گنجور

 
۱
۲
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

در خون جگر همچو حباب است دل ما

از نیم نفس آه خراب است دل ما

ما تاب تف شعله رخسار نداریم

از یک نگه گرم کباب است دل ما

تا از نظر مرحمت یار فتادیم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

تا نگاه دل‌فریبش در نظر دارد مرا

ز آرزوی هر دو عالم بی‌خبر دارد مرا

گاه در اوج ترقی گاه در عین زوال

ذره‌پرور مهر رویش در نظر دارد مرا

من نمی‌دانم چه بد کردم که بخت واژگون

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

تا کرده محبت هدف تیر تو جان را

بر قصد من ابروی تو زه کرده کمان را

حیرت‌زده در باغ تو چون بلبل تصویر

نگشاده نظر سوی تو بستیم زبان را

در عالم تصویر کس آگه زکسی نیست

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

مگر آن آتشین‌خو آگه از بخت من است امشب

که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب

به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی

ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب

ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب

چه‌ها دارد به سر این اختر دنباله‌دار امشب

خدا از فتنه‌های موج این طوفان نگه دارد

شدم دریا نشین از گریهٔ بی‌اختیار امشب

به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

دعوی لبت دمی که به مرجان کند در آب

جای گهر به چشم صدف جان کند در آب

چشمت اگر ز بند صورت فتد به بحر

دلی ز یک نگاه چه طوفان کند در آب

روشن کنند از تو صدف‌ها چراغ دل

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

بس ‌که بر جانم ز مژگانت خدنگ افتاده است

وسعتی خواهم که بر دل کار تنگ افتاده است

تا تو با این آب و رنگ آهنگ گلشن کرده‌ای

گل ز شرم عارضت از آب و رنگ افتاده است

عطر سنبل بلبلان را گرم افغان کرده است

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت

تمام مدت عمرم بر این قرار گذشت

مگر ندارد ای ساقی انتظار آخر

بیار باده که کارم ز انتظار گذشت

هزار حیف که تا فکر خویش می‌کردم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر داغ دل ز پرتو حسنت ستاره‌ای است

هر ذره‌ای ز مهر رخت ماه‌پاره‌ای است

تا آب داده تیغ تو گلزار دهر را

هر گل در این چمن جگر پاره‌پاره‌ای است

روشن چو از تو نیست چراغ دلم چرا

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند

مشکل افتاده است کار دل خدا آسان کند

کی توانیم از خجالت کرد سر بالا مگر

ابر رحمت شستشوی ما گنهکاران کند

در زمین داریم چون زاشگ ندامت دانه‌ای

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

دلم شبی که به شکّر لبی خطاب ندارد

چو کودکی است که از بهر شیر خواب ندارد

شب وصال مکن منعم از دو دیده بی‌نم

عجب مدان گل تصویر اگر گلاب ندارد

به دل چو مهر رخت نیست داغ نقش نه بندد

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

تا دست شانه در شکن زلف یار بود

روزم ز رشگ تیره چو شب‌های تار بود

گردیده سرخ هر مژه ما ز خون دل

پیوسته دست و دیده ما در نگار بود

وحشت تمام رفت ز یاد غزال‌ها

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

روزی که خط به گرد رخش جلوه‌گر شود

آیا چه فتنه‌ها که به دور قمر شود

از دیده‌ام فغان که به تحریر نامه‌ات

چندان نماند آب که مکتوب تر شود

پر دور نیست تشنه لعل لب تو را

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

هرکجا آیینه رخسار او پیدا شود

طوطی تصویر از شوق رخش گویا شود

دادن جان و گرفتن داغ او نقش من است

دیده کج‌بین اگر بگذارد این سودا شود

گفته بودی می‌کنم امشب تو را قربان خویش

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

درشتی از مزاج سخت‌طینت کم نمی‌گردد

کنی چندان که نرم الماس را مرهم نمی‌گردد

به تن زینت‌پرستان را گر از هستی نمی‌باشد

سفالین کوزه زردار جام جم نمی‌گردد

ز اسباب جهان بگذر که گر عیسی است در گیتی

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

روز و شب در بزم دوران بی‌قرارم همچو دف

بس‌که سیلی‌خوار دست روزگارم همچو دف

چون که می‌سازد به گرم و سرد طبعم روزگار

زآب و آتش می‌رسد گاهی مدارم همچو دف

کی از این بی‌خانمانی منت از دونان کشم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

دهری که از او کام روا نیست چه حاصل

یاری که در او مهر و وفا نیست چه حاصل

اینجا است که هر دل‌شده بیمار هوایی است

درد است فراوان و دوا نیست چه حاصل

گیرم که به ظلمات رسیدی چو سکندر

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

عاشقم عاشقم به یار قسم

به وصال تو ای نگار قسم

دیده‌ام شد سپید در طلبت

به سر راه انتظار قسم

گر شوم کشته ترک او نکنم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

در هر دو جهان عاقل و فرزانه نباشم

گر آنکه گرفتار تو جانانه نباشم

دل را ز فغان می‌کنم از درد تو خالی

فریاد از آن روز که دیوانه نباشم

بر گرد سرت گردم و جان‌باز بسوزم

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

به بزم دهر حرف دشمنی عام است می‌دانم

لبی کز شکوه نگشاید لب جام است می‌دانم

همین باشد میسّر کیمیای وصل عاشق را

نشان از هستی عنقا همین نام است می‌دانم

به کار خستگان خویش می‌کن گوشه چشمی

[...]

۹ بیت
قصاب کاشانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۲