بخش ۳۴ - در بیان آنکه جمیع افعال به تقدیر الهی است و اشاره به مسائل مختلف فیه میان اشعری و معتزلی و سنی و شیعی و محقق و مقلد و ایماء اصطلاحات صوفیه و منع از اظهار اسرار و تحریص به اخفاء آن بحکم:
و رب جوهر علم لو ابوح به
لقبل لی انت ممن یعبد الوثناء
و عمل بر مقتضای کلموا الناس علی قدر عقولهم.
من ندارم اختیار خویشتن
گشته ام مجبور امر ذوالمنن
او بهر ساعت بهانه نو کند
آتشی در خرمن صبرم زند
گاه گوید نیک از من بد ز تو
گاه گوید جز ره نیکی مرو
گاه گوید هست جمله از قضا
گاه گوید گفت من بد از رضا
گاه گوید باطل آمد این رمه
گاه می گوید که حق اند این همه
گوید این یک کافر و آن مؤمن است
آن یکی در شک و دیگر موقن است
گوید این ضالست و آن هادی دگر
وان یکی رهزن، دگر شد راهبر
گوید این یک عاصی و آن عابدست
آن یکی میخواره وان یک زاهدست
باز گوید هر چه هست از من بدان
زانکه هستم خالق هر دو جهان
بلکه جمله عالم هستی منم
من به نقش هر دو عالم روشنم
در حقیقت چون به غیر دوست نیست
در میان این اختلاف آخر ز چیست
این عبث نبود که عین حکمت است
اختلاف امتی چون رحمت است
اختلاف امتان انبیا
چون ز عین حکمت آ مد ای فتی
اختلاف خلق و خالق چون بود
رحمت این بیگمان افزون بود
ره برین رحمت نبردی جاهلی
اعتراضی می ک نی بیحاصلی
گنج ایمانست زیر هر طلسم
پیش عارف شد مسمی عین اسم
او بهر جا می ن ماید وصف خاص
عین یک دیگر شمر تو عام و خاص
کرده در هر مظهری نوعی ظهور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور
گر به صورت گشت بیگانه زما
او به معنی هست با ما آشنا
غیر دریا گر نماید موج آب
عین دریا دان تو امواج و حباب
باز دیوانه شدم ای عاقلان
در خور مجنون بود بند گران
دارم از دیوانگی صد غلغله
خواهم از زنجیر زلفش سلسله
زلف و جعد تابدار و پر گره
حلقه حلقه گشته درهم چ ون زره
هر دو عالم مست زلف مشکبوش
گشته بر حسن جمالش روی پوش
پای ما زین بند چون آزاد شد
خانۀ تقلید بی بنیاد شد
قول و فعل کاملان را کن سند
گر همی خواهی ز حق یابی مدد
توسن عرفان بود تند و حرون
هان عنانش را بکش ای ذو فنون
گر عنان او رها کردی بجست
خیره گشت و اختیارت شد ز دست
گه به دارت آورد حلاج وار
گه بر خلقان شوی مطعون و خوار
گه به زندیقی ترا نسبت کند
گه به الحادت گواهی می دهد
گه به مجنونی شوی مشهور شهر
گه اسیر آیی تو در زندان دهر
گه برونت می کند از شهر خویش
گه برون از مذهب و دین است و کیش
تا توانی رهروی هشیار باش
راز جانت را مکن با خلق فاش
سر حق را جز به اهل حق مگو
غیر راه کاملان ای دل مپو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مسأله علم و دانش و ارتباط آن با حقیقت پرداخته و به اختلاف نظرها و عقاید متکثر اشاره میکند. وی تأکید میکند که در واقعیت، همه چیز از خالق است و اختلافات به نوعی در دل حکمت نهفته و نشانه رحمت است. شاعر خود را در میان این گوناگونیها میبیند و از ابهامها و سردرگمیهای زندگی میگوید. او اشاره میکند که شناخت حقیقت و رسیدن به کمال نیازمند رهایی از تقلید و پیروی از نظریات دیگران است. در نهایت، شاعر به اهمیت هشیاری و احتیاط در بیان رازهای درونی وعرفانی میپردازد و میگوید که نباید حقایق را با بیخبران در میان گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر من تمام دانش خود را فاش کنم، تو میفهمی که در واقع تو از آن کسانی هستی که به تعریف و تمجید عشق میورزی.
هوش مصنوعی: با مردم بر اساس درک و فهم آنها صحبت کنید.
هوش مصنوعی: من کنترل زندگی خود را در دست ندارم و تحت تأثیر خواست و اراده خداوند قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه دلیلی تازه میآورد و مرا در آتش صبرم میسوزاند.
هوش مصنوعی: گاهی میگوید که از من خوب برخورد کن و از تو بد بگوید، و گاهی نیز میگوید که جز راه خوب نروید.
هوش مصنوعی: گاهی میگوید که همه چیز از روی تقدیر و قسمت است، و گاهی میگوید که من از روی اراده خودم، بد انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: گاهی گفته میشود که این گروه بیارزشند و گاهی نیز این طور بیان میشود که همه آنها حق دارند.
