کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳
تا که بر گرد سبزه لاله برست
در گمان میفتد که چون رخ تست
نام روی تو میبَرد لاله
زان دهان را بمشک و باده بشست
جز به یاد رخ تو گل نشکفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹
کی بود؟ کی؟ که در آیم ز درت
همچو زلف تو در افتم ببرت
تا که از بوسه بتاراج دهم
شکر ننگت و تنگ شکرت
آه کز زلف تو آمیخت دلم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
دل غنچه را باز این غم گرفتست
که پشت بنفشه چرا خم گرفتست
نقاب از رخ او بخواهد گشودن
صبا غنچه را زان فرادم گرفتست
چمن را خط سبزه منشور ملکست
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
آنچه عشق تو در جهان کردهست
بالله ار دور آسمان کردهست
مهر تو با دلم چه کین دارد؟
که دلم برد و قصد جان کردهست
آن نه خالت، عکس دیده ما
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
رخت از ماه و لبت از شکرست
آنت ازین وینت از آن خوبترست
بر رخت بوسه کجا شاید داد؟
که نظر نیز محل نظرست
نه میان نیست میان تو ز لطف
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۴
ترا یک ذره خود پروای ما نیست
بنیک و بد دلت را رای ما نیست
چه بد کردم که بر خاک در تو
سگانرا هست جای و جای ما نیست
فراوان عاشقان داری ولیکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
خود ترا عادت دلداری نیست
کار تو جز که دل آزاری نیست
چشم تو تا که چنین ریزد خون
هیچ باکیش ز بیماری نیست
عشق و عاشق همه جایی هستند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
ای مرا کرده مشوّش زلفت
وی ز گل ساخته مفرش زلفت
تا که در خسته دل ما پیوست
نیست خالی ز کشاکش زلفت
شد ز بیماری چشمت آگاه
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
ز لعلت عکس در جام می افتاد
نشاط عالمش اندر پی افتاد
جهانی می پرستی پیشه کردند
چو از رویت فروغی بر می افتاد
جمالت پرده از رخسار برداشت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد
خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد
لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند
سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد
رخ چون مهت ندانم، که چه عزم دارد آیا
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
سحرگهان که دم صبح در هوا گیرد
صبا چراغ گل از شمع روز واگیرد
بگرید ابر بهاری و غنچه از سر لطف
سرشک او همه در دامن قبا گیرد
هر آنچه سوسن آزاد بر زبان راند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد
اشکم بچار گوشۀ عالم نمی رسد
اندر تو کی رسم؟ که نسیم سحرگهی
در گرد آن کلالۀ پر خم نمی رسد
در چشم من برست قد سرو پیکرت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
دلبرم سوی سفر خواهد شد
کا رمن زیر و زبر خواهد شد
دل خون گشته ام اندر پی او
از ره دیده بدر خواهد شد
حال من خود ز غمش نیک بدست
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
مژده ای دل که یار باز آمد
ترک چابکسوار باز آمد
غمزهٔ او که نیممست برفت
با هزاران خمار باز آمد
بسته جانی هزار بر فتراک
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
سزد گر غنچه چون من دلخوش آمد
که گل سوی چمن شاد و کش آمد
بمطرب می دهد بلبل سه ضربه
که نقش عشرت از نرگس شش آمد
گل سوری ببستان بوتۀ زر
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
آه کان قاعدۀ وصل چنان هم بنماند
زان همه عیش و طرب نام و نشان هم بنماند
اشک من خود سپری بود و لیکن گه گاه
مددی بود ز خون دل و آن هم بنماند
جان بسی کدم و در سینه همی پروردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
بیتو مرا زندگی به کار نیاید
محنت هجر تو در شمار نیاید
در چمن وصل روی تو گُلِ عیشم
بی مدد خون دل به بار نیاید
روز نباشد که آفتاب جهانسوز
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
گر امروز آن بُتم همدم نیاید
نصیب جان من جز غم نیاید
نیامد دوش و جانم بر لب آمد
ز بیم آنکه امشب هم نیاید
اگرچه وعده داد و خورد سوگند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
زهی در حسرت آن چشم مخمور
فتاده نرگس سرمست رنجور
سخن در لعل تو عقلست در جان
قدح در دست تو نور علی نور
روانرو در خوشی لعل تو مایه
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
مخور ای دل غم بسیار مخور
ور خوری جز غم دلدار مخور
نه غم یار عزیزست؟ آن نیز
اگرت هست نگهدار مخور
یار تیمار تو چون می نخورد
[...]