گنجور

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

غمش فشانده ز دامن غبار ننگ ترا

کسی چه می‌کند ای دل فضای تنگ ترا

ز بس که تیر ترا صید در نظر دارد

غلط نموده به مژگان پر خدنگ ترا

به رنگ رنگ فغان خواب اختران بستم

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند

قطره‌ای چند اگر ابر ز دریا برداشت

چون قلم خوانده شود راز دل از نقش پی‌ام

در سر کوی تو نتوان قدم از جا برداشت

خوش به دشنام تو آمیخته چون شهد به شیر

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده است

ناوک در کیش صیدانداز، مژگان بوده است

سرد شد هنگامه دیوانه تا از شهر رفت

آتش سودا همین در سنگ طفلان بوده است

داغ‌های سینه‌ام دیوانه دارد بی‌بهار

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد

گر شد زبان به شکوه رضا، دل رضا نشد

شکرانه جفای تو جان دادم و هنوز

دین وفا به شرع محبت ادا نشد

نیرنگ بین، که جز نگه آشنا نکرد

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

چشمی که با غبار درت آشنا شود

دیگر چو نقش پا، کی ازین در جدا شود؟

بر لب شکسته می‌گذرد حرف توبه‌ام

چون کودکی که نو به سخن آشنا شود

آن طالعم کجاست که افتد به کار من

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود

از دل هوای درد تو بیرون نمی‌رود

هرچند ناز دامن لیلی کشد، دلش

باور مکن که از پی مجنون نمی‌رود

زین چشم خون‌فشان که مرا هست، چرخ را

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

با من، غمت ز مهر، دویی در میان ندید

کس شعله را به خار چنین مهربان ندید

یاد چمن ز خاطر مرغ اسیر رفت

چون دلنشینی قفس از آشیان ندید

تا بود، روزگار به افسردگی گذاشت

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳

 

دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید

زبان به گفتن این راز برنمی‌آید

چه شد شکفتگی‌ام گر ز پرده بیرون است؟

چو گل ز خنده‌ام آواز برنمی‌آید

نبسته بال مرا کس، ز ناتوانی خویش

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار

گر جان به لب آید ز ستم، آه نگه دار

تا سیل بلا گم نکند خانه ما را

ای گریه، چراغی به سر راه نگه دار

خواهی ز تو پنهان نبود عیب تو، چون صبح

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

سوزم همیشه از نفس آتشین خویش

چون شمع ایستاده‌ام، اما به کین خویش

ظاهر شود ز درد سر اکسیر سازی‌ام

صندل کنم ز بس که طلا بر جبین خویش

از شوق دامنت همه تن دست گشته‌ام

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم؟

حلقه ماتمیان کو، که بر ایشان گریم

عمری از خون دل اسباب طرب جمع کنم

تا دمی بر سر کوی تو پریشان گریم

نوبت گریه به چشمم نرسد، زانکه مرا

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم

هیچ‌کس نیست که حسرت نخورد بر حالم

در بیابان بلا، گو مدد خضر مباش

غم به هرسو که روم، می‌رود از دنبالم

چشم، مشتاق و حیا قفل زبان می‌گردد

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹

 

چون سراپا همه را هست به سوداش سری

صد کمروار سرین بسته به موی کمری

یا خیال رخ خود را پی دلها بفرست

یا چو آیینه به روی همه بگشای دری

عیش ما خوش که درین باغ تسلی شده‌ایم

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود