عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۴
چندان که ز هر شیوه سخن میگویم
میننماید کنه معانی رویم
و امروز اگر چه عمر در علم گذشت
تقلید نخست روزه وا میجویم
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲۵
تا جان دارم همچو فلک میپویم
وز درد وصال او سخن میگویم
آن چیز که کس نیافت آن میطلبم
آن چیز که گم نکردهام میجویم
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۷
چون گل یابم بوی تو زو میبویم
چون مه بینم روی تو زو میجویم
چون گوهر وصل تو به کس مینرسد
کم زان نبود تا که ازو میگویم
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۴) حکایت دیوانۀ خاموش
چنین گفت او که حرفی با که گویم
چو مردم نیست پاسخ از که جویم
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه
بجز حق هیچ دانی، زان چه جویم
گرانی گفت نکنم زان چه گویم
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۸) حکایت عبدالله مبارک با غلام
چو او میبیندم روشن چه گویم
چو او به داند از من من چه جویم
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود
سیُم چون جای تیغِ کوه جویم
ز تیغ کوه آن با تو بگویم
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد
چوآن بت را تو داری من چه جویم
چو او با تست من ترک که گویم
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
رسن در گردنم بند و برویم
درافکن پس بکش بر چار سویم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
ازین غم آنچه میآید برویم
همه ناشسته رویان را بشویم
عطار » بلبل نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
ز بلبلنامه بیتی چند گویم
چو آب رفته باز آمد به جویم
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۰ - درشتی نمودن باز بلبل را و خواندن بسلیمان علیه السلام
به بلبل گفت بشنو تا چه گویم
حدیثی خوش گذشته باز جویم
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
در آن وحدت چرا پیوند جویم
تویی مطلوب و طالب چند گویم
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
فرو میکرد از غم خون برویم
ندانم این سخنها چون بگویم
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
اگر بودی ازآنجا رنگ و بویم
نبودی رنگ و بوی گفت و گویم
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
چرا شرمت نمیآید ز رویم
که گویی تا ببرّد شاه مویم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
بسستی چون همی بینی چو مویم
بسختی چند گویی پیش رویم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
مشو در تاب از جسم چو مویم
مشو در خط ز کین من چو رویم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
چو شمعم سوختی ای مه چگویم
بده پروانه تا باشد بکویم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
ترا خود بیوفا هرگز نگویم
که این از بخت بد آمد برویم