بنام آنکه جان را زونشان نیست
خرد را نیز هم یارای آن نیست
بگو تا عقل پیش او چه سنجد
چنان ذاتی کجا در عقل گنجد
ازان معنی که او عقل آفریده
ز مویی گرد ادراکش رسیده
اگرچه عقل داناست و سخنگوی
نداند در حقیقت کنه یک موی
چو عقل جمله در مویست عاجز
بکنه حق که یابد راه هرگز
چو ذاتش برترست از هرچه دانیم
چگونه شرح او گفتن توانیم
چو جمله عاجزیم از برگ کاهی
ورای عجز، ما را نیست راهی
خدایی در خداوندی سزاوار
رسولش عیسی خورشید اسرار
وزان پس گفت کای شاپورگمراه
که بیرون آمدی در کینهٔ شاه
سراز فرمان شاه دین کشیدی
خطی در گرد راه دین کشیدی
بدزدیدی زن شاه زمین را
کنون پای آراگر مردی تو این را
که کرد این فعل هرگز در زمانه
ترا دیدم ببدفعلی یگانه
تو میدانی که گر من کینه خواهم
نیاری تاب در پیش سپاهم
اگر لشکر کشم بر کشور تو
نه کشور ماند ونه لشکر تو
وگر یک نیزه آرد بر تو زوری
که گر پیلی بخاک افتی چو موری
وگر یک مردم آرد روی بر تو
ز نامردی بجنبد موی بر تو
چو نتوانی تو با ما حرب جویی
نداری حیلتی جز چرب گویی
اگر با ما درشتی پیش گیری
بکام دشمنان خویش گیری
مکن، گل را کسی کن ورنه ناکام
چو گل غرقه شوی درخون سرانجام
مکن، فرمان شاهان خوار مگذار
زگلرخ در ره خود خار مگذار
اگر فرمان کنی، جان سودبینی
وگرنه جان زیان بس زود بینی
غم و شادی و مرگ و زندگانی
بگفتم والسلام اکنون تو دانی
چو خطّ نامه نوک خامه بنگاشت
درامد پیک و حالی نامه برداشت
قدم میزد چو بادی از ره دور
که تافی الجمله شد نزدیک شاپور
بدادش نامه و شاپور برخواند
ز خشم آن پیک را حالی بدر راند
نهاد آن پیک مسکین پای در راه
رسید آخر بکم مدّت بدرگاه
بر خسرو شد وآگاه کردش
حدیث سیرت آن شاه کردش
که آن نامه بدرّید و مرا راند
ترا بدفعل و شوم و باد سر خواند
چو شه بشنید ازو برجست ازجای
میان دربست و پس ننشست از پای
سپاهی همچو دریا انجمن کرد
جهانی در جهانی موجزن کرد
سپه را جوشن و تیغ و سپر داد
سه ساله جامگی و سیم و زر داد
چو مور و چون ملخ چندان سپه بود
که کس رانه گذر بود و نه ره بود
نبد چندان زمین از مرد خالی
کزو بالا گرفتی گرد حالی
ز بسیاری که مرد از جای برخاست
نمیارست گرد ازجای برخاست
برامد نالهٔ نای از در شاه
غبار از پای میشد تا سرماه
روان گشتند لشکر تا خراسان
دل شاپور شد زان غم هراسان
کجا دانست کان آفت ز پی داشت
پشیمانی نمود و سود کی داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به عظمت خداوند و عجز عقل بشری در درک ذات او پرداخته است. او بیان میکند که خداوندی که عقل را آفریده، فراتر از درک عقل است و هیچ کدام از عقلها قادر به شناخت او نیستند. سپس با اشاره به داستان شاپور، که به شاهی کینهورز برمیگردد، میگوید که اگر شاپور بخواهد با دشمنی و کینه برخورد کند، نتیجهاش نابودی خواهد بود. او تأکید میکند که فرمانبرداری و اطاعت از شاهان و دوری از دشمنی میتواند به نفع انسان باشد. در پایان، لشکری عظیم برای مقابله با دشمنان جمع میشود و این نشاندهنده تبعات افعال شگرف است. مضامین اصلی متن شامل تفکر درباره خداوند، عجز انسان، و اهمیت هوشیاری و تدبیر در مواجهه با مشکلات است.
هوش مصنوعی: به نام کسی که روح را نمیتوان با آن شناخت، و حتی عقل نیز نمیتواند به درک آن دست یابد.
هوش مصنوعی: بگو ببین عقل چگونه میتواند به درک چنین ذاتی بپردازد که فراتر از درک عقل است.
هوش مصنوعی: به خاطر معنایی که او (خدا) عقل را خلق کرده، از یک موی (سمبل جزئیات کوچک) هم به درکش رسیده است.
هوش مصنوعی: عقل میتواند دانش گستردهای داشته باشد و صحبت کند، اما در واقع قادر نیست مفهوم عمیقترین جزئیات را درک کند.
هوش مصنوعی: چون عقل و خرد انسان در مسائل پیچیده و جزئیات کوچک ناتوان است، نمیتواند به حقیقت و راه درست دست یابد.
