیشه که بر اهل نیاز
بوده اهل کرمت قطره فشان همواره
هست شش ماه که از بهر دعا گوئی تو
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷
دل و دیده را نباشد، چه نهان چه آشکاره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
شیر را بند گر شود پاره
میرد از بیم گور بیچاره
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رو به میدان معانی کردن و تیغ دو زبان برآوردن در مدح شهسواری که از دو انگشت نوک تیغ دو سر دیدهٔ شرک را کور نمود و از بنان ذوالفقار پیکر باب خیبر گشاده
در این دریای ناپیدا کناره
که غیر از غرقه گشتن نیست چاره
وحشی بافقی » ناظر و منظور » لوح معنی در دامن حکایت نهادن و زبان به درس نکته گشادن در تعریف مکتبی که لعبت خانهٔ چین از او نشانهایست و حدیث خلدبرین افسانهای
ز تیغ حسن او گاه نظاره
دلی بودش بسان غنچه پاره
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن رسولان قیصر به زمین بوس شاه مصر کشور و حرف ناامیدی شنیدن و پا از سر بزم خسروی کشیدن و مقدمهٔ جدال و آغاز قتال
ز هر شمشیر جویی آشکاره
به جای سبزه زهرش در کناره