بخش ۳۰ - در بیان حقیقت قلب انسانی و جامعیت او و اشارت بدانکه در انفس، دل مظهر علم الهی است و به مثابۀ لوح محفوظ است که ما وسعنی ارضی و لاسمائی و لکن وسعنی قلب عبدی المومن النقی التقی وتفصیل سخن بایزید بسطامی که لو ان العرش و ماحواه الف الف مرة فی زاویه من زوایاء قلب العارف ما احسن بها و تنبیه بر آنکه دل مظهر حق است.
دل به معنی جوهری روحانی است
دل نه از جسم است و نه جسمانی است
دل چه باشد غیر نفس ناطقه
آنکه از حق تافت بر وی بارقه
آنکه دانا گفت عقل مستفاد
در حقیقت دان که بودش دل مراد
استفاده گر کنی زان دل بکن
تا بیابی تو علوم من لدن
چون مجرد شد دل از حرص و هوی
تافتن گیرد در آن نور خدا
معنی کلی و جزوی اندر او
چون مشاهد گشت او را دل بگو
دل چه باشد مطلع انوار حق
دل چه باشد منبع اسرار حق
دل که شد بر یاد غیر او حرام
گر بدانی او بود بیت الحرام
در حقیقت دان که دل شد جام جم
می نماید اندرش هر بیش و کم
دل بود مرآت وجه ذوالجلال
در دل صافی نماید حق جمال
پیش سالک عرش رحمانست دل
جمله عالم چون تن و جانست دل
لوح محفوظ ار بدانستی دلست
پیش دانا دل به از آب و گلست
حق نگنجد در زمین و آسمان
در دل مؤمن بنگجد این بدان
در دل صافی توان دیدن عیان
آنچه پنهان است از خلق جهان
جمله عالم جرعه نوش جام دل
از مکان تا لامکان یک گام دل
ریخت ساقی بحرها در کام دل
هم نشد سیراب درد آشام دل
مخزن اسرار را دل شد کلید
گنج مخفی هست اندر دل پدید
هفت دریا را به یکدم در کشید
می زند او نعرۀ هل من مزید
ساقی و خم خانه را یک جرعه کرد
تشنه لب هر دم برآورد آه سرد
تاب نور حق ندارد غیر دل
جای کرده مغبچه در دیر دل
صد هزاران آسمان و آفتاب
مشتری و تیر و زهره ماهتاب
صد زمین و کوه ودشت و بحر و بر
اینکه می بینی دو صد چندین دگر
هست از دریای دل یک قطره ای
در فضای دل نماید ذره ای
وسعت دل برتر است از هر چه هست
مظهر علم الهی دل شدست
ملک دل را کس ندیده غایتی
در احاطه حق دل آمد آیتی
شهرهای ملک دل را حصر نیست
پیش شهر دل دمشق و مصر چیست
قصرهای شهر دل از گوهرست
فر ش ودیوارش همه سیم و زرست
هر یکی شهری از آن صد عالمی
س ا کن هر یک دگرگون آدمی
خلق هر شهری به رنگ دیگرست
آن ی ک ی سرخ و دگر یک اصفر است
آن یکی رنگش فروزان همچو ماه
رنگ آن یک زرد گشته همچو کاه
آن یکی نیلی و دیگر گون سفید
گشته رنگ هر یکی نوعی پدید
وان دگر یک را بود رنگش سیاه
از چه از بسیاری جرم و گناه
خلق هر شهری به نوعی آمدست
هر یکی مشغول یک کاری شده است
روی خلقی گشته تابان همچو خور
زشت گشته روی آن خلق دگر
آن یکی شهری پر از غلمان و حور
گشته خلق شهر دیگر غرق نور
خلق شهری واله روی نکو
خلق شهر دیگرش در گفت وگو
خلق شهری مست دیدار خدا
خلق آن دیگر شده مست هوی
خلق شهری گشته از می جمله مست
خلق شهری محتسب دره به دست
خلق شهری غرقۀ دریا شده
از عطش در موج دریا آمده
خلق شهری جملگی سمع و بصر
گشته خلق شهر دیگر کور و کر
هر یکی را ح الت و کاری دگر
با خدای خویش دیدار دگر
عالم دل را نشانی دیگرست
بحر و بر و کار و شأنی دیگرست
خاک و باد و آتش و آبی دگر
ابر و باران، مهر و مهتابی دگر
باغها و میوه های رنگ رنگ
