عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقاله الثمانیه
ترا چه جرم کآوردندت ای دوست
تویی در راه معنی مغز هر پوست
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بمانی چون پیازی پوست بر پوست
همی سوزی چو نبود مغزت ای دوست
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
چو اینجا مردی آنجا زادی ای دوست
سخن را باز کردم پیش تو پوست
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
وگر علم لدنی داری ای دوست
بود علم تو مغز و علم ما پوست
عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۱ - المقاله العاشر
به هر دم کز تو برمیآید ای دوست
چنان باید که پنداری یکی توست
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
برین درگه چه میپنداری ای دوست؟
که از مغز جهان فرقیست با پوست
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
چنین جرمی عظیم القدر ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
تو تا بیرون نیایی از سرو پوست
نیابی ایمنی بر درگه دوست
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
هر آن ملکی که از جان داریاش دوست
نیرزد هیچ چون مرگ از پی اوست
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
فکندی همچو سقا آب در پوست
نه آبست این که فردا آتشت اوست
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
ترا این سخته نیست این کار ای دوست
برون میباید آمد پاک از پوست
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه عشر
ترا در ره بسی ریگست ای دوست
ز یک یک ریگ بیرون آی از پوست
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون
اگر از خویش خشنودی تو ای دوست
یقین میدان که آن خشنودیِ اوست
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
چو تو بی او نیی تو کیستی اوست
همه اوست ای تو در معنی همه پوست
عطار » خسرونامه » بخش ۱۱ - در مدح خواجه سعدالدّین ابوالفضل
چو بود او در شریعت شافعی دوست
طریقت را علی الحق شافعی اوست
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
نمود از لب دهان غنچه را دوست
خط سرسبز او چون غنچه در پوست
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
رخ شیرینش لعلی بود در پوست
بر سیمینش سیمی بود دل دوست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل
چو گل در پوست میگنجید با دوست
دلش چون گل نمیگنجید در پوست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل
چه خندانی بگو احوالت ای دوست
که گُل از خنده بیرون آید از پوست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
وگر راضی نیی دم بر زن از پوست
شبت خوش باداینک رفتم ای دوست