عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۱
ای نفس فرو گرفته سرتاسر تو
آلوده نجاستِ منی گوهرِ تو
گر در آتش به عمرها میسوزی
هم بوی منی زند ز خاکسترِ تو
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۲۴
تا جان دارم حلقِ من و خنجر تو
با جان چکنم گر نکنم در سر تو
میآیم و همچو ابر میریزم اشک
تا آب زنم به اشک خاک در تو
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
چو جبریل آمد ای جان چاکر تو
شرف دارد ز نور گوهر تو
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
زنش گفت ای ز دین پیچیده سر تو
نمیترسی ز خشم دادگر تو
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱) حکایت کیخسرو و جام جم
اگر از خویش میجویی خبر تو
بمیر از خود مکن در خود نظر تو
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام
نهد تاجی ز عزّت بر سر تو
فرستد مصریان را بر در تو
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱۰) حکایت محمود با شیخ خرقانی
چو نان و آب جُستم از در تو
شدم بی این و بی آن از بر تو
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
فرشته گر ببیند جوهر تو
دگر ره سجده آرد بر در تو
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
بسوزم عود و عنبر بر سر تو
کنم همواره بر تو چادر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن
مگر او را نظر افتاد بر تو
چگویم نیز میدانی دگر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
خدایم رحمتی بنهاد در تو
نکو کردی که رحمت باد بر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
چو آبی سرنهم در خنجر تو
بآتش گر شوم دور از بر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
نیی پسته ولی هستی شکر تو
چرا زین تنگدل کردی گذر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
به حق پادشاهی تو بر تو
چهگویم نیز میدانی دگر تو
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
چو از دلگرمیام داری خبر تو
مسوز از تاب هجرم بیشتر تو