گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

مرا آزاد می‌سازد ز دام دل تپیدن‌ها

جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدن‌ها

به خاک افتادهٔ ضعفم، چو نقش پا درین وادی

زمینگیر غبار خاطرم، از آرمیدن‌ها

سهی بالای من، تا خالی افکنده‌ست آغوشم

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

سخن صریح سراییم، عشق پنهان را

به خون دیده طرازیم، لوح دیوان را

به دین و دل چه عجب شیخ شهر اگر نازد

ندیده یک نظر، آن چشم نامسلمان را

نمی شود لب شیرین خاطر آشوبان

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

دایم وصیّت این است، از ما معاشران را

کز کف نمی توان داد، زلف سمنبران را

چیزی نمی تواند، قطع یگانگی کرد

نتوان ز هم بریدن، با تیغ دوستان را

صد کوه غم به خاطر، از سیل گریه دارم

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

شق کرده ایم پردهٔ پندار خویش را

بی پرده دیده ایم رخ یار خویش را

در بیعگاه عشق به نرخ هزار جان

ما می خریم ناز خریدار خویش را

مرهم چه احتیاج؟ که عاشق ز سوز عشق

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

پسند بت نکند برهمن سپاس مرا

چه سان فرشته کند گوش، التماس مرا؟

برون ز کسوت هر کس، چو سوزن آمده ام

بدل زمانه کند تا به کی لباس مرا؟

مزاج عشق، ز یک تار و پود بافته است

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما

کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما

عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است

لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما

شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

از نالهٔ عاشق چه خبر بوالهوسی را

آری خبر از درد کسی نیست کسی را

هر خیره سری چاشنی درد نداند

از مائدهٔ عشق، چه قسمت مگسی را

زخم دل نالان مرا، چاره محال است

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را

که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را

نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم

به دامان قیامت می برم، چاک گریبان را

سواد دیدهٔ من، صورت نقش نگین دارد

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

رهی ندارم بغیرکویت، الیک رجعی، لدیک زلفا

فلا تکلنی الی سواکا، الستُ شیب و لست شابا

منم فتاده، به دست اقران،چو پیر کنعان به شام هجران

ذهاب حزنی، جلاء عینی، صباح وصلک، اذا تجلی

عبث مسوزان به نارحرمان ، گذشت نتوان ز جان جانان

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

سر خط تعلیم شد، شیوه استاد را

کلک کهن مشق من، تیشهٔ فرهاد را

هر سر موی من است، اینکه به میدان عشق

سینه به نشتر دهد، دشنه فولاد را

بر رخ گلرنگ تو، منت پیمانه نیست

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

شهیدان تو را ای نونهال سرگرانی‌ها

نمی‌آید قیامت بر سر، از نامهربانی‌ها

که خودداری کند با جلوهٔ شمشاد نوخیزت؟

ز رفتارت خجالت می‌کشد سرو از روانی‌ها

نهال عیش ما را گر به تاراج خزان دادی

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

تمنا چون نسوزد در ضمیر من؟ که می باشد

تف صحرای محشر، سینه های دل فگاران را

نیم کوته نظر کز نارساییهای خود سنجم

به آن زلف مسلسل، امتداد روزگاران را

تهی کف رفتن بی قسمتان از من بدان ماند

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان است

بی صفاتر از مسجد، بزم دردنوشان است

چاک پیرهن بگشا، قبلهٔ نیاز من

کعبه در سر کویت، از پلاس پوشان است

چنگ عاشقان ساز است، نغمهٔ عبث چه زنی؟

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

یاری که غمی می برد از یاد، شراب است

خون گرمی اگر هست درین بزم، کباب است

ناصح مدم افسون، که خراباتی عشقیم

این گوش، پر از زمزمهٔ چنگ و رباب است

هر جا که دلی بود به معمورهٔ امکان

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

گرمی مهر، به ویرانه و آباد یکی ست

حسن اگر تیغ کشد، بنده و آزاد یکی ست

جور کش می طلبد، غنچهٔ شیرین کارت

ور نه در چنگ غمت خسرو و فرهاد یکی ست

چه کنم آه، که گلبرگ بناگوش تو را

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است؟

از باده بگو، شیشه و پیمانه کدام است؟

محراب دل آن جلوهٔ آغوش فریب است

نشناختهام کعبه و بتخانه کدام است؟

بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

زان شراری که نهان در دل خارا می سوخت

شمع در انجمن و لاله به صحرا می سوخت

بود از ساقی ما دوش، ز بس مجلس گرم

رنگ در ساغر گل، باده به مینا می سوخت

رخ ز می با که برافروخته بودی که ز رشک

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست

تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست

در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار

این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست

دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

عاشق حریف حملهٔ شیر دلیر نیست

در سینه اش اگر جگری همچو شیر نیست

از تیغ بازی نگهت می توان شناخت

کز خون هنوز نرگس مست تو سیر نیست

در کار عشق، حوصله باید حریف را

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

گرتو را روی زمین خواهش ماوای خوشی ست

خانه در گوشهٔ دل کن که عجب جای خوشی ست

ای که بیماری آسودگیت سنگین است

درد عشقی به کف آور که مسیحای خوشی ست

جان به بیعانهٔ پیغام جفا می خواهد

[...]

۹ بیت
حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۷