هوش مصنوعی: یک نفر میگوید که این شخص کافر و آن یکی مؤمن است، در حالی که یکی در تردید به سر میبرد و دیگری یقین دارد.
هوش مصنوعی: میگوید یکی گمراه است و دیگری راهنما، یکی دزد است و دیگری راه را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: یکی میگوید که این فرد گناهکار است و آن فرد پرهیزگار، یکی دیگر در حال نوشیدن شراب است و آن دیگری زاهد و بیاعتنا به دنیا میباشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد را به من بگو، چون من خالق هر دو جهان هستم.
هوش مصنوعی: همه موجودات و پدیدههای جهان نشانه من هستند و من از طریق این دو جهان (مادی و معنوی) به روشنی و حقیقت خود آگاه هستم.
هوش مصنوعی: در واقع، با توجه به اینکه غیر از دوست کسی در این جداییها وجود ندارد، پس این همه جدایی و اختلاف به چه دلیلی است؟
هوش مصنوعی: اینکه افراد مختلفی با عقاید و فرهنگهای متفاوت وجود دارند، بیدلیل نیست و در واقع به نوعی رحمت و حکمت در زندگی انسانهاست. وجود تنوع در امتیازها و دیدگاهها میتواند به رشد و توسعه بهتر جامعه کمک کند.
هوش مصنوعی: اختلاف ملتها و گروههای پیامبران، همچون نتیجهای از حکمت و عقل به وجود آمده است، ای جوان.
هوش مصنوعی: اختلاف میان انسانها و خداوند مانند باران رحمت است که بیتردید بسیار بیشتر و فراوانتر است.
هوش مصنوعی: اگر بر این مسیر رحمت گام نمیگذاری، مانند کسی جاهل و بیخبر به اعتراضی بیفایده دست میزنی.
هوش مصنوعی: ایمان واقعی گنجی ارزشمند است که در پشت هر مانع و طلسمی پنهان شده است و تنها عارفان میتوانند آن را با نام واقعیاش بشناسند.
هوش مصنوعی: هر جا که او میآید، به نوعی خاص معرفی میشود، اما تو باید توجه داشته باشی که تفاوت بین مفهوم عمومی و خاص را درک کنی.
هوش مصنوعی: در هر شکلی از وجود، تجلیای از او وجود دارد که ما را به خود نزدیک میکند، اما خود ما از او دور هستیم.
هوش مصنوعی: اگر آن شخص از نظر ظاهری بیگانه به نظر برسد، اما از نظر معنا و مفهوم با ما آشناست.
هوش مصنوعی: اگر غیر از دریا، موج آبی ببینی، بدان که آن تنها شکل و ظاهری از دریا است، مانند امواج و حبابها.
هوش مصنوعی: دوباره دیوانه شدم، ای افرادی که عاقل هستید؛ برای مجنون، بار سنگینی است که باید تحمل کند.
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و دیوانگی در دل خود صدا و سر و صدایی دارم و میخواهم از زنجیرهای موهای او زنجیری بسازم.
هوش مصنوعی: موهای تابدار و گره خورده او، همچون زرهای درهم و برهم، به شکل حلقه حلقه درآمده است.
هوش مصنوعی: هر دو جهان به خاطر زیبایی و جذبه زلف سیاه او سرمست شدهاند و چهرهاش را از دیدگان پوشاندهاند.
هوش مصنوعی: وقتی ما از این زنجیر رهایی یابیم، خانهای که بر پایه تقلید و بدون بنیان محکم ساخته شده، از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از حق یاری بگیری، قول و عمل افراد کامل را مدرک قرار بده.
هوش مصنوعی: اسب سریع و چالاکی که نماد عرفان است، به سرعت میتازد. ای صاحب هنر و مهارت، کمی خود را کنترل کن و زمام او را به دست بگیر.
هوش مصنوعی: اگر هدایت او را رها کنی، به سرعت به بیراهه میرود و اختیار از دستت خارج میشود.
هوش مصنوعی: گاهی مانند حلاج، به دار کشیده میشوی و زمانی دیگر در نظر مردم حقیر و بیاحترام میگردی.
هوش مصنوعی: گاهی به شخصی که از دین منحرف است، نسبت میدهند و گاهی به کافر بودنش شهادت میدهند.
هوش مصنوعی: گاهی به حالت دیوانهای شهرت مییابی و گاهی دیگر در زندان زمان گرفتار میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات تو را از زادگاهت بیرون میفرستد و گاهی هم از اعتقادات و دین و مذهب خودت جدا میکند.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی در مسیر زندگی هوشیار و آگاه باش و راز دل و زندگی خود را با دیگران در میان نگذار.
هوش مصنوعی: به دیگران از حقیقت سخن مگو، زیرا فقط کسانی که در جادهی معرفت و حقیقت و کمال قرار دارند، میتوانند آن را درک کنند. پس بهتر است در این زمینه محتاط باشی و به اهل حقیقت اعتماد کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.