نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
بدان لفظ بلند گوهر افشان
که جان عالمست و عالم جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
چو آتش گر ز آهن سازد ایوان
چو گوهر گر شود در سنگ پنهان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
چو میخواهی که یابی روی درمان
مکن درد از طبیب خویش پنهان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
سخنگوینده، پیرِ پارسیخوان
چنین گفت از ملوک پارسیدان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه
خبر دادند موری چند پنهان
که این بلقیس گشت و آن سلیمان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را
به شبدیز و به گلگون گرد میدان
چو روز و شب همیکردند جولان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
به صد جان ارزد آن رغبت که جانان
«نخواهم» گوید و خواهد به صد جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو میگویی، من از جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
وگرنه من به حق جان جانان
که تا آن دم که باشد بر تنم جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
در این سختی مرا شد مردن آسان
که جان در غصه دارم غصه در جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
مگو شیرین و شِکر هست یکسان
ز نِی خیزد شِکر، شیرینی از جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او
نه مهمان توام؟ بر روی مهمان
چرا در بایدت بستن بدینسان؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین
چرا در سنگریزه کان کَنم کان؟
چو بیروغن چراغی جان کنم جان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو
ز گنج پرده گفت آن هاتف جان
کز این مطرب یکی را سوی من خوان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
به حیلت مال مردم خورد نتوان
چو بازرگان دانا مال نادان
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
ای واهب عقل و باعث جان
با حکم تو هست و نیست یکسان
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی
پیغمبر گفت: «عِلمُ عِلمان
علم الادیان و علم الابدان»
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
سیری که به گرسنه نهد خوان
خردک شکند به کاسه در نان
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - پند دادن پدر مجنون را
تو رود زنی و من زنم ران
تو جامه دری و من درم جان