من درین ره چون که گشتم محو عشق

یافتم ذوق دگر از صحو عشق

چون فنا گردد من و ما و تویی

بیگمان گردد یکی نقش دویی

آن عجایبها که در راه فنا

[...]

نفس اماره چو مرد از خوی بد

دید موتوا را به دیده سر خود

شد قیامتهای نفس ظاهرش

دید من مات عیان چشم سرش

خود قیامتهای انفس هست چار

[...]

نیست مردم هر کرا خلق بدست

در حقیقت چون سباعست و ددست

صاحب خلق بد آمد همچو دیو

دایماً با خلق در مکرست و ریو

خلق بد ز افعال بد هم بدترست

[...]

نفس تا اماره باشد آتش است

دایماً با سوختن او را خوش است

چونکه شد لوامه بر طبع هواست

مختلف احوال با خوف و رجاست

چونکه گردد ملهمه غالب بر او

[...]

عارفی می رفت یک روزی به راه

بود صحرا و نبود آنجا پناه

ابر پیدا گشت و باریدن گرفت

جامه اش تر گشت و چاهیدن گرفت

می دوید از دست باران آن چنان

[...]

تو به معنی جان جمله عالمی

هر دو عالم خود تویی بنگر دمی

لوح محفوظ است در معنی دلت

هر چه می جویی شود زو حاصلت

در حقیقت خود تویی ام الکتاب

[...]

سرور اقطاب عالم بایزید

آنکه خود را آنچنان که هست دید

راستی را او درین ره حجت است

قول او چون فعل او بی صنعت است

همچو بحرم گفت من اندر مثل

[...]

چون ترا نفس تو شد اعدا عدو

بر حذر می باش روز و شب از او

هر که گردد او مطیع نفس بد

روی نیکی می نبیند تا ابد

خود خلاف نفس در راه خدا

[...]

وحی آمد سوی موسی از خدا

گر همی خواهی رضای لطف ما

بر خلاف نفس میکن هر چه هست

دشمن این نفس سرکش کن درست

من که خلاق جهانم در جهان

[...]

دل به معنی جوهری روحانی است

دل نه از جسم است و نه جسمانی است

دل چه باشد غیر نفس ناطقه

آنکه از حق تافت بر وی بارقه

آنکه دانا گفت عقل مستفاد

[...]

مرتضی آن منبع صدق و صفا

آن وصی و جانشین مصطفی

گفت هر گه من تفکر می کنم

خلق عالم را تصور می کنم

آن یکی خوکست در بیغیرتی

[...]

دفتر صوفی سواد و حرف نیست

جز دل اسفید همچون برف نیست

پیر بغدادی جنید رازدان

این چنین فرمود هنگام نشان

گر مریدی در ارادت صادقست

بر کمال لطف ایزد واثقست

او غنی است از علوم عالمان

[...]

بشنواز اخبار قدسی این سخن

گفتۀ حق را چو در ّ در گوش کن

وحی فرموده است حق با اهل راز

گر گزارد بنده ای چندان نماز

گر گزارد اهل ارض و آسمان

[...]

و رب جوهر علم لو ابوح به

لقبل لی انت ممن یعبد الوثناء

من ندارم اختیار خویشتن

گشته ام مجبور امر ذوالمنن

او بهر ساعت بهانه نو کند

آتشی در خرمن صبرم زند

گاه گوید نیک از من بد ز تو

[...]

صدق و اخلاص است زاد رهروان

هر که مخلص گشت باشد رهرو آن

طالب بی صدق کی آید به کار

گر نه ای صادق نبینی وصل یار

امتحان اهل دل نبود صلاح

[...]

پیر بغدادی جنید آن رهنما

چونکه شد اندر طریقت پیشوا

هر کسی کردند آغ ا ز حسد

گفتن او را پیشوایی کی رسد

صد کمال ار هست پوشاند حسد

[...]

شیخ زنجانی ولی خاص حق

بوالفرج کو برد از عالم سبق

پیشو ا ی جمله در کشف و صفا

در تجلی و فنا و در بقا

گفت هر کو گفتۀ این قوم را

[...]

مقتدای دین حسن خیر الانام

آنکه شهر بصره شد او را مقام

داشت در همسایه یک آتشپرست

نام او شمعون و چون پروانه مست

گشت او بیمار و در نزع اوفتاد

[...]