گلستان و دلبران شوخ و شنگ
یاسمین و نرگس و گلهای خوش
بلبلان و قمریان آهکش
هر چه می آید درین عالم عیان
هست عکس عالم دل بیگمان
چونکه عکس عالم دل شد جهان
فیض این عالم از آن عالم بدان
خلق و اطوارش همه نوعی دگر
هر یکی با صد هزاران کر و فر
عرش و کرسی آسمانش دیگر است
مهر و ماه وعقل و جانش دیگر است
زاوش و برجیس و بهرامی دگر
تیر و زهره مطرب و جامی دگر
صد هزاران آفتاب و هر یکی
در مساحت مثل عالم بی شکی
هر یکی را برج دیگر منزل است
این کسی داند که از اهل دل است
هر یکی تابنده تر از دیگری
نور هر یک در گذشته از ثری
هر یکی نوعی دگر گردان شده
ز اشتیاقش بی سر و سامان شده
گشته هر یک حامل باری دگر
دور هر یک از پی کاری دگر
هست در هر گوشه اش صد بتکده
هر طرف صد کعبه و صد معبده
هر یکی مطلوب خود ب ین د در او
هر یکی بیند مراد خویش از او
آن یکی از وی شراب ناب دید
وان دگر معشوقه و اسباب دید
آن یکی زو ملک و مال و جاه یافت
وان دگر جویندگی راه یافت
آن یکی یابد از او فقر و غنا
دارد از وی دیگری رنج و عنا
آن یکی را در جهان سازد گدا
می کند آن دیگری را پادشا
آن یکی را عشق بازی رو نمود
وان یکی از زهد و طاعت دید سود
آن یکی زو ترک دنیا یافته است
روی دل از کل عالم تافته است
وان دگر را آرزوی جنت است
دایماً خواهان حور و لذت است
وان دگر اندر طریق عشق دوست
ترک غیرش گفته دایم وصل اوست
وان دگر در بحر وصلش گشته غرق
از میان یار و او برخاست فرق
لی مع اللّه این حالت کند
تا مبادا منکری طعنه زند
اینکه گفتم وصف آن صاحبدلست
کز دو عالم برتر او را منزلست
واجب و ممکن همه در دل نمود
جان و دل بیرون ز عقل و فهم بود
آنچه از احوال دل کردم ب یا ن
قطره ای میدان ز بحر بیکران
آنچه روشن شد به من احوال دل
گر بگویم شرح آن گردد خجل
کی به تحریر و به تقریر و بیان
زان معانی شمه ای گفتن توان
گر از آن بسیار گویم اندکی
کی کجا فهمد بغیر آن یکی
کو جهان را سربسر نابود دید
بادۀ جام فنا را در کشید
محو شد در پرتو نور احد
کار او بالاست از فهم و خرد
نیست جز وی مرکز دور جهان
دایر از وی گشته پیدا و نهان
بر همه خلقان رحیم و راحم است
در بقای صرف دایم قایم است
اوست بینا جمله کورند و کبود
او سمیع ودیگران کر در شنود
متصف گشته به اوصاف خدا
اهل جود و صاحب صدق و صفا
می کند جولان به ملک لامکان
بی نشان بیند عیان اندر عیان
هر دو عالم را به نور دوست دید
دوست را مغز و جهان را پوست دید
او علیم و دیگران نسبت به او
جاهل و سرگشته با جهل دو تو
صاحب قلب سلیم از غیر حق
کس ندارد در یقین بر وی سبق
گشته عالم بهر او آیینه ای
مرغ روحش را دو عالم چینه ای
صاحب تمکین شده در قرب ذات
اهل تلوین در ظهورات صفات
در دو عالم ذات حق بیند عیان
کرده در هر مظهری وصفی بیان
دل مسمی زان سبب آمد به قلب
کو ب ه تقلیب است در شادی و کرب
گه به طوف عالم علوی رود
گه مطاف عالم سفلی شود
این تقلب عل ت از وجهی نکو
هم ز وجه بد شمر حیله مجو
گاه محض عقل گردد گاه نفس
گه ملک گردد گهی چون دیو نحس
گاه مجرد می شود گه منطبع
گاه واصل می شود گه منقطع
گه منزه از همه عیب است و نقص
گه ز غم نالان گه از شادی به رقص