هوش مصنوعی: چون وجود او از هرچه که میشناسیم بالاتر است، چگونه میتوانیم او را توصیف کنیم؟
هوش مصنوعی: ما همه در برابر چیزهای کوچک و بیاهمیت ناتوان هستیم و فراتری از این ناتوانی برای ما راهی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این بیت به عظمت و مقام ویژه حضرت عیسی اشاره شده است. شاعر میگوید که خداوند، عیسی را به عنوان پیامآور خود برگزیده و به او دانشی عمیق و اسراری خاص عطا کرده است. عیسی به نوعی نماد نور و روشنایی در حقیقتها و معارف الهی به حساب میآید.
هوش مصنوعی: سپس گفت: ای شاپور گمراه، چرا از کینهٔ شاه خارج شدهای؟
هوش مصنوعی: با پیروی از دستورات پادشاه دین، مسیری را برای خود و دیگران مشخص کردی که تو را به راه درست هدایت کند.
هوش مصنوعی: زن شاه زمین را دزدیدهای، حالا تو که مردی، باید این موضوع را جدی بگیری و پای خودت را در این ماجرا محکم نگهداری.
هوش مصنوعی: هرگز در طول تاریخ کسی را ندیدم که به بدی و زشتی این شخص باشد.
هوش مصنوعی: اگر من بخواهم انتقام بگیرم، تو میدانی که نمیتوانی در برابر نیروی من مقاومت کنی.
هوش مصنوعی: اگر من به سرزمین تو حمله کنم، نه سرزمین برای تو خواهد ماند و نه نیروی تو.
هوش مصنوعی: اگر کسی با نیرویی بسیار به تو حمله کند، همانطور که یک فیل اگر به زمین بیفتد، به اندازه یک مورچه آسیب خواهد دید.
هوش مصنوعی: اگر انسانی به خاطر نامردی تو از تو روی برگرداند، موهای تو به خاطر این رفتار به جنجال میآید.
هوش مصنوعی: اگر تو نتوانی با ما به جنگ بیایی، چارهای جز ناز و شیرینزبانی نداری.
هوش مصنوعی: اگر با ما رفتار بدی داشته باشی، در واقع به نفع دشمنان خود رفتار کردهای.
هوش مصنوعی: اگر کسی به گل آسیب بزند، پایان کار او همچون گل خواهد بود که در خون غرق شده است و ناکام خواهد ماند. پس بهتر است این کار را نکنید.
هوش مصنوعی: در برابر قدرت و ثروت شاهان، خود را کوچک نکن و از زیبایی و جذابیت خود غافل نشو. در مسیر زندگی خود، موانع و مشکلات را برطرف کن و اجازه نده که چیزی تو را به زحمت بیندازد.
هوش مصنوعی: اگر تو دستور بدهی، میتوانی به خوبی نتیجهای مثبت بگیری و اگر نه، به سرعت متوجه ضرر و زیان خواهی شد.
هوش مصنوعی: من غم و شادی و مرگ و زندگی را بیان کردهام و حالا باقیاش به تو رسیده است که خودت درک کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که نوک قلم نوشتۀ نامه را بر روی کاغذ گذاشت، پیک آمد و نامه را برداشت.
هوش مصنوعی: او مانند بادی از دور قدم میزد، تا اینکه به طور کلی نزدیک شاپور شد.
هوش مصنوعی: شاپور نامهای را از پیک دریافت کرد و به خاطر خشم آن پیامرسان، حالتی ناگوار به او داد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، آن پیامبر بینوا به درگاه رسید و در مسیرش قدم گذاشت.
هوش مصنوعی: او به خسرو خبر داد و او را از داستان زندگی آن شاه آگاه کرد.
هوش مصنوعی: نامهای که من از تو داشتم پاره شد و مرا از خود دور کردی. تو با کردار و رفتار زشت و بدخواهيات، من را سرزنش کردی.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از سخن او آگاه شد، سریعاً از جایش بلند شد و درنگ نکرد و برنگشت.
هوش مصنوعی: جمعیتی مانند دریا تشکیل داد و جهانی را در جهانی دیگر به جنبش درآورد.
هوش مصنوعی: سپه به زره و شمشیر و سپر مجهز شد، و به او لباس و جواهرات قیمتی سه ساله نیز داده شد.
هوش مصنوعی: همانند مور و ملخ، سپاهی بزرگ بودند که هیچکس نمیتوانست از آن عبور کند و راهی باقی نمانده بود.
هوش مصنوعی: زمین هیچگاه از وجود مردان خالی نیست، زیرا تو به خاطر او به بالا نگاه میکنی و در حال و هوایش هستی.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر ترس یا عواقب ناگوار، از جا نمیخیزند و حرکت نمیکنند.
هوش مصنوعی: صدای نای درباری از در کاخ بلند شد و غبار از پای ماه پاک میشد.
هوش مصنوعی: لشکر به سمت خراسان حرکت کردند و دل شاپور از این موضوع نگران و پریشان شد.
هوش مصنوعی: نمیدانست که آن پرتو آفتاب چه اندوهی به دنبال دارد، و سودی از آن نمیبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.