چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم؟
حلقه ماتمیان کو، که بر ایشان گریم
عمری از خون دل اسباب طرب جمع کنم
تا دمی بر سر کوی تو پریشان گریم
نوبت گریه به چشمم نرسد، زانکه مرا
دیده دل نگذارد که به مژگان گریم
مژه در خون جگر پنجه مرجان شد و من
در غم لعل تو یاقوت ز مرجان گریم
عمرها دیده چو گرداب کشید اشک به خویش
در دل قطره عجب نیست که طوفان گریم
نیستم ابر که در گریه تُرُش سازم روی
چشمهام، با دل صاف و لب خندان گریم
دیدهام بر سر آب از الم فرقت توست
کافرم گر دم رفتن ز پی جان گریم
شهر بر گریه من همچو گریبان تنگ است
رو به صحرا نهم و درخور دامان گریم
نور مهر تو ز سیمای سرشکم پیداست
دامن از غیر بپوشم چو به دامان گریم
فرصت گریه ندارم ز گرفتاری عشق
ورنه صد بحر به یک جنبش مژگان گریم
بس که دل میکشدم سوی اسیران قدسی
روز تا شب روم و بر سر زندان گریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.