هر زمان دارد ز حق شأنی دگر
هر نفس آرد سر از جایی بدر
مظهر شأن الهی گشته است
مظهر شأنش کماهی گشته است
ظاهر و باطن در این صورت بجو
نقش او را برزخ جامع بگو
گه درآمد او درون بزم خاص
گه برون در بدارندش خواص
هر دلی را کی کسی گوید که دل
ذکر آن دلهای جاهل را بهل
این چنین دل را تو از عارف طلب
دل مجو زین مشت خام بی ادب
نیست دل در اصطلاح این گروه
جز دل دانا که حق دادش شکوه
آنچه دل خوانند او را این عوام
خانۀ دیو است دیگر والسلام
کس نداند قدر دل جز اهل دل
نیست دل را نسبتی با آب و گل
دل مقام استواری کبریاست
دل نباشد آنکه با کبر و ریاست
دل بود آیینۀ وج ه خدا
در دل صافی نماید حق لقا
گر همی خواهی که بینی روی دوست
دل به دست آور که دل مرآت اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره مفهوم دل و جایگاه آن در شناخت حق و حقیقت است. دل به عنوان یک ماهیت روحانی و غیرمادی توصیف میشود که نه تنها آینهای از انوار الهی است، بلکه منبع اسرار و علوم الهی نیز به شمار میآید. دل میتواند به تجلیات عرفانی و مشاهده حقایق عمیق منجر شود.
در متن به دنبال کشف و دانستن اسرار نهفته در دل هستیم و بیان میشود که دل، در حقیقت، مرکز روح و وجود انسان است که از طریق آن میتوان به خدا و فهم عمیقتر از عالم هستی رسید. همچنین دل میتواند توانایی دیدن چیزهایی را داشته باشد که برای دنیای مادی پنهان است.
علاوه بر این، دل به عنوان مکانی برای تجلیات مختلف عالم و نمایش تنوع انسانها، با رنگها و حالتهای متنوع توصیف میشود. این حکایت از کثرت و تنوع تجربهها و حالات بشری در جستجوی خویش دارد.
در نهایت، متن به اهمیت شناخت دل و وضعیت آن در نزد عارفان و اهل دل اشاره میکند و تأکید میکند که دل باید به عنوان یک ابزار روحانی و نه صرفاً فیزیکی در نظر گرفته شود.
هوش مصنوعی: دل به عنوان جوهری روحانی شناخته میشود و نه چیزی مادی و جسمانی. این نشاندهنده آن است که دل فراتر از جسم و موازین مادی است.
هوش مصنوعی: دل چیست جز نفس ناطقهای که از حق و حقیقت تابش و روشنایی گرفته است؟
هوش مصنوعی: آن کسی که باهوش است، میگوید که عقل واقعی آن است که از دل به دست میآید. در واقع، درک درست و دانش عمیق از قلب و احساسات ناشی میشود.
هوش مصنوعی: اگر از آن دل بهرهبرداری کنی، میتوانی به دانشهای من دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی دل از طمع و خواستههای دنیوی جدا شود، میتواند به نور الهی دست یابد.
هوش مصنوعی: جوانب کلی و جزئی را در او مشاهده کرد، پس دلش به او گفت.
هوش مصنوعی: دل چه چیزی است جز شروع نورهای الهی؟ دل چه چیزی است جز منبع رازهای الهی؟
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان به یاد غیر خدا مشغول شود، باید بداند که آن دل، در حقیقت حرام شده است؛ مانند اینکه خانه کعبه، بیت الحرام است.
هوش مصنوعی: بدان که دل مانند جام جم است که در آن، هر چیزی با فراوانی و کمی خود نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که چهره زیباییهای الهی را نشان میدهد. وقتی دل صاف و پاک باشد، میتواند جلوهگر جمال و زیبایی خداوند باشد.
