گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - در اثبات خدا

 

برون زین پنج ره‌، ره نیست جان را

که جان زین پنجره بیند جهان را

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۷ - ایران - اسلام

 

تا مَصون دارد از حملهٔ کفر ایمان را

ز اهل انجیل به جان حفظ کند قرآن را

فرخی یزدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح اعلیحضرت شاه ولایت علی علیه‌السلام

 

الا تا خویشتن بینی نبینی روی جانان را

بلی ابر از نظر پنهان کند خورشید تابان را

مقام وحدت است اینجا تو و جانان نمی‌گنجد

از آن مگذر که خود بینی ز خود بگذر ببین آن را

چو جویی آن صنم باز آی از دیر و حرم یعنی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

چه مایه میدهد اردی‌بهشت بستان را

که میزند به صفا طعنه باغ رضوان را

کدام جلوه به گلشن کند چنین دلکش

نوای زیر و بم بلبل خوش الحان را

اگر ز داغ دل عاشقان نشان جویی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

زین سرونشان یافتم آن سرونشان را

آن سرونشان نازم و این سرونشان را

زلفش بربود از من و خلقی دل و دانم

نستانم از او چون دگران من دگر آن را

چشم و مژه و ابروی او یا دو کمان‌دار

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را

چو بر رویت نظر دارم نخواهم حور و غلمان را

نه کافر نی مسلمانم که یاد طره و رویت

ببرد از خاطرم یکباره شرح کفر و ایمان را

دو جرعه باده‌ام ساقی کرم کرد و یکی دیدم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

اگر مشاهده خواهی جمال یزدان را

ببین جمال عدیم المثال قرآن را

به چشم جسم نبینی به غیر جسم آری

ببین بدیدهٔ جان فاش طلعت جان را

لباس لفظ ببر کرده شاهد معنی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

بگو بدشمن خفاش خوی مکر اندیش

که خواست منکسف این آفتاب تابان را

بغیر اینکه ز دست آنچه داشتی دادی

چه استفاده گرفتی فریب و دستان را

نکرده ای زیری زیر از کلام خدای

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

یا شاه نجف ببین من حیران را

محروم مران ز درگهت مهمان را

این شاه تو میزبان خوان ملکی

اطعام کن این گدای سرگردان را

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

نگارینا! تو خود ترکی و دانی رسم ترکان را

که نیز این عید نوروزی، بود عیدی هم آنان را

سرانگشتی بزن: اوراق تاریخ نیاکان را

گرفتندی و در عیش و خوشی، آن روز ایشان را

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳

 

رهاییت باید، رها کن جهان را

نگه دار ز آلودگی پاک‌جان را

به سر برشو این گنبد آبگون را

به هم بشکن این طبل خالی‌میان را

گذشتنگه است این سرای سپنجی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸ - آرزوی مادر

 

بسوزد گر کسی این آشیان را

چنان دانم که می‌سوزد جهان را

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸ - آرزوی مادر

 

توانی بخش، جان ناتوان را

که بیم ناتوانی‌هاست جان را

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان

 

برفت از روی رونق بوستان را

چه دولت بی گلستان باغبان را

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - دیده و دل

 

تو بوسی آستین، ما آستان را

تو بینی ملک تن، ما ملک جان را

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل

 

مکش بیهوده این بار گران را

میازار از برای جسم، جان را

پروین اعتصامی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

اگر دانی زبان اختران را

شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند

به گوشت قصه های آسمان را

خلیل‌الله خلیلی
 
 
۱
۳۲
۳۳
۳۴
sunny dark_mode