گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴

 

ای آفتاب سرکش یک ذره خاک پایت

آب حیات رشحی از جام جانفزایت

هم خواجه تاش گردون دل بر وفا غلامت

هم پادشاه گیتی جان بر میان گدایت

هم چرخ خرقه‌پوشی در خانقاه عشقت

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

ای پرتو وجودت در عقل بی نهایت

هستی کاملت را نه ابتدا نه غایت

هستی هر دو عالم در هستی تو گمشد

ای هستی تو کامل باری زهی ولایت

ای صد هزار تشنه، لب‌خشک و جان پرآتش

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » جواب پدر

 

پدر بگشاد راهش در هدایت

به پیش او فرو گفت این حکایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » جواب پدر

 

پدر در پیش او کرد این حکایت

ز افلاطون یونانی روایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۲

 

ای جان و دلم به جان و دل مولایت

از جای شدم ز عشق یک یک جایت

تو شمعِ منی و منْت پروانه شدم

جز سوخته سر میننهم بر پایت

۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه

 

چو جانش بود مشغول اندر آیة

ازو هجده حدیث آمد روایة

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » جواب پدر

 

ولیکن چون رسد شهوة بغایت

ز شهوة عشق زاید بی‌نهایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱۰) حکایت ابوالفضل حسن و کلمات او در وقت نزع

 

چو جائی تشنگی باشد بغایت

کشد در خویشتن آبی نهایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

ترا حجّت درین کُنه ولایت

تمامست ای پسر این یک حکایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند

 

ولی اوّل نبی را در هدایت

نماید آفتابی در عنایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۹) سؤال کردن آن درویش از مجنون که سال عمر تو چندست

 

چو دریابد وجود بی‌نهایت

دو عالم را عدم ماند ولایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه

 

خموشش یافتم دایم بغایت

فرو رفته به بحری بی‌نهایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام

 

حکیم ترمذی کرد این حکایت

ز حال آدم و حوا روایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۴) حکایت

 

همه تن گر شود چون مار پایت

گریزی نیست ممکن هیچ جایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ می‬زدند

 

چنان می‌زد کسی حدّش بغایت

که خون می‌ریخت بی‌حدّ و نهایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۸) حکایت ایاز با سلطان

 

دران ساعت که دیدم جان فزایت

نبودی تو که من بودم بجایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانه‌ای که گلیم فروخت

 

چو مَردت می نه‌بینم در هدایت

ز کافر مُردنت ترسم بغایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون

 

چو کار افتادگی نبود بغایت

ترا بس خنده آید زین حکایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۷) گفتار جعفر صادق

 

چنین کردند اصحاب ولایت

ز لفظ جعفر صادق روایت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » جواب پدر

 

اگر آگه نگشتی زین روایت

ترا دایم تمامست این حکایت

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۴