هوش مصنوعی: دل سالک در نزد خداوند از اهمیت والایی برخوردار است و تمام دنیا مانند رابطهای نزدیک و حیاتی میان بدن و روح به آن وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر لوح محفوظ را میشناختی، میفهمیدی که دل در برابر دانا ارزش بیشتری از آب و گل دارد.
هوش مصنوعی: خداوند در هیچ گوشهای از زمین و آسمان نمیگنجد، اما در دل یک مؤمن جا میگیرد. این به این معناست که محبت و ایمان به خداوند میتواند در عمق وجود انسانها نفوذ کند و آنها را پر کند.
هوش مصنوعی: در دل پاک و زلال، میتوان به روشنی چیزهایی را دید که از نظر مردم پنهان است.
هوش مصنوعی: تمامی دانشمندان و عالمان، از عشق و محبت سرمست هستند و این عشق آنها را از دنیای محدود فراتر میبرد. آنها با یک قدم دل، از مکان به لامکان میروند.
هوش مصنوعی: ساقی حتی وقتی دریاها را به دل من میریزد، باز هم نتوانسته آن را سیراب کند و درد دل من همچنان باقی است.
هوش مصنوعی: دل به عنوان یک خزانه، کلید رازهای پنهان است و گنجهای نهفته در آن، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: او با یک دم، هفت دریا را به خود میکشد و فریاد میزند که آیا چیزی بیشتر از این هست؟
هوش مصنوعی: ساقی و صاحب خانه یک جرعه از شراب را دادند و هر لحظه فرد تشنه لب با آهی سرد از دلش بلند میکند.
هوش مصنوعی: نور حقیقت در دل جای دارد و هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را در خود بگنجاند، حتی اگر آن چیز زیبا و دلربا باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به تعداد بسیار زیاد آسمانها و خورشیدها و سیارههای مختلف اشاره دارد. به طور کلی، به زیبایی و عظمت عالم و ستارهها و سیارات مختلف پرداخته شده است. در واقع، شاعر میخواهد از بزرگی و تنوع موجودات در آسمانها و نعمتهایی که انسان از آنها بهرهبرداری میکند، سخن بگوید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این جهان، زمین، کوه، دشت، دریا و ساحل به قدری فراوانند که چیزی فراتر از آنها نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: از دل مانند دریایی بزرگ، تنها یک قطره در فضای دل مانند یک ذره به چشم میآید.
هوش مصنوعی: گستردگی و وسعت قلب انسان بالاتر از هر چیزی است و نشاندهنده علم الهی است که در دل جای دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس دلی را بهطور کامل نمیبیند؛ اما در حقیقت، وجود دل نشانهای از اشراف الهی است.
هوش مصنوعی: شهرهای مختلفی در دل انسان وجود دارد، اما هیچکدام قابل مقایسه با زیبایی و اهمیت شهر دل نیستند. دل مانند دمی باشد که تمامی زیباییها را در خود جای داده است و هیچ کدام از دیگر شهرها به اندازهی آن ارزش ندارند.
هوش مصنوعی: قصرهای شهر دل از جواهری ساخته شده و دیوارههای آن با نقره و طلا به زیبایی جلوهگر است.
هوش مصنوعی: هر یک از آن صد عالم را چون شهری تصور کن و در هر کدام، انسانی متفاوت وجود دارد.
هوش مصنوعی: مردم هر شهر ویژگیها و رنگهای خاص خود را دارند؛ برخی با صفات گرم و پرانرژی شناخته میشوند و برخی دیگر با صفات ملایم و آرام.
هوش مصنوعی: یکی از آنها چهرهای درخشان و روشن دارد مثل ماه، ولی دیگری رنگش زرد و کمرنگ شده مثل کاه.
هوش مصنوعی: یکی از آنها رنگ نیلی به خود گرفته و دیگری رنگ سفید شده است. هر یک از این رنگها نوعی ویژگی خاص را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: رنگ یک نفر به خاطر زیاد بودن گناهها و خطاهایش سیاه شده است.
هوش مصنوعی: مردم هر شهری به یک شیوه زندگی میکنند و هر یک مشغول کار خاصی هستند.
هوش مصنوعی: چهرهای به زیبایی خورشید درخشان شده است، اما در مقابل، چهرهی دیگری زشت و نازیبا شده است.
هوش مصنوعی: در یک شهر، جوانان زیبا و حورهایی وجود دارند که زندگی را شاداب کردهاند، در حالی که شهری دیگر پر از روشنی و نور است.
هوش مصنوعی: مردم یک شهر مجذوب زیبایی و جذابیت کسی هستند، در حالی که مردم شهر دیگر در گفتگو و حرف زدن هستند.
هوش مصنوعی: مردم این شهر از دیدن خدا سرشار از شوق و شادمانیاند، اما آن مردمی که در شهر دیگرند، به خاطر هوسهای دنیوی دچار بیخبری و افراطاند.
هوش مصنوعی: مردم شهر به خاطر نوشیدن می مست و شاداب شدهاند و در این میان، ناظر شهر که وظیفهاش کنترل و نظارت بر وضع مردم است، در حال گشت و مراقبت است.
هوش مصنوعی: مردم شهری در دریا غرق شدهاند و به خاطر تشنگی به سمت امواج دریا آمدهاند.
هوش مصنوعی: اهالی یک شهر به طور کامل توانایی شنیداری و بینایی خود را از دست دادهاند، اما در شهر دیگر مردم به شدت نابینا و ناشنوا شدهاند.
هوش مصنوعی: هر انسانی ارتباط و احوال خاصی با خدا دارد و هر کس به نوعی با پروردگار خود تجربهای متفاوت از ملاقات دارد.
هوش مصنوعی: عالم دل دارای نشانهها و ویژگیهای خاصی است که با دنیای مادی، مانند دریا و خشکی و فعالیتها و مقامها، متفاوت میباشد.
هوش مصنوعی: عناصر طبیعی مانند خاک، باد، آتش و آب، همچنین ابر و باران، جایگزینهای تازهای از عشق و زیبایی را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: باغها پر از درختان و میوههای گوناگون و زیباییهای دلفریب هستند و زنان و مردان شاداب و خوشرو در آنها به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: یاسمین و نرگس و گلهای زیبا، صدای خوش بلبلان و قمریان را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، تصویری واضح از جهان درونی دل ماست و بدون تردید این ارتباط برقرار است.
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان به انعکاس معانی و حقایق عالم میرسد، دنیا پر از فیض و برکت میشود، و این نعمتها از عالم معنوی به این دنیا سرازیر میگردند.
هوش مصنوعی: خلق و خوی او متفاوت و خاص است و هر شخصیتی که دارد، هزاران ویژگی و شگفتی تازهای به همراه خود میآورد.
هوش مصنوعی: سکونتگاه و مقام آسمان او متفاوت است و وضعیت خورشید و ماه و عقل و روح او نیز به شکل دیگری است.
هوش مصنوعی: زاوش و برجیس و بهرامی نامهایی هستند که به دورنای دیگری اشاره دارند، همچنین تیر و زهره نیز به عنوان نمادهایی از زیبایی و هنر معرفی میشوند. به طور کلی، این بیت به وجود شخصیتها و نمادهای جدید و متنوع در دنیای هنر و زیبایی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: صد هزاران خورشید وجود دارد و هرکدام بهاندازهی دنیا نور و روشنایی دارند، بدون هیچ شکی در این موضوع.
هوش مصنوعی: هر کدام از افراد در زندگی خود به یک مرحله یا جایگاه خاص رسیدهاند و تنها کسانی که درک عمیقی دارند، میتوانند این تفاوتها و مراحل را بشناسند.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها نور بیشتری دارد و هرکدام در گذشتهای درخشانتر از دیگری بودهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی متفاوت در اثر عشق و اشتیاق خود دچار بینظمی و آشفتگی شده است.
هوش مصنوعی: هر یک از ما در زندگی مسئولیتها و کارهای خاصی داریم و به نوعی در حال انجام وظایفمان هستیم. این نشان میدهد که هر شخص در دنیا برای هدف و مأموریت خاصی وجود دارد و در جریان زندگی وظایف جدیدی به عهده میگیرد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه از این دنیا، جایی برای پرستش و عبادت وجود دارد؛ از جمله، مکانهای زیبای مذهبی و خانههای خدا.
هوش مصنوعی: هر کس چیزی را که میخواهد، در او میبیند و هر فردی مطابق خواسته خود، هدفش را در او ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها شراب خالص و ناب را دید و دیگری معشوقه و وسایل را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: یکی از آنها به پادشاهی و ثروت و مقام رسید، و دیگری به جستجوی راه و حقیقت پرداخته است.
هوش مصنوعی: هر کسی از زندگی تجربیات متفاوتی دارد؛ برخی ممکن است از اوضاع مالی خوبی برخوردار شوند و برخی دیگر با مشکلات و سختیها روبرو شوند.
هوش مصنوعی: در این دنیا فردی را به درجات پایین میکشاند و او را به وضعیت گدا و فقیر میسازد، در حالی که فرد دیگری را به مقام و سلطنت میرساند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها عاشق بازی و عشق شد، در حالی که دیگری به زهد و عبادت توجه کرد و از آن بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: شخصی از دنیا دل بریده و به سوی معانی عمیقتر رفته است. او در میان همه انسانها خاص و برجسته به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آن دیگری همیشه به آرزوی بهشت است و مدام در پی حوریها و لذتهاست.
هوش مصنوعی: یکی دیگر به عشق دوست، همه چیز را رها کرده و تنها به فکر وصال اوست.
هوش مصنوعی: یکی دیگر در دریا و محفل وصال او غرق شده و از میان یارش برخاسته و خود را جدا کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا گویا شخص میگوید که در نزدیکی خداوند باید به گونهای رفتار کرد که مبادا کسی به او خرده بگیرد یا انتقادی کند. این به معنای حفظ حالتی است که نشاندهندهی صدق و نزدیکی به خدا باشد، تا از هرگونه قضاوت منفی و رفتار بیاحترامی در امان بماند.
هوش مصنوعی: منظورم از توصیف آن شخص خاص این است که او از هر دو جهان بالاتر و برتر است و برایش مکانی والاتر وجود دارد.
هوش مصنوعی: همهی وظایف و امور ممکن در دل نمایان میشوند و جان و دل از عقل و درک فراتر میروند.
هوش مصنوعی: آنچه از وضعیت دل خود بیان کردم، تنها به اندازه یک قطره از دریای بیپایان است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم احساسات درونیم را برایت بگویم، ممکن است نتوانم تمام آن را به درستی بیان کنم و این باعث شرمندگی من خواهد شد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به خوبی درباره آن معانی عمیق و بزرگ سخن بگوید یا آنها را به رشته تحریر درآورد.
هوش مصنوعی: اگر از آن موضوع زیاد صحبت کنم، کسی جز خودم نمیتواند به درستی آن را درک کند.
هوش مصنوعی: همهی دنیا را در حال نابودی دید و به خاطر همین، شراب فنا را نوشید.
هوش مصنوعی: در سایهی نور یکتایی، همه چیز محو میشود و کار او فراتر از درک و فهم انسانها است.
هوش مصنوعی: فقط اوست که مرکز تمام عالم است، و همه چیز به خاطر وجود او، آشکار و پنهان شده است.
هوش مصنوعی: خداوند بر همه مخلوقات خود رحمت دارد و همواره با قدرت در حال حاضر است.
هوش مصنوعی: او بینا و آگاه است، در حالی که دیگران به گونهای نادیده و بیخبرند. او میشنود و درک میکند، اما بسیاری از افراد اطرافش ناشنوا و از حقیقت غافلند.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که افراد با ویژگیها و صفات خداوند توصیف شدهاند، آنها اهل generosity (بخشش) و دارای صداقت و پاکی هستند.
هوش مصنوعی: در سرزمینی بینشان و بیمرز، حرکتی آزادانه و شگفتانگیز دارد و چیزهایی را به وضوح میبیند که دیگران نمیتوانند ببینند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره میکند که عشق و نور دوست میتواند واقعیات را روشن کند. او دوست را به عنوان اصل و مغز وجود میبیند و جهان و ظواهر را تنها به عنوان پوسته و ظاهری از آن اصل. این بدان معناست که درک عمیق از زندگی و جهان، تنها از طریق شناخت و محبت به دوست حاصل میشود.
هوش مصنوعی: او دانا و آگاه است و دیگران در مقایسه با او نادان و سردرگم هستند و این نادانی دوچندان است.
هوش مصنوعی: کسی که دل سالمی دارد و به حقیقت ایمان دارد، هیچگاه از غیر خدا یقین و اطمینان پیدا نمیکند و برای او هیچچیز برتر از خدا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر او همچون آینهای شده است و روح او در دو جهان، آرزومند و بیقرار است.
هوش مصنوعی: کسی که به مقام تسلط دست یافته، در نزد خداوند و در تجلی صفات او قرار دارد.
هوش مصنوعی: خداوند در دو جهان به وضوح خودش را میبیند و در هر موجودی که آفریده، صفتی از صفاتش را آشکار کرده است.
هوش مصنوعی: دل به خاطر آن موضوع مشخص شد که به قلبی رسید که در آن حالتی از شادی و غم وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر از گاهی به آسمانهای عالی میرود و گاهی به زمین و دنیای پایین میآید.
هوش مصنوعی: این تقلب را از جنبه نیکو هم به حساب نیاور و هرگز آن را نیرنگی ندان.
هوش مصنوعی: انسان گاهی بر اساس فکر و عقل خود عمل میکند، گاهی تحت تأثیر خواستههای نفسانی قرار میگیرد، و گاهی هم ویژگیهای مثبت و ملکوتی پیدا میکند. در لحظاتی هم ممکن است به حالتهای منفی و ناپسند مانند دیو تبدیل شود.
هوش مصنوعی: گاهی انسان تنها و مستقل میشود، گاهی به جمع و ارتباط با دیگران میپیوندد، و گاهی نیز از دیگران فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: گاهی انسان از همه عیبها و نقصها پاک و بینقص است، و گاهی از غم شکایت میکند و گاهی به خاطر شادی به رقص و پایکوبی میپردازد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از حق بهرهای متفاوت دارد و هر دم از مکانی جدید سر برمیآورد.
هوش مصنوعی: مظهر و نمایانگر صفات و ویژگیهای الهی شده است، همچنان که خود خداوند نیز به صورت خاصی آشکار شده است.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن را در این حالت جستجو کن؛ نشان او را در دنیای میان تحقق و خیال بیان کن.
هوش مصنوعی: گاهی او در محافل خاص حضور دارد و گاهی نیز به عنوان یک شخصیت ویژه او را به بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: هر دلی را نمیتوان به راحتی قضاوت کرد؛ چرا که دلهای نادان را نمیتوان با صحبتهای کوتاه و سطحی شناخت.
هوش مصنوعی: دل را از عارف درخواست نکن، زیرا او از این دل ناآگاه بهرهاش را نمیداند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در این جمع، تنها دلهای آگاه و دانا ارزشمند هستند و دلهای دیگر هیچ ارزشی ندارند. در واقع، فقط دلهایی که از حقایق آگاهاند میتوانند شکایت و درد دل داشته باشند.
هوش مصنوعی: آنچه که مردم به عنوان دل و روح میشناسند، در واقع خانهی دیو است و دیگر هیچ.
هوش مصنوعی: تنها کسانی که در دل احساسات و عشق واقعی را درک کردهاند، ارزش دل را میدانند. دل هیچ ارتباطی با جسم و مادیات ندارد.
هوش مصنوعی: دل جایگاه استواری و بزرگی است. اگر دل، کبر و ریاست داشته باشد، دیگر دل نیست.
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که جلوههای زیبایی خدا را در خود منعکس میکند و وقتی دل صاف و خالص باشد، میتواند ملاقات با حقیقت را تجربه کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی چهره دوستت را ببینی، باید دل را بدست آوری، زیرا دل، آینهای